آیت الله جوادی آملی: علم صحیح نه شرقی است و نه غربی

خبرگزای آریا- حضرت آیت الله جوادی آملی در پیامی تصریح کردند: علم صحیح آن است که خدا عطا کرده باشد؛ علم نه شرقی و نه غربی است؛ خدای سبحان انسان را طوری خلق کرده که با او سخن می‌گوید و معارف را به او القا می‌کند.
به گزارش خبرگزاری آریا به نقل از مرکز خبرحوزه،‌ متن کامل پیام این مرجع تقلید به همایش ملی قرآن پژوهی، بدین شرح است:
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمه الهداه المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّه و الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!
مقدم بزرگوران قرآن‌پژوه و علاقه‌مندان به علوم وحیانی را گرامی می‌داریم از برگزارکنندگان این گردهمایی وزین قدرشناسی می‌کنیم و سعی بلیغ همه شما بزرگواران را مشکور ذات اقدس الهی می‌دانیم و از خدای سبحان مسئلت می‌کنیم همه شما و عموم علاقه‌مندان به قرآن و عترت را مشمول ادعیه زاکیّه ولیّ عصر قرار بدهد.
تحوّل علوم عموماً و تحوّل علوم انسانی خصوصاً, از رهاوردهای پربرکت نظام جمهوری اسلامی به برکت کوشش امام راحل و جوشش خون شهدای انقلاب و جنگ(رضوان الله علیهم) است مهم‌ترین کاری که انسان در تأسیس مدینه فاضله یا نظام عقل و عدل دارد و مانند آن, پرورش انسان‌های صالحِ صادق است و بهترین راه برای پرورش انسان صالح صادق همان مراکز حوزوی و دانشگاهی است بلاواسطه و سطح عموم جامعه است باواسطه. آنچه می‌تواند علوم انسانی را متحوّل کند شناخت انسان است از یک سو, شناخت جهان است از سوی دیگر, معرفت پیوند انسان و جهان است از سوی سوم. اضلاع این مثلث مبارک و میمون اگر مشخص بشود انسان طرزی علوم انسانی را پایه‌گذاری می‌کند که با علوم تجربی و ریاضی هماهنگ باشد و طرزی علوم تجربی و ریاضی را پایه‌گذاری می‌کند که با علوم انسانی هم‌آوا باشد همه علوم ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با انسان دارند. علوم انسانی موضوع محوری¬اش انسان است علوم تجربی, نیمه‌تجربی, ریاضی و مانند آن مصرفش انسان است گرچه علوم تجربی و نیمه تجربی موضوعشان انسان‌شناسی نیست لکن مصرف همه آن علوم، انسان است که باید به دست انسان اجرا بشود اگر انسان خود را شناخت و دیگران را شناخت قهراً در بهره‌برداری از این علوم تجربی و ریاضی کامیاب و موفق است و اگر خود را نشناخت و دیگران را نشناخت و نظام را نشناخت در بهره‌برداری از علوم تجربی و ریاضی کامیاب نخواهد بود این ناکامی مربوط به جهل علمی یا جهالت عملی انسان است.
مطلب دیگر آنکه هر علمی یک سلسله مسائل فرعی دارد که این مسائل فرعی از آن مبانی مهم استخراج می‌شود و آن مبانی مهم از منابع استنباط می‌شود کسی که بخواهد درباره ابعاد گوناگون انسان در بخش سیاست, اقتصاد, اجتماع, فرهنگ, جامعه, خانواده و مانند آن بحث کند چه درباره مسائل دیگر باید حقیقت انسان را بشناسد کیفیت پیوند او با آفریدگار خود و با آغاز و انجام عالم را بشناسد چه اینکه باید کیفیت هم‌آوایی اجزای عالم را هم بررسی کرده باشد اگر کسی این مجموعه را نشناخت انسان‌شناس خوبی نخواهد بود؛ زیرا نه انسان یک تافته جدابافته است که از جهان جدا باشد و نه جهان انسان را رها می‌کند پس معرفت صحیح انسان و تدوین مسائل انسان‌شناسی مرهون آشنایی به مبانی اصیل این معرفت است آن مبانی باید از منابع اصیل استنباط شود کسی که موحّدانه می‌اندیشد منبع اصیل مبانی را وحی الهی, می‌داند و معرفت‌شناسی او در قلمرو حسّ تجربی محدود نمی‌شود هم تجربه حسّی را بها می‌دهد هم نیمه‌تجربی را در بخش ریاضی, هم معرفت تجریدی را در فلسفه و کلام و عرفان نظری و هم معرفت شهودی را در عرفان عملی بها می‌دهد از این راه‌ها و روش‌ها به سراغ کشف حقیقت می‌رود منبع وحیانی را با این راه‌ها و با کمک نقل کشف می‌کند از منابع وحیانی و از این راه‌های اصیل معرفت‌شناسی, مبانی را که درباره هویّت انسان سخن می‌گوید به دست می‌آورد از آن مبانی, مسائل انسان‌شناسی را در سطوح مختلف تدوین می‌کند می‌شود علم انسان‌شناسی.
مطلب دیگر آن است که آنچه از علوم وحیانی برمی‌آید و عقل در معرفت‌شناسی‌های گوناگون به دست می‌آورد این است که انسان یک هویّت ممتد است که بخش فوقانی او ملکوتی است و مجرّد است و بخش نازل او مُلکی و مادّی است انسان مرکب از دو جزء نیست که این دو جزء ترکیبی باشد انضمامی و بیگانه از هم, انسان یک هویّت ممتد دارد که بالای آن مجرّد است, میانهٴ آن تجرّد وهمی و خیالی دارد, ذیل و دامنه آن تجرّد حسّی دارد و کف آن مادّی است یک بخش آن‌ مادی است یک بخش آ‌ن تجرّد حسّی است یک بخش آن تجرّد وهمی و خیالی است یک بخش آ‌ن هم تجرّد عقلی است چنین موجودی هم با ملکوت در ارتباط است هم با مُلک, هم با غیب هم با شهادت, هم با گذشته هم با حال هم با آینده, اگر کسی خواست او را بپروراند باید همه ابعادش را بداند و بپروراند.
مطلب دیگر آنکه پرورش انسان که رهین شناخت ابعاد گوناگون اوست مخصوص انسان‌آفرین است زیرا مبانی فراوانی در علوم انسانی هست یکی از آنها عدل است عدل یعنی هر چیزی را در جای خود قرار دادن, انسان باید در مدار عقل و عدل بیندیشد و حرکت کند و علومش هم در مدار عقل و عدل تدوین بشود عدل هم معنایش روشن است که «وضع کلّ شیء فی موضعه» هر چیزی را در جای خود قرار دادن اما جای اشیا کجاست جای اشخاص کجاست انسان نمی‌داند اشیاآفرین می‌داند اشخاص‌آفرین می‌داند انسان اگر بخواهد در داخله منزل زندگی کند در محلّه و قبیله به سر ببرد در بخش و شهر زندگی کند در استان یا کشور یا قاره زندگی کند باید اشیا را و اشخاص را بشناسد با آنها روابط معقول و مقبول برقرار کند اگر خواست روابطش را با اشیا و اشخاص عادلانه برقرار کند باید اشیا را بشناسد اشخاص را بشناسد و شناخت اشیا و اشخاص در اختیار اشیا و اشخاص‌آفرین است این مبنا را اگر از علوم وحیانی گرفته بر اساس این مبنا و با تکیه بر این مبنا مسائل فرهنگی, اقتصادی, سیاسی, اجتماعی, اخلاقی, خانوادگی, فردی و جمعی انسان را تدوین می‌کند هر رشته از مسائل روانشناسی او را بخواهد تدوین کند می‌داند روح او مجرّد است (یک) مجرّد مصون از مرگ است (دو) مرگ عبارت از فاصله روح از بدن است (سه) و این فاصله باعث شکوفایی آن حقیقت و هویّت انسان است (چهار) در فرهنگ وحی, انسان مرگ را می‌میراند و مرگ از پوست به در آمدن است نه پوسیدن اگر خواستیم کتابی تدوین کنیم علمی تدوین کنیم درباره انسان باید بدانیم انسان در مصاف با مرگ, مرگ را می‌میراند نه اینکه بمیرد مرگ از پوست به در آمدن است نه پوسیدن بعد از اینکه انسان مُرد عصاره عقاید, اخلاق, اعمال, گفتار, رفتار, نوشتار خود را مشاهده می‌کند و مهمان آنهاست. این مبنا اگر روشن شد که انسان با مردن نمی‌پوسد و روشن شد که بعد از مرگ تمام خصوصیّت‌های حیات هست انسان هست روح هست بدن هست نیاز به مسکن هست نیاز به پوشاک هست نیاز به غذا هست و در آن نشئه هیچ خبری از ضوابط اقتصادی یا روابط خانوادگی نیست یعنی انسان بعد از مرگ همه نیازها را دارد (یک) و هیچ ممکن نیست نیازهای خود را از راه ضوابط تجاری و مانند آن برطرف کند (دو) هیچ ممکن نیست احتیاجات خودش را از راه روابط خانوادگی دوستی, پدری, پسری, فرزندی, مادری, دختری برطرف کند (سه) چون همه از خاک برمی‌خیزند ﴿فلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ﴾[۱] چنین علمی و چنین کتابی انسان را عاقل عادل می‌پروراند زیرا در این کتاب‌ها ثابت می‌شود انسان مرگ را می‌میراند نه بمیرد و مرگ پایان راه نیست مرگ پوسیدن نیست از پوست به در آمدن است و بعد از مرگ, حیات محفوظ است بدن محفوظ است جان محفوظ است حیات مناسب آن عالم محفوظ است تمام نیازها برای انسان بعد از مرگ هست و هیچ عاملی برای رفع نیاز نیست مگر اینکه از اینجا به همراه ببرد چنین انسانی هرگز در دنیا خود را برتر نمی‌بیند نه مبتلا به جهل علمی است نه جهالت عملی طرزی زندگی را اداره می‌کند که با تلاش فراوان و کوشش در قناعت، مشکلات جامعه را حل کند بیکاری را برطرف کند اشتغال را تکثیر کند تولید ملّی را گسترش دهد و با حمایت از کار و سرمایه‌های داخلی هر کشوری جامعه خود را از گزند فقر و از آسیب جهل و جهالت برهاند. خب اگر انسان در فرهنگ وحی این‌چنین بود معرفت‌شناسی او چند شاخه داشت و حیات او هم چند شعبه داشت و توان تسخیر کلّ نظام هستی را خدا به او داد یعنی خدای سبحان آسمان‌ها را با همه گستردگی, زمین را با همه گستردگی, منابع را با همه غنایی که دارد آفرید اینها را مسخّر انسان کرد انسان مسخِّر نیست خدا مسخِّر است ولی خدا کلّ این نظام را برای انسان تسخیر کرد و هوش‌های فراوانی چه از تجربه حسّی چه از تجرید فلسفه و کلام چه از تجرید ناب عرفان نظری چه از شهود قلبی عارفانه و عرفان عملی به او داد و با همه این راه‌ها انسان را مجهّز کرد که کلّ این نظام را تسخیر کند و بهر‌ه‌برداری کند و در فرهنگ قرآن, خدای سبحان به انسان مأموریت داد که او زمین را آباد کند فرمود: ﴿هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیَها﴾[۲] خدا از شما به جِدّ می‌خواهد زمین را آباد کنید آن وقت با این فکر تمام هزینه‌هایی که در جهان مصرف می‌شود را بجا مصرف خواهد کرد. الآن شما می‌بینید در اثر انسان‌شناسی ناروا بخش وسیعی از درآمدهای کُره زمین صرف آدم‌کُشی است و این سرمایه‌ها هم در دست گروه خاص است ولی قرآن کریم به انسان دستور می‌دهد که با عاطفه زندگی کند هیچ سهمی از هیچ کسی کم نگذارد ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾[۳] فرمود از هیچ کسی هیچ سهمی را کم نگذارید چه در محدوده محلّی یعنی داخلهٴ اسلام, چه در منطقه خصوصی موحّدان یعنی مسلمان‌ها و یهودی‌ها و مسیحی‌ها, چه در سطح بین‌الملل یعنی انسان با انسان اعم از موحد و ملحد در همه این سه بخش قرآن برنامه دارد فرمود شما باید کلّ زمین را آباد کنید نیاز همه را برطرف کنید و در اسلام اجازه نمی‌دهد هیچ حیوانی گرسنه باشد شما می‌بینید طبق وقف که یکی از پر برکت‌ترین برنامه‌های اسلامی است انسان می‌تواند بخشی از مال خود را وقف کند که فلان شخص یا فلان گروه که علیه اسلام یا علیه مسلمان‌ها علیه بشریّت تلاش و کوشش نکرده و نمی‌کنند هزینه‌های آنها تأمین شود حتی برای بعضی از حیوانات وقف کند که این حیوان گرسنه نماند. شناخت انسان که او مرکّب از دو شیء نیست بلکه یک هویّت ممتد دارد و هم‌اکنون می‌تواند با غیب در ارتباط باشد، مبانی¬ای که انسان از این منبع دریافت می‌کند می‌تواند منشأ پیدایش مسائلی باشد که آن مسائل از این مبانی گرفته شده و این مبانی از آن منابع دریافت شده، آن وقت استقلال برای بشریّت هست حریّت برای بشریّت هست امنیت و امانت هست آزادگی هست احدی به احدی ستم نکند هست آن وقت آن خطر سلطنت‌طلبی افراد را امضا نمی‌کند آن را برطرف می‌کند علوم انسانی به سمتی می‌رود که کسی گرفتار ﴿إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِهَا أَذِلَّهً﴾[۴] نشود یا گرفتار ﴿إِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ﴾[۵] نشود بنابراین این مبانی به انسان عقل و عدل عطا می‌کند آن وقت همه مسائلی که در علوم انسانی تدوین می‌شود بر محور عقل و عدل است.
بخش پایانی عرضم این است که علم صحیح آن است که خدا عطا کرده باشد علم نه شرقی است نه غربی, علم از قلب انسان می‌جوشد نه از غرب و نه از شرق خدای سبحان انسان را طرزی خلق کرد که با او سخن می‌گوید معارف را به او القا می‌کند ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾[۶] است ﴿الرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ ٭ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ﴾[۷] است و خدای سبحان با اسم برجسته اکرم کلاس تعلیم و تربیت را گشوده است و شاگردانی به نام انسان کریم پروراند فرمود: ﴿اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ٭ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾[۸] اگر معلّم اکرم است اگر در کلاس کرامت شاگرد را می‌پروراند چنین شاگردانی که خروجی آن مکتب کرامت هستند می‌شود ﴿لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾[۹] پس کرامت انسان محفوظ است و مستحضرید که کرامت انسان ذاتی نیست محصول خلافت اوست انسان کریم است ﴿لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ چرا؟ چون خلیفهالله است ﴿إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً﴾[۱۰] خلیفهٴ کریم, کریم است و آگاهید که خلیفه باید حرف مستخلف‌عنه را بزند برنامه مستخلف‌عنه را اجرا کند وگرنه طرْفی از کرامت نمی‌بندد قهراً انسانی که مجرّد است یعنی صبغهٴ تجرّد دارد انسانی که مرگ را می‌میراند انسانی که در کلاس کرامت نشسته است انسانی که کرامتش رهنِ خلافت اوست انسانی که خلیفهالله است و خلیفه باید حرف مستخلف‌عنه را بزند انسانی که توانمند است کلّ نظام را به اذن خدا که مسخّر شده است مورد بهره‌برداری خود قرار بدهد انسانی که از طرف خدا مأمور شده است که زمین را آباد کند فقری نباشد جهلی نباشد هم از نظر اقتصادی آباد کند هم از نظر فرهنگی و سیاسی و مانند آن زمین را آباد کند چنین انسانی می‌تواند با فرشته‌ها هم‌سوی باشد چه اینکه در بخشی از وظایف عبادی ما یعنی روزه گفتند که در فضیلت روزه گرفتن همین بس که انسان شبیه فرشته می¬شود مرحوم صاحب جواهر در کتاب قیّم جواهر می‌گوید در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته می‌شود[۱۱]
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک٭٭٭برگ توت است که گشتست به تدریج اطلس[۱۲]
اگر در این نظام استادی به نام کِرم ابریشم شاگردی ا به نام برگ توت را پرنیان می‌کند چرا انبیای الهی انسان‌ها را فرشته نکنند و راهش هم از حوزه و دانشگاه می‌گذرد از تدوین علوم انسانیِ پایدار می‌گذرد که از منبع غنیّ وحیانی گرفته شده است.
امیدواریم همه ما بتوانیم انسان صالح سالک واصل به کوی حق بشویم و علومی تدوین کنیم که ما را به آن مقصد سامی برساند بسیاری از مسائلی که پیشینیان گفتند چه دانشمندان غرب چه دانشمندان شرق می‌تواند صحیح باشد دلیلی بر ابطال آنها نیست مگر چیزی انسان را منحصر کند در نشئه ناسوت و اگر مطلبی فاسد نبود و حق بود خواه از شرق برخیزد خواه از غرب مصداق ﴿لاَّ شَرْقِیِّهٍ وَلاَ غَرْبِیَّهٍ﴾[۱۳] خواهد بود.
من مجدّداً مقدم شما را گرامی می‌دارم و از برگزارکنندگان این گردهمایی وزین حق‌شناسی می‌کنم از خدای سبحان مسئلت می‌کنیم همه شما را در تدوین علوم انسانیِ اسلامی موفق و پایدار بدارد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

[۱] . سوره مؤمنون، آیه۱۰۱٫

[۲]  . سوره هود، آیه۶۱٫

[۳]  . سوره اعراف، آیه۸۵؛ سوره هود، آیه۸۵؛ سوره شعراء، آیه۱۸۳٫

[۴]  . سوره نمل، آیه ۳۴٫

[۵]  . سوره بقره، آیه ۲۰۵٫

[۶]  . سورهٴ علق، آیه ۵٫

[۷]  . سورهٴ الرحمن، آیات ۱-۴٫

[۸]  . سورهٴ علق، آیات ۳و۴٫

[۹]  . سورهٴاسراء، آیهٴ ۳۰٫

[۱۰]  . سورهٴ بقره، آیهٴ ۳۰٫

[۱۱]  . جواهرالکلام، ج۱۶،ص۱۸۱٫

[۱۲]  . دیوان سنایی، قصیده۹۰٫

[۱۳]  . سورهٴ نور، آیهٴ ۳۵٫


خبرگزاری آریا

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.