پرسش و پاسخ احمقانه با مهراب قاسم خانی!

۴ م دیماه ،

برترین مجله اینترنتی ایران

همشهری جوان: «مهراب» در شاهنامه جد مادری رستم است و شاه کابلستان. البته پدر و مادر نسخه «قاسم خانی»اش، از آنجایی که پرسپولیسی دو آتشه بوده اند، نامش را از «مهراب شاهرخی» برداشته اند.

پسر کوچکتر آنها از آن اخلاقیات شاهانه افسانه ها، تنبلی را به ارث برده. وقتی ایده ای در ذهنش جرقه می زنند، روی مبل خانه دنجشان لم می دهد، گوشی همراهش را خاموش می کند و آغاز می کند به نوشتن. مهراب از برادر طناز نویسنده اش بسیار آرامتر است. آرامشی که در تابلوهایی که خودش کشیده و بر در و دیوار خانه چهار نفره شان آویزان کرده، پیداست.

خانه ای که دور تا دورش را قفسه دی وی دی های فیلم های سینمایی پر کرده و جایی است برای خلوت کردن خودش با سینما. روی طبقه های این قفسه ها و روی دیوارها هم ماکت شخصیت های معروف فیلم های مهم تاریخ سینما و پوسترهای فیلم های دوست داشتنی اش جا خوش کرده. او نه سینما می رود. نه تئاتر و نه سریال های تلویزیونی را دنبال می کند. از «پیمان» که بپرسی، می گوید برادر ۴۱ ساله اش بسیار جاه طلب نیست وگرنه هر کس جای او بود که سال ها کام مردمان شهرش را با «پاورچین»، «شب های برره» و «دزد و پلیس»اش شیرین کرده، الان خودش را می گرفت.

پرسش و پاسخ خواندنی با آقای نویسنده محبوب

«مهراب» اما مثل همسرش «شقایق دهقان» حسابی گرم می گیرد و ساعت دو و نیم شب می نشیند پای جواب دادن به سوالات این صفحه. جواب هایی که باید به زبان عامیانه خودش بخوانید تا صداقت آقای نویسنده دستتان بیاید.

نزدیکترین دوستتان تا فردا می میرد، چه کار می کنید؟

– از اونجایی که من به حد مرگ از مرگ می ترسم، تا جایی که می شه سعی می کنم بهش فکر نکنم. از طرف دیگه هم هر وقت که یه اتفاق ناگوار (هرچند کوچیک) برای یکی از اطرافیانم می افته، کاملا فلج می شم و هیچ عکس العمل به درد بخوری نمی تونم انجام بدم. در نتیجه اگه من همچین خبری بهم برسه، احتمالا یه گوشه می افتم و تا فرداش که دوستم بمیره، فقط زار می زنم. اینم بگم که من کلا دو، سه تا دوست صمیمی بیشتر ندارم که بسیار بسیار بهشون وابسته ام.

اگر روباه بودید به جای لک لک دوست داشتید کی را به مهمانی تان دعوت کنید و بهش آنطور غذا بدهید؟ چرا؟

– من اگه روباه بودم کلا لک لک رو به خونه ام دعوت نمی کردم. نه به این سبب که آدم کینه ای نیستم یا دلم نمی خواد بدبختی کسی رو که ازش بدم می آد ببینم. به این سبب که دوست ندارم همچین کسی پاش رو توی خونه ام بذاره. ترجیح می دم این لک لک تو خونه خودش بیچاره بشه و خبرش به من برسه و من کلی کیف کنم. با کمال شرمندگی آدم هایی که دلم می خواد به خاک سیاه بشینن کم هم نیستن ولی قطعا اینجا نمی تونم از شون اسم ببرم.

در مورد ویژگی این آدم ها هم نمی تونم به نکات مشخصی اشاره کنم. بعضی ها در حق خودم کار بدی کردن و بعضی ها در حق دیگران. شکل این بدی ها هم فرق دارن با هم ولی همه از او تعاریفی که من از انسانی دارم به نسبت های مختلف دورن.

طولانی ترین روز زندگی تان کی بود؟ چرا به نظرتان اینقدر طولانی آمد؟

– طولانی ترین روز زندگیم رو دقیقا می دوم کی بود ولی نمی تونم بگم چون بسیار شخصیه. در نتیجه نمی تونم بگم که چرا این روز طولانی بوده و به همین سبب هم نمی تونم بگم که در چه مورد داشتم تصمیم می گرفتم و قاعدتا نمی تونم بگم که در چه مورد داشتم تصمیم می گرفتم و قاعدتا نمی تونم اینم بگم که چه اتفاقی برام افتاده بوده. ولی برای من هیچ چیزی مهمتر از خانواده ام نیست و همیشه خانواده برام در اولویته.

پرسش و پاسخ خواندنی با آقای نویسنده محبوب

اگر آخرین بازمانده زمین باشید چه کار می کنید؟

– این سوالتون به این بستگی داره که شرایط زمین اون موقع چه جوری باشه. علاوه بر آدم ها همه چیز هم نابود شده یا نه؟ بر فرض که نابود نشده باشه. احتمالا همون کارهایی رو می کنم که الانم دارم می کنم. می خوابم، فیلم می بینم، کتاب می خونم، گیم بازی می کنم … تنها بودن به صورت موقت و یه ساعت هایی در روز خوبه ولی کلا تنها موندن بسیار برام ترسناکه و نمی تونم تصورشو بکنم.

دوست دارید جای کدام کاراکتر داستان / فیلم های عاشقانه باشید؟ یا دوست دارید کدام فیلم را دو نفره ببینید؟

– راستش من هیچ وقت خودم رو جای هیچ شخصیت دیگه و توی هیچ داستان عاشقانه دیگه ای ندیدم اما دیدن همه فیلم ها و کلا انجام همه کارها رو دو نفره ترجیح می دم. در مورد اینکه دوست دارم عاشقانه ام چه فیلمی باشه هم می تونم از چند تا فیلم اسم ببرم مثل جنگ ستارگان، پارک ژوراسیک، آرواره های کوسه، ایندیانا جونز و از این دست فیلم های عاشقانه دیگه.

یک بلک لیست پنج نفره بنویسید.

– فقط پنج نفر؟ من کلا از تمام لیست تلفنم ترجیح می دهم جواب پنج نفر را بدهم و بقیه بلک لیست محسوب می شوند.

پرسش و پاسخ خواندنی با آقای نویسنده محبوب

فرض کنید همسرتان مریض است و یک دارو هست که حکم معجزه را برای زنده ماندنش دارد و این دارو را فقط یک فروشنده می فروشد که او هم طمع کرده و می خواهد دارو را با قیمتی بسیار بالاتر از آنی که واقعا هست بفروشد. شما هم پول ندارید. می دزدیش یا نه؟

– نه تنها به راحتی دارو را می دزدم بلکه در صورت لزوم داروخانه چی را هم می کشم. من توی همچین شرایطی هر کار احمقانه ای که لازم باشه می کنم.

می توانید جایی / کسی / چیزی را نام ببرید که زندگیتان را به دو قسمت قبل و بعد تقسیم کرده باشد؟ (جواب هایی مثل ازدواج و تولد بچه قبول نیست مگر اینکه دلایل قانع کننده ای برایشان وجود داشته باشد)

– کی گفته قبل و بعد از ازدواج قبول نیست؟ اصلا کی گفته من برای جواب دادن به این سوال حتما باید شما رو قانع کنم؟ می خواهید قانع بشید نمی خواهید هم نشید. به هر حال اگه اتفاقی زندگی من رو به دو قسمت تقسیم کرده باشه اون اتفاق ازدواج بوده. احتمالا اونی که این س<ال رو طرح کرده ازدواج نکرده وگرنه می دونست هیچ چیزی نمی تونه تا این حد تو زندگی یه نفر تاثیر بذاره و همه قواعد رو توی زندگی آدم عوض کنه.

به نظرتان در تاریخ به کدام شخصیت ظلم شده و کی را تحویل گرفته اند؟ چرا؟

– به دایناسورها که منقرض شدن و ادوارد دست قیچی به نظرم بسیار ظلم شده و تارکوفسکی و آل پاچینو رو بسیاری تحویل گرفتن.

یک سوال خودتان طرح کنید و بهش جواب بدهید.

– دستمزد شما چقدر است؟ به شما هیچ ربطی نداره. من به سوال های شخصی و احمقانه جواب نمی دم.


مجله اینترنتی برترین ها سبک زندگی سلامت دکوراسیون موفقیت کودک
باز بازنشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.