جام جم آنلاین: زمانی دور، خیلی دور، آن وقتها که حالا دیگر در ضمیر ناخودآگاهمان پیاش میگردیم و شبهایی که حالمان کمی خوب است، خوابش را میبینیم، ما بودیم و دشتها، کوهها و راه رفتن و دویدن و پژواک صدایی که از شادیهایمان به ما رسید.
زمانی دور و خیلی دور آن وقتها که تا خانه دوست راهی نبود، ما از پرچین خانه میگذشتیم، سرک میکشیدیم روی دیوار همسایه و میگفتیم: همسایه مهمان نمیخواهی. آن وقتها ما بودیم و خانههایی که دیوارهایی بلند نداشت و همسایههایی که «دیوار به دیوار» بودند و ما طوری کلمه دیوار به دیوار، را تکرار میکردیم که انگار یعنی هیچ حصاری میان ما آدمها نبود.
انگار وقتی میگفتیم دیوار، به دیوار فرسنگها فاصله را طی کرده بودیم و به حریمی امن، راحت و مقدس رسیده بودیم.
زمانهایی دور، خیلی دور، آن وقتها که حالا در ضمیر ناخوداگاهمان پیاش میگردیم، زمین زیر پایمان بود و دشتها فراخ بودند و دیوارها کم بودند.
آن وقتها دیواری اگر بود برای جدا کردن ما از هم نبود. بیشتر برای حفظ حرمتها و حریمها بود. برای جدا کردن ما از دیوهای پشت دیوارها بود. دیوارهای ما آن وقتها کاهگلی بود. خاکی بود و ما را به یاد اصلمان میانداخت.
دیوارها آن وقتها پیامآور دوری و دوستی نبود. دیوارها بود، اما انگار نبود. ما دیوارها را نمیدیدیم، همدیگر را میدیدیم،اما حالا اما اوضاع ما و قصه دیوارها متفاوت از آن وقت هاست.ما آجر روی آجر گذاشتهایم و خودمان را از هم جدا کردهایم.
همسایهها دیگر دیوار به دیوار نیستند. دیوارها جولان میدهند و بلند تر میشوند. ما پشت دیوارها را نمیبینیم. دشتها و زمینهای فراخ از ما دور شدهاند. دیوارها ما را در خود فرو بردهاند.
حالا ما اگر میخواهیم از بیاعتمادیها بگوییم پای دیوارها را وسط میکشیم. انگار خودمان هم خوب میدانیم دیوارها با ما چه کردهاند. میگوییم دیوار بیاعتمادیها بلند است. حالا این موجودات بیزبان، شدهاند زبان حال ما که از سایههای خودمان هم انگار ترس داریم.
سایه دیوارها روی سر ما سنگینی میکند. دیوارها ما را از حال همسایه بیخبر کرده است. تا چشم کار میکند سنگ روی سنگ و آجر روی آجر گذاشتهایم و مجال نفس کشیدن پشت در خانه از ما سلب شده است. ما اسیر دیوارها شدهایم.
همین دیوارهای آجری و بتونی که خاکی و سر به زیر نیستند و ما پیش آنها کم میآوریم. دیوارهای زمخت روبهروی ما هر روز انگار که بلندتر و زمختتر میشوند و ما تنها دلخوش به پنجرهها هستیم.
دریغ که، پشت پنجرهها هم دیوار میبینیم. و شهری و شهرهایی که از دیوارها انباشتهاند و سرهایی و آدمهایی که از پشت دیوارها معلوم نیستند. بیایید به دیوارهای رو به رشد بیشتر فکر کنیم. پشت هر دیواری زندگی وسیعتر است.
صولت فروتن – جامجم
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version