من استاد نورمحمد دُرپور هستم

گردآوری توسط گروه موسیقی ممتازنیوز

گفت و گوی اختصاصی هنرآنلاین با استاد موسیقی جنوب شرق ایران

صداقت، پاکی، سادگی و معرفت، همه این ها در رفتار و گفتار نورمحمد دُرپور عیان است. وقتی از او می خواهیم که خود را معرفی کند، می گوید: «من استاد نورمحمد دُرپور هستم».

به گزارش هنرآنلاین //

گفت و گو: حسین سینجلی و یاسر یگانه

صداقت، پاکی، سادگی و معرفت، همه این ها در رفتار و گفتار نورمحمد دُرپور عیان است. وقتی از او می خواهیم که خود را معرفی کند، می گوید: «من استاد نورمحمد دُرپور هستم». این جمله با این که در ظاهر خودخواهانه و از منظر بالا به نظر می رسد؛ اما به راستی که از زبان پیرمردی شنیده می گردد که سرشار از سادگی است. نورمحمد دُرپور نوازنده دوتار است. او با افتخار می گوید ۷۵ سال نوازندگی و خوانندگی کرده و هر چه خوانده، تنها برای خدا بوده است. دُرپور به خوبی می داند که چه جایگاهی در موسیقی دارد و از فراموشی فرهنگ و هنر جنوب شرق ایران بیم دارد. با لهجه شیرین تایبادی اش سخن های بسیاری از موسیقی می گوید و بیش از هر چیزی بر عرفان در موسیقی تاکید دارد. نورمحمد دُرپور متولد ۱۳۱۰ در روستای سرخسرای باخرز از توابع شهرستان تایباد است. ۷۵ سال است که خوانندگی می کند و در راین زمان هم ۶۰ هزار «سخن» (دُرپور برای شعرهایی که سروده از اصطلاح «سخن» استفاده می کند) گفته که همگی در وآدی عرفان بوده و حتی یک سخن مبتذل هم در آنچه خوانده وجود ندارد. این نوازنده دوتار و خواننده تایبادی بیش از ۶۰ سال است که کشاورزی هم می کند. برای آشنایی با دیدگاه های دُر موسیقی مشرق زمین این گفت و گو را بخوانید…

خودتان را برای ما معرفی کنید؟

من استاد نورمحمد درپور هستم.

شما هفتاد و پنج سال است مشغول نوازندگی و خوانندگی میباشید. آنچه خوانده اید و نواخته اید دربارهٔ و برای چه بوده است؟
همه را برای خدا خوانده ام. برای خدا پیغمبر و برای امام ها خوانده ام.

چه شد که کار نوازندگی را آغاز کردید؟ چگونه با موسیقی آشنا شدید؟

کار ما دوتار نیست، کار ما عرفان است. از همان کودکی در روستای سرخسرای باخرز، خلیفه هایی داشتیم که همواره در حال ذکر بودند. عقلمان چندان به کارهایی که می کردند نمی رسید. چیزهایی می خواندند و ما آن ها را یاد می گرفتیم. «بقربقو همی زنم / مست و خراب و بی خودم»، «هلُ لُپُ لُپُ لُپم / بقربقو همی زنم / مست و خراب و بی خودم» این ها بخش هایی از مقام هایی بود که می خواندند و ما هم کم کم آن ها را یاد می گرفتیم و آرام آرام به سمت خواننده شدن حرکت کردیم.
تاثیر کارتان را بر موسیقی کشور چگونه می بینید؟
از صدای من بسیار تقلید کرده اند. کسانی چون محمد رضا لطفی قطعاتی را براساس آنچه از من گرفته اند، ساخته اند. پیام عزیزی قطعه ای خوانده به نام «ای ماه عالم سوز من از من چرا رنجیده ای» این قطعه را از من برداشت کرده است.

وضعیت موسیقی در منطقه خودتان چطور است؟ در آنجا شاگردی دارید که بتواند این موسیقی را حفظ و ادامه دهد؟

در منطقه خودمان هم شاگردان بسیاری دارم. اما در بحث عرفان چندان وارد نشده اند؛ در حالی که اصل کار ما همان عرفان است.
شما سال های بسیاری را در وآدی موسیقی گذرانده اید؛ اگر به آنچه قبل نگاهی بیندازید، برایتان رضایت کننده است؟
من از خدای خودم راضی هستم که در تمام طول عمرم سخنی مبتذل نگفتم. با این که سواد ندارم اما در حدود ۶۰ هزار سخن گفته ام که همه آن ها را حفظ کرده ام. تمام این سخن ها دربارهٔ خدا، پیغمبر، حضرت علی و امامن معصوم است. مطالبی را پیدا کرده ام که تا کنون در هیچ جایی به چاپ نرسیده اند. این مطالب در حال حاضر در دست کسانی چون محمد رضا لطفی، محمد رضا درویشی و فریدون شهبازیان می باشند.

چند فرزند دارید؟ آیا از فرزندانتان کسی به موسیقی روی آورده است؟

۷ فرزند دارم. دو دختر و ۵ پسر. پسر بزرگم هم خواننده و هم نوازنده است. پسر سومم هم خواننده است.

نظرتان دربارهٔ عرفان در موسیقی ایرانی چیست؟

عرفان را در موسیقی ایرانی من رایج کردم. در زمان شاه من را به نزد شاه و هویدا بردند تا نوازندگی کنم. خانم هایی آنجا بودند که حجاب نداشتند و همین مسئله سبب ناراحتی من شد. من با بیان یکی از روایت های پیغمبر به آن وضعیت انتقاد کردم و چند بیتی از شمس تبریزی خواندم که مطلعش این بود: «الا مومن اگر خواهی بیابی مسند شاهی». در آن سال آنها به موسیقی من توجهی بسیاری کردند و به من لقب هایی هم داند. در زمان انقلاب هم در آلمان، هلند، امریکا و هر جایی که رفتم شعرهایی در باب عرفان خواندم. اکنون واژه عرفان وارد موسیقی ایرانی شده، در حالی که نوازندگی و خوانندگی من در این امر تاثیر بسیاری داشت.

آیا کسی می آید که بتواند جای شما را در موسیقی جنوب شرق پر کند؟

کسی در دنیا نمی آید که نورمحمد شود و ۶۰ هزار سخن از بر داشته باشد و همه این سخن ها هم جملگی در وصف خدا و رسولش باشد! در ۷۷ سال خوانندگی یک کلام مبتذل نگفتم. پس این موسیقی از آن خداوند است. اگر خداوند نخواهد هیچ اتفاقی نمی افتد. خدا از سخن مبتذل خوش ندارد. حال اگر این سخن از آنِ یک ایرانی باشد که به طور حتم باید مرتبه ای بالا داشته باشد؛ چرا که سخن ایرانی، لباس ایرانی و فرهنگ ایرانی در همه جای دنیا شناخته شده است.

برای منتقل کردن دانسته های شما به نسل بعد و برای حفظ این موسیقی چه باید کرد؟

سال ۱۳۷۱، ۲۰ هزار سخن از من را ضبط کردند. اما جالب این که ما را بیمه نکردند. بعد از من باید دولت اقدام کند. از «درینگُ درینگ» چیزی در نمی آید. باید پسران و دختران را آموزش داد تا این فرهنگ و هنر باقی بماند. ما باید فرهنگ و هنر خود را حفظ کنیم تا از بین نروند. ما قدر داشته های خود را نمی دانیم؛ برای مثال، ترکیه گفته است که مولانا از آن ایران نیست و ایران لیاقت مولانا را ندارد. این به سبب بی اهمیتی ما نسبت به داشته هایمان است.

شما شعرهای مولانا را هم در برنامه هایتان خوانده اید؟

خدای عز و جل کمک کرد تا من در یکی از بزرگداشت های مولانا حضور داشته باشم. در این بزرگداشت کشورهای بسیاری حاضر بودند. در آن مراسم من زندگی مولانا از بلخ تا تبریز و بعد تا قونیه را روایت کردم. کسی آنجا جرات نکرد بگوید که مولانا از آنِ ایران نیست!
پیشنهاد و پیشنهاد ای برای جوان های اهل موسیقی دارید؟

تا خود را نشناسی خدا را نمی شناسی. اسرار خدا لایق هر بی سر و پا نیست / هر بی سر و پا لایق اسرار خدا نیست. صمدا حمد تو گویم که خدای دو جهانی / به جهان جز تو نجویم که تو باقی همه خوانی. باید خود را پاک کنی تا به چنین جایی برسی. باید خود را از همه گناهان پاک کنی. از دروغ، چشم بد، از غیبت و … باید خود را پاک کنی. اگر به چنین جای برسی عرفان در داخل تو می آید. رمز پیشرفت در موسیقی هم همین است.
 


آخرین خبرها
منبع:هنرآنلاین
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.