هوای نی لبک ها هنوز طنین انداز گوشمان است – اخبار اجتماعی

چوپانی بود در میان کوهها تکیه بر درختی داده و آتشی می افروزد و بر چوب دستی اش تکیه می داد و هر از گاهی نی لبکی می زد تا شاید مرحمی باشد برای دل پر کینه اش و صفایی برای کوههای اطرافش.

به گزارش خبرنگار اجتماعیممتازنیوز، ساعت ها بود که در کوهها و دامنه های آن حرکت می کردیم تا دیگر به غروب خورشید نزدیک تر شویم و امید از همه بریده بودیم که ناگاه در افق کوهها گله ای را که در سینه ی کوه نهفته بود دیدیم قدم ها را سریعتر کردیم و به آن نزدیکتر شدیم.
 
صدای واق واق سگها از دور شنیده می شد که می خواستند از گله و صاحبشان در برابر ما حفاظت کنند ولی قبل از اینکه سگ ها به ما نزدیک شوند چوپان آنها را صدا کرد و به عقب راند، عجب سگ هایی داشت چوپان، او می گفت: اگر این سگها نباشند در طی یک روز گرگ تمام گله اش را نابود می کند.
 
وی گفت: این سگها در شب ها در آن ظلمت تاریکی چشم و گوش من هستند در حین صحبت کردن متوجه لاشه های گوسفندانی شدم که گرگ آنان را ربوده بود.علت را از چوپان خواستار شدم که با وجود چنین سگهایی در حافظی چگونه باز هم گرگ ها بعضی اوقات غلبه می کنند او از زندگی گرگ ها گفت: که گرگ همیشه از طرف مخالف باد حرکت می کنند زیرا سگ ها و گوسفندان براحتی متوجه حضور آنان به خاطر بوی بدنشان می شوند و به همین دلیل شبها در جهت خلاف باد حرکت می کنند.
 
در آسمان نگریستیم تا آبی بودن آن را در کوهها ببینیم که ناگاه متوجه عقابی بالای سر خود شدم که چوپان در تامل من گفت: آری این عقاب نیز گوسفندان به خصوص آنان که سبک ترند را به راحتی شکار می کند و مشتری دائمی ماست که هفته ای ۱ تا ۲ گوسفند را به چنگال گرفته و می برد و از دست هیچ کسی کاری بر نمی آید.
 
خسته از اتفاقات در زیر سایه ای ننشستم و به گوسفندان و بره هایشان نگاه کردم و در شگفتی آنان در عجب ماندم که همیشه از بزرگترها شنیده بودم که گوسفند هیچ ضرری ندارد و  پر از برکت است از گوشتش گرفته تا شیر و پوستش، به چوپان حرف بزرگترها را گفتم و او نیز سری تکان داد و در تایید گفت: یک گوسفند حدودا ۱۰ سال عمر می کند که اگر جنس آن ماده باشد از دو سالگی سالی دو بار بره می زاید و در آخر نیز ذبح می شود و از گوشتش و دیگر اعضای بدنش استفاده می گردد.
 
و اگر جنس آن نر باشد بعد از گذر چند سال و درشت شدن آن یا او را می فروشیم و یا در شهر با کالایی تعویض می کنیم.
 
در آرامش کوهها فرو رفته بودم و به زندگیشان حسرت می خوردم و گاه گاهی زیر لب آرزو می کردم چند روزی بیشتر در این آرامشگاه قرار گیریم که چوپان دوباره صدایم را شنید و از گرفتاری های خود در این کوهها گفت: که شب ها از مارگزیدگی و حمله حیوانات در امان نیستند و روزها از طوفان باد و بارون ها او می گفت: در سال حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر در این کوهها به علت مارگزیدگی می میرند و هزاران گوسفند در اثر طوفان تلف می شوند، اینها را شنیدم و دیگر زبان از آرزو کشیدم و با خداحافظی دلچسبی آنان رها کردم و به شهر جایی که می توانم در آن زندگی کنم برگشتم./ز
 
گزارشی از: مهدی محسنی


باشگاه خبرنگاران
بازنشر:ممتازنیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.