جام جم آنلاین: کارلوس فوئنتس خالق لحظههای ناب ادبیات جهان رخت بربست و رفت. مردی که راوی بهترین داستانهای جهان بود و به گفته خودش قصههای مادربزرگش را روایت میکرد و چه شیرین مینوشت.
او قلمش را در عسل زد و شیرینترین لحظههای ما را ساخت. برای کسی که با فوئنتس زندگی کرده باشد دشوار است باور مرگ او.
با او به مکزیک رفتیم و در جنگهای داخلی با گرینگوی پیر جنگیدیم همو که به مکزیک آمده بود تا بمیرد.
با آرتمیو کروز بر بستر مرگ خفتیم و چون رویا با او تا لحظه مرگ زندگی کردیم. چقدر دقیق روایت میکرد لحظههای پوستانداختن آدمها را.
وقتی که در جنگ و گریز میان خوبیها و بدیها و رنجها و کسالتها، آدمیان با هم زندگی میکنند، حتی اگر آنان را به قربانگاه ببرند. چه خوب نوشت داستان لائورادیاس را که همه عمر، چون اورسولای ۱۰۰ سال تنهایی، روایتگر کامیابیها و ناکامیها بود و در پایان نوشت که من قصههای مادربزرگم را روایت میکنم.
پیرمرد با همه سیاستبازیها و عمر سیاسی، لحظهای از نوشتن دست برنداشت و نوشت و همه جهان را در رویاهای شیرینی که روایت میکرد شریک کرد.
با او روی ابرها و در میان وهمها و واقعیتها سفر کردیم و او هنوز ما را میبرد با رویاهای بهجاماندهاش. هنوز روایتهای شیرینش از قدرتها و ملتها و روح فرهنگی جهانی که در آن زیست در کالبد زمانهای گوناگون پیش چشمهای ما روایت میشود و او میرود تا روح ادبیات جهان را با خود ببرد.
از غولهای ادبیات جهان یکی دیگر هم رفت و با رفتنش قطعا از وزن ادبیاتی که جهانشمول باشد به طور محسوسی کاسته شد.
فوئنتس از مردانی بود که همه آثارش خواندنی و شایستهاند و صد البته مترجمان توانای ایرانی هم در این عرصه سهم بزرگی دارند.
رویاهای فوئنتس که به کالبد رمانهای زیبا درآمد با فرهنگ و ویژگیهای فرهنگی و سیاسی جامعه ما تا حدی قرابت داشت و همین بود که داستانهایش عجیب به دل مینشست.
او حالا به پایان زندگی رسیده است ولی رودخانه همیشه جاری نوشتههایش و جذابیتهای پیدا و پنهان روایت هایش برای همیشه در زندگی جهانیان حضور دارد و به بالندگی فکری و فرهنگی همه ما کمک میکند.خوب است با رویاهایش همراه شویم تا لذت ادبیات را با تمام وجود بچشیم.
غلامرضا معصومی – روزنامهنگار
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version