با ظهور دوباره کلاهقرمزی و یارانش، این بار روی پرده سینما بار دیگر نگاهها به این کامواهای دوستداشتنی برگشته و حالا همه از عروسکهای محبوبشان حرف میزنند. شاید اگر ۳۰سال به عقب برگردیم و نگاهی به جعبه جادوییمان بیندازیم که البته فقط با ۲ شبکه محدود اصلا جادو نمیکرد، به دنیایی پر از عروسکهای قد و نیمقد پا میگذاریم که تقریبا بیشتر آنها برایمان دوستداشتنی و خاطرهانگیزند. این جریان البته با وجود کمرنگ شدن به مرور زمان و ضعیف شدن پرداختن به عروسکها باز هم وجود داشت تا در هر عصری بچهها و حتی بزرگترها با تماشای عروسکهای محبوبشان کیف کنند. البته اصلا یادمان نرفته که در تمام آن دوران که برنامههای تلویزیونی کودک، عروسکمحور بود چقدر طالب پخش کارتونهای ژاپنی بودیم اما حالا به تمام آن کامواهای رنگ و وارنگ حس خاصی داریم؛ حسی همراه با نوستالژی و البته عشق دوران کودکی. حالا که کلاهقرمزی دنیای عروسکها را داغ کرده، بد ندیدیم مروری کنیم بر عروسکهای محبوب این دوران ۳۰ ساله و کمی خاطرات کامواییتان را قلقلک دهیم.
درون و برون؛ همه چیز دان
حدود ۲۷ یا ۲۸ سال پیش ۲ آقاپسر عروسکی مودب و موجه در برنامهای که قالب علمی-آموزشی داشت بچهها را پای تلویزیون مینشاندند و به شیوهای دلنشینتر آنچه در کتاب علوم آمده بود را برای بچهها توضیح میدادند. «درون» و «برون» نام این ۲ پسربچه بود که البته «درون» همهچیز دان بود درست مقابل «برون» که با سؤالهایش حوصله درون را سر میبرد و تقریبا از هیچ چیزی خبر نداشت. دهان بسیار بزرگ این ۲ عروسک که تقریبا به اندازه پهنای صورتشان بود قیافه آنها را برجسته میکرد. نوع حرف زدن برون وقتی که درون را عاجزانه صدا میزد هنوز در ذهنها مانده است.
کپل؛گردو نداری؟
موش چاق و چلهای که یک لباس قرمز با خالهای سفید میپوشید و همواره دکمههای لباسش در حال ترکیدن بود، بامزهترین شخصیت سریال عروسکی مدرسه موشهاست. کپل که همیشه دنبال گردو و فندق همشاگردیهایش میگشت و صدای نارنجی و بقیه را درمیآورد به جای درس خواندن مدام فکر پر کردن شکم بزرگش بود. لحن فوقالعاده کپل که با گویندگی حمید جبلی این موش چاق را بسیار دوستداشتنی میکرد هنوز هم توی گوشمان یکی از صداهای ماندگار است. جالب اینکه گوینده «دمباریک» دیگر عروسک دوستداشتنی مدرسه موشها هم ایرج طهماسب دوست و یار نزدیک جبلی بود.
سنجد؛برمی گردم
عروسکی که یک دهان فراخ با زبانی سرخ چسبیده به کف دهان داشت و موهایی شبیه پر کلاغ روی سرش چسبانده شده بود در اواخر دهه هفتاد به یکباره به اوج رسید. سنجد که هیچ کس نفهمید چرا این اسم برایش انتخاب شده اول در قالب یک گزارشگر سمج و کنجکاو ظهور کرد و گاهی در استودیو هم برنامه اجرا میکرد. نگار استخر که هم سنجد را تکان میداد و هم با صدایی خشدار همراه با جیغ به جای او حرف میزد، میگوید سنجد اولین عروسکی بوده که از استودیو بیرون آمده و پشت میز مخفی نمیشده.«گفته بودم دوباره برمیگردم» تکیه کلام سنجد در ابتدای هر برنامهاش بود. این عروسک دهان گشاد، مصاحبهای با دکتر مرندی، وزیر وقت بهداشت و درمان انجام داد. یک بار هم پیشنهادی به حاج بابایی، وزیر آموزش و پرورش داشت ! سنجد در ورژن پیر با موهای سفید هم زیباییهای خاص خودش را داشت. سفرهای سنجد به نقاط مختلف کشور و گزارشهایش هم جالب و دیدنی بود اما هیچ چیز به آن دهان کاملا باز آخر برنامه و خداحافظی همراه با تعجبش نمیرسید.
هاچین و واچین؛ ابروهای رویایی!
ظاهرا این ۲ کاراکتر عروسکی برگرفته از ۲ عروسک مشهور خارجی، به شبکه یک و برنامه کودک راه یافتند و یکی از موفقترین زوجهای عروسکی دهه ۶۰ بودند. ابروهای به هم پیوسته، صورت کشیده، دهان و بینی بزرگ و البته موهایی که به یک درخت هرس شده میمانست هاچین را تبدیل به عروسکی خاص کرده بود. نوع مدل موی واچین هم که برخلاف هاچین اصلا ابرو نداشت حدود ۲۰ سال بعد مد شد؛ موهای سیخسیخ شده شبیه جوجهتیغی. لباسهای هاچین و واچین هم کاملا دهه شصتی بود و بچههای آن دوران با این ۲ عروسک حسابی رابطه برقرار کرده بودند به خصوص در ایام عید نوروز که برنامههای ویژهشان روی آنتن میرفت.
دون دون؛ لطفا نادون نباش
از لحاظ تاریخی شاید به این زوج عروسکی کمی نزدیکتر باشیم؛ «السون» عروسک دانا و «ولسون» زوج نادان او بود که همیشه گول «دون دون» را می خورد. در این بین عروسک خوب سعی داشت عروسک خنگ را از حقههای دون دون نادون آگاه کند. سرودهایی که شخصیتهای این مجموعه با هم میخواندند هنوز برایمان جالب است. البته شاید بچههای ۲۰ سال پیش با شخصیت منفی قصه که همان «دون دون» باشد بیشتر حال کنند، عروسکی بیقواره با چهرهای خاص که هیچ کس نفهمید دقیقا چهجور جانوری است!
مخمل؛گربه غرغرو
در مجموعه «خونه مادربزرگه» گربه سیبیلوی خانه که مدام غر میزد و دوست داشت در روابط مادربزرگه با سایر اعضای خانه به خصوص خانواده آقا حنایی و گل باقالی خانوم اختلال ایجاد کند یکی از محبوبترین چهرههای عروسکی است. «مخمل» با وجود کاراکتر خاکستریاش به دلیل نوع حرف زدنش که با گویندگی بهرام شاهمحمدلو بسیار خاطرهانگیز شده بیشتر از شخصیتهای مثبت داستان به دل میچسبید. البته مخمل در اواخر قصه نادم و پشیمان به آغوش مادربزرگه برگشت تا این مجموعه عروسکی کاملا پایان خوشی داشته باشد.
البته در این مجموعه نوک سیاه و نوک طلا که با گویندگی آزاده پورمختار و مریم سعادت بسیار دلنشین حرف میزدند در کنار آقا حنایی و هاپوکومار هم عروسکهای محبوبی بودند.
زیزی گولو؛ مادر خانومی، آقای پدر
«زیزی گولو آسی پاسی دراکوتا تا به تا» تمام این عبارت هفت، هشت کلمهای نام عروسک آس و پاس و عجیب و غریبی بود که از سیارهای ناشناس به زمین آمد و در خانه یک زوج جوان فرزندخوانده آنها شد!
زیزی گولو که یک گوش بزرگ و یک گوش کوچک داشت با طرز خاص حرف زدنش در دل بچهها جا باز کرد. این عروسک سعی داشت به کودک خانواده همسایه کارهای خوب یاد بدهد و از بدیها فراری بود. لحن جالب حرف زدن زیزی گولو و عبارت آقای پدر و مادر خانومی او دلنشین بود. آزاده پورمختار که جای زیزی گولو حرف میزد، گفته یک ماه در خانه روی صدای این عروسک کار کرده و البته از صدای فرزند خود برای این صدای خاص الهام گرفته است. داستان پدید آمدن این عروسک هم که مثل بسیاری از عروسکهای خاطرهانگیز توسط مرضیه محبوب به دنیای کودکان راه یافته جالب است. ظاهرا عادل بزدوده چند بار در شکل زیزی گولو تغییراتی داده تا سرانجام به آنچه مدنظر محبوب بوده تبدیل شود. میگویند محبوب برای رسیدن به طرح اولیه زیزی گولو تکه خمیری را در اختیار بچههای فامیل قرار داده و سرانجام به این عروسک فضایی و خوشصحبت رسیده است. زی زی گولو که سعی داشت به کودکان آداب درست معاشرت را یاد بدهد به رنگ صورتی پدید آمد و سال ۷۵ شبکه ۲ تلویزیون را قرق کرد تا جایی که بعدها کیف، دمپایی و مگسکش با طرح زیزی گولو هم به بازار آمد! عروسک زیزی گولو در ۳ سایز ۸، ۳۰ و ۶۰ سانتیمتری ساخته شد که سایز بزرگ آن نزد عادل بزدوده محفوظ است، سایز متوسط از بین رفته و عروسک سایز کوچک توسط مرضیه محبوب به لیلی رشیدی در زمان تولد فرزندش هدیه داده شده است.
هادی و هدی: عروسکای خوبیم
یک خانواده و داستانهایی که رقم میزدند و همه آنها پیام اخلاقی داشت سرگرمی عروسکی بچههای دهه ۶۰ به حساب میآمدند. هادی و هدی فرزندان این خانواده بودند و آقبابا پیردانای محل. چشمهای هادی و هدی واقعا شبیه هم بود اما بیشتر از لحن حرف زدن یا قصه این مجموعه ته ذهنمان مانده آهنگ و سرود تیتراژ ابتدایی است. آنجا که همه عروسکها با هم میخوانند: عروسکا، عروسکا، کجایین؟ مادر بزرگ، هادی، هدی بیایین، بیایین و البته نوشابهای که برای خود باز میکردند و میخواندند: عروسکای خوبیم، از تخت و میخ و چوبیم.
چاق و لاغر؛ دو کارآگاه خنگ و کله پوک
یک زوج خنگ و کلهپوک که فیزیک بدنیشان متناسب با اسمشان بود، مدام سعی داشتند جشنهای دهه فجر را به هم بریزند. سریال عروسکی چاق و لاغر متناسب با موضوع داستان در ایام دهه فجر پخش میشد و این ۲ کاراکتر عروسکی مدام از رئیس بزرگ که هیچ کس چهرهاش را ندید دستور میگرفتند اما هیچ وقت موفق نمیشدند تا حرص رئیس بزرگ دربیاید. «قرقی» همان ژیان معروف این ۲ عروسک که لباس و کلاه کارآگاهی به تن داشتند یکی از اتفاقات خوب این مجموعه بود. قرقی برای خودش راه میرفت، چراغ میزد، آب میپاشید، بوق میزد و همه اینها برای بچههای دهه شصت سؤال بود که چطور اتفاق میافتند. چاق و لاغر طی سالهای ۶۵ تا ۶۸ از شبکه ۲ پخش شد و نویسندگان و کارگردانهای قدری مثل بیژن بیرنگ، مسعود رسام و کامبیز صمیمی مفخم داشت. حسن پورشیرازی و حسن زارع هم به ترتیب جای چاق و لاغر حرف میزدند که البته بعدتر گوینده لاغر تغییر کرد. در سالهای پایانی این ۲ عروسک بزرگ و آدمها داخل آنها شدند و البته همین مسئله زیبایی کار را کم کرد. دزدگیر اتاق کارآگاهی این ۲ عروسک که با پنجه بوکسهای مکانیکی درست شده بود در آن مقطع برای بچهها بسیار جالب به نظر میرسید. آدمآهنی X625 هم در اواخر مجموعه به داستان اضافه شد.
چرا؛آهویی دارم خوشگله
«چرا» همان پسر عروسکی برنامه رنگینکمان است که ۸-۷ سال قبل با ترانه «آهویی دارم خوشگله فرار کرده زدستم» چهرهای ماندگار برای کودکان شد و برنامه خاله نرگس را رونق بخشید. بعدها «چیه» و «چطور» که ظاهرا خواهر و برادر «چرا» بودند به او ملحق شدند اما فقط نوع حرف زدن «چرا» و آوازی که خواند در ذهن ماند. مدل موهای «چرا» هم بامزه بود اما ماندگاری زیادی در تلویزیون نداشت.
ژولی پولی و بقیه را هم فراموش نکنید
در برنامه صندوق پست که کلاه قرمزی و پسرخاله به عنوان مهمان وارد آن شدند عروسکهایی مثل گلابی، تندک و اردک هم حضور داشتند که شاید در بین آنها تندک با دهانی که توسط زیپ باز و بسته میشد جالب توجه بود. جغجغه و فرفره ۲ عروسک کوچکی که یکی موهای بور و دیگری مشکی داشت و با نوعی سوت با مجری صحبت میکردند هم زوج جالبی بودند. قبل از آنها جینگیل و فینگیل هم ۲ پسربچه عروسکی کوچک بودند که بامزه میخندیدند اما کلاهقرمزی همه اینها را کنار زد و به شدت درخشید. آقا جیلی، اوسا بابا که با مظفر، بهادر، گلبهار و گلی خانم ماجراهایی را پدید میآورد به علاوه دانی و لاکی جون هم از عروسکهای کوچک و بزرگ دیگری بودند که در مقاطعی کوتاه محبوب شدند.
پنگول؛ پدیده دهه ۹۰
باز هم پای مرضیه محبوب در میان است و این بار شبکه تهران گربهای رو کرده که چهرهاش برگرفته از همان مخمل محبوب دهه ۶۰ است. پنگول که حالا عروسکهای مشابهش در فروشگاههای اینترنتی به وفور یافت میشود و مشتریان زیادی دارد، در برنامه رنگینکمان همراه با خاله نرگس و عمو نیما بچههای این دوره را که سخت پای تلویزیون مینشینند میخکوب حرکات و آوازهایش میکند.
البته هومن حاجی عبداللهی مجری شبکه تهران که در نقش گوینده پنگول حضور دارد، با جملات و آوازهای فیالبداهه نقش بسیار پررنگی در گیرایی این گربه عروسکی دارد. تکههای طنز و حرفهایی که حرف آدم بزرگهاست، کنایهها و آوازهایی به لهجههای مختلف همه و همه پنگول را تبدیل به گربه محبوب این روزهای تلویزیون کرده است.
مجله اینترنتی برترین ها سبک زندگی سلامت دکوراسیون موفقیت کودک