رسیدن به نمایش ایرانی از پل غرب نمی‌گذرد

جام جم آنلاین: چهاردهمین دوره جشنواره نمایش عروسکی (مبارک) که از دهم تیر در تهران آغاز شد تا پایان هفته گذشته ادامه داشت. در این رویداد هنری، ۵۳ نمایش از ایران و هشت کشور جهان اجرا شد که بیشتر آنها براساس قصه‌ها، افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی شکل گرفته‌اند.

در گفت‌وگو با اردشیر صالح‌پور ـ دبیر این جشنواره ـ اگرچه به محورها و اهداف این رویداد نمایشی پرداخته‌ایم، اما بحث‌های کلی‌تری چون تئاتر ایرانی، فراموش‌شدن فرهنگ عامه، بی‌توجهی به تغذیه هنری کودکان و… نیز مطرح شده است.

این استاد و پژوهشگر تئاتر، در دو دوره‌ای که دبیری جشنواره نمایش عروسکی را برعهده گرفته است، رویکردی متفاوت را اتخاذ کرده که موافقان و مخالفان خود را دارد. برای پی‌بردن به چند و چون این اهداف و سیاست‌ها، پای صحبت‌های اردشیر صالح‌پور نشسته‌ایم.

با این که کشور ما دارای تعداد زیادی عروسک آیینی و نمایشی است، چرا جشنواره نمایش عروسکی تهران با نام «مبارک» معرفی می‌شود که سیما و شخصیتی ایرانی ندارد؟

مبارک یکی از عروسک‌های ایرانی است که از دوره قاجار تا امروز زنده مانده و شخصیتی تئاتری دارد.

اما ریشه‌اش برمی‌گردد به مهاجران آفریقایی به ایران که بیشتر در کارهای خدماتی و پست به کار گرفته می‌شدند. در حالی که عروسک‌های زیاد دیگری داریم که صدها یا هزاران سال در این سرزمین ریشه داشته‌اند.

دیگر عروسک‌های ایرانی بیشتر آیینی هستند و کارکردشان مناسبتی است. برای مثال «بوکه بارانی» در آیین‌طلب باران به کار می‌رود یا «تکم» که یک بز چوبی است، نوید بهار را می‌دهد. می‌توان به عروسک‌های دیگری چون «بازبازک» بختیاری و «آهوبره» خراسان هم اشاره کرد که در مراسم گوناگون به کار گرفته می‌شوند.

اما شخصیت‌های عروسکی دیگری هم مثل «پهلوان کچل» یا «سلیم‌خان» داریم که آیینی نیستند و کارکردی نمایشی دارند.

درست است، اما هیچ‌کدام مثل مبارک شناخته‌شده و محبوب نیستند.

دلیل این محبوبیت چیست؟

اول آن که از نظر شخصیت‌پردازی و نمایشی کامل‌تر از دیگر عروسک‌هاست، دوم این که بسیار بانمک است و سومین دلیل محبوبیتش آن است که در نمایش تخت حوضی هم یک شخصیت مشابه به نام «سیاه» دارد. این سه دلیل دست به دست هم داده‌اند تا مبارک مورد استقبال بیشتری قرار بگیرد.

اشاره کردید شخصیت مبارک از دوره قاجار وارد نمایش عروسکی ایران می‌شود. عمر خود خیمه‌شب‌بازی به چه زمانی برمی‌گردد؟

عمر نمایش خیمه‌شب‌بازی خیلی بیشتر از عروسک مبارک است و ریشه در اعماق تاریخ ایران دارد. در اشعار اسدی طوسی، نظامی، سعدی و حافظ از گونه‌های نمایشی مثل خیمه‌شب‌بازی یاد می‌شود. یا ملاحسین واعظ کاشانی اواخر قرن نهم هجری در کتابش به خیمه‌شب‌بازی اشاره می‌کند، اما نامی از سیاه و مبارک نمی‌برد.

بسیاری از عروسک‌های ایرانی مهجور هستند. از جمله در دوره قبل، «بازبازک» بختیاری را در جشنواره معرفی کردید. آیا امسال هم قصد دارید عروسک ناشناخته دیگری را روی صحنه بیاورید؟

امسال عروسک «مینا» از استان فارس بعد از ۴۰ سال توسط علیرضا حیدرپور به مردم معرفی می‌شود.

آیا نمی‌توان دیگر عروسک ‌های ایرانی را مثل مبارک به یک شخصیت دراماتیک و نمایشی تبدیل کرد؟

بیگانگی با درام، تنها مربوط به حوزه تئاتر عروسکی نیست. ما ایرانیان با این که تمدنی همدوره یونانی‌ها داریم، اما به دلایل و علت‌های گوناگون تئاتر در کشورمان پا نگرفت. در یونان باستان، افسانه‌ها، اسطوره‌ها و باورهای دینی به تراژدی و کمدی تبدیل شدند، اما در ایران این اتفاق رخ نداد. ما هم مثل یونانی‌ها هزاران افسانه و اسطوره داشتیم که به درام تبدیل نشدند.

این دلیل‌ها و علت‌ها را باز می‌کنید؟

یک دلیلش برمی‌گردد به تفاوت‌های حکومت‌های ایران و یونان باستان که یکی پادشاهی بود و دیگری جمهوری. جدای از این در آتن بحث‌های فلسفی در سطح جامعه جریان داشت و در ایران این‌گونه نبود. سومین دلیل هم این بود که تصور ایرانیان بیشتر با تجسم ذهنی سروکار داشت در حالی که یونانی‌ها عینی‌گرا بودند. برای همین در یونان آیین‌ها سر از تئاتر درآوردند و در ایران چنین نشد.

شما بر شکل‌گیری تئاتر عروسکی بر پایه فرهنگ و هویت ایرانی بسیار تاکید می‌کنید. با توجه به پیشینه تاریخی ما در این عرصه، مواد لازم را برای رسیدن به این هدف را داریم؟

بله، قطعاً. تئاتر عروسکی از دو بخش سخت‌افزار و نرم‌افزار تشکیل می‌شود که ما در هر دو زمینه سابقه‌ای طولانی داریم.

صالح‌پور: پینوکیو که یک افسانه‌ فلورانسی از ایتالیا است، اکنون در سراسر ایران شناخته شده، ولی کسی عروسک‌ها و شخصیت‌های داستانی چون چولی‌قزک، بازبازک، جی‌جی بی‌جی، ماه‌پیشونی و تکم را نمی‌شناسد

در کاوش‌های باستانی تپه مارلیک، عمارلو، لرستان، شوش، تپه سراب کرمانشاه، شهر سوخته، جیرفت، هفت‌تپه و… همه جا پیکرک‌ها و عروسک‌های زیادی پیدا شده‌اند که نشان می‌دهد از نظر ساخت (سخت افزاری) سابقه زیادی در این حوزه داریم. یعنی از نظر فیزیکال ما از یک پیشینه بسیار خوب برخوردار هستیم.

از سوی دیگر فرهنگی سرشار از ضرب‌المثل‌ها، افسانه‌ها، قصه‌ها، اسطوره‌ها و ادبیات شفاهی… داریم که می‌توان به عنوان نرم‌افزار از آنها یاد کرد. این گنجینه‌ای بسیار غنی است که رویش خیلی می‌شود کار کرد.

حال اگر از این دو منبع الهام بگیریم و تغذیه کنیم، می‌توانیم تئاتر عروسکی ملی خودمان را داشته باشیم.

پس چرا نشده است؟

هردوی اینها را باید به دانشگاه برد و رویشان کار پژوهشی و هنری کرد و بعدش هنرمندان آنها را دستمایه کار خود قرار دهند.

اما هم در فضای دانشگاهی و هم در سطح جامعه، گرایشی به سمت این داشته‌های فرهنگی ملی دیده نمی‌شود. بچه‌های امروز تمام شخصیت‌های کارتونی و سینمایی غربی را می‌شناسند، در حالی که نام شخصیت‌های اسطوره‌ای و افسانه‌ای ما حتی به گوششان هم نخورده است.

خود من با این که به پسرم شاهنامه‌خوانی و تعزیه یاد داده‌ام، اما باز هم می‌بینم او دلباخته کارتون‌های غربی است؛ چرا که آنها روی شخصیت‌پردازی، داستان‌پردازی، جلوه‌های دیداری و… شخصیت‌های نمایشی و داستانی خود کار کرده‌اند و ما نکرده‌ایم.

ما بچه‌هایمان را با گذشته خودشان آشنا نمی‌کنیم، برپایه داشته‌های خودمان دست به تولید آثار سینمایی و تلویزیونی نمی‌زنیم و در یک کلام فرهنگ خودمان را خوب معرفی و تبلیغ نمی‌کنیم.

در حالی که پسرم می‌تواند برود سرکوچه و تو سوپرمارکت هر فیلم و کارتون خارجی را بخرد و در مقابلش چیزی از فرهنگ خودمان به او نمی‌دهیم، چگونه انتظار داریم هویتی ایرانی پیدا کند.

بابت همین دغدغه‌هاست که در دو دوره‌ای که دبیر جشنواره نمایش عروسکی تهران بوده‌اید، بهره‌گیری از ادبیات و فرهنگ داخلی را پایه و شرط پذیرش کارها قرار داده‌اید؟

جشنواره عروسکی تا دوره دوازدهم باز و آزاد بوده و رویکرد مشخصی نداشته است. ما از دوره سیزدهم به بعد سعی کرده‌ایم برایش یک هدف و راهبرد داشته باشیم. به دنبال آن هستیم تا فرهنگ و هویت خودمان را بسط و گسترش دهیم. البته من مخالف کار خارجی نیستم، اما پرسشم این است پس چه کسی باید توجه‌ها را به داشته‌های فرهنگ خودی جذب کند؟ ما باید هویت خودمان را لابه‌لای همین جشنواره به دست آوریم.

اما در این راه مخالف هم زیاد دارید.

با این که از وقتی اولویت را به کارهای ایرانی داده‌ایم، متهم به ارتجاع شده‌ایم.

حتی گفته‌اند با این کار تیشه به ریشه تئاتر زده‌اید!

درست برعکس، این گام رویکرد و اقدامی برای استحکام نمایش ایرانی است. در واقع ما از معرفت و بصیرت فرهنگ خودی و هویت ایرانی بسیار دور افتاده‌ایم و این امری است که بشدت کودکان و حال و هوای او را به مخاطره می‌افکند. آیا توجه به ریشه‌های فرهنگ ایرانی و تولید آثار نمایش عروسکی براساس قصه‌های کشورمان تیشه به ریشه‌زدن تئاتر است؟

امسال کدام شعار را محور جشنواره قرار داده‌اید؟

حکمت قدیم و منظر جدید؛ این که قصه‌های تازه‌ای را از آثار کهن استخراج کنیم. باید بتوانیم مفاهیم ایرانی را در نمایش عروسکی ایرانی بازگو کرده و بعدش این آثار را در سطح جهانی ارائه کنیم.

اما این اهداف هنوز در سطح ملی هم تحقق پیدا نکرده‌اند.

قبل از جهانی‌شدن اول باید آنها را ایرانی کنیم. امروزه کودک ایرانی شناختی از این قصه‌ها، شخصیت‌ها و عروسک‌ها ندارد. پینوکیو که یک افسانه‌ فلورانسی از ایتالیا است، اکنون در سراسر ایران شناخته شده، ولی کسی عروسک‌ها و شخصیت‌های داستانی چون چولی‌قزک، بازبازک، جی‌جی بی‌جی، ماه‌پیشونی و تکم را نمی‌شناسد. بی‌شک نباید کودک ایرانی را از این همه مواهب و ارزش‌های فرهنگی که بخشی از میراث و هویت ماست بازداشت. نمایش عروسکی در بخشی از آن که به کودک مربوط است، می‌تواند فانتزی و تخیل ایرانی را بازگو کند. نقش و منزلت قصه‌ها و نمایش‌ها در تکوین شخصیت کودک بسیار مؤثر است.

مرجان توجهی – جام‌جم


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.