شنبه ۲۳ اردیبهشت – ۱۲:۱۴:۱۷ ب.ظ
خبرگزاری آریا- هر دوی آنها، پدیدهاند. هر دو بدون آنکه نیروهای سیاسی مسلط بخواهند یا بتوانند پیشبینی کنند، رأی آوردند. خوب هم رأی آوردند. هنوز هم رأی میآورند.احمدینژاد در ایران و دکتر مطهری در تهران.
به گزارش آریا، روزنامه رسالت امروز نوشت: «میخواهم تا صورت مسئلهای که احتمالاً سیاستمداران، به دشواری بتوانند به زبان آورند را بگویم.
• ایران / تهران…
• پدیده دکتر محمود احمدینژاد در ایران / پدیده دکتر علی مطهری در تهران…
• این دو پدیده، فکر را به خود مشغول میکنند.
• خب؛ ابزار تحلیلی اندکی در دست دارم، تا بتوانم توضیح کاملی در مورد این الگوهای انتخاب به دست دهم. به اتکاء این جمله، پیشا پیش، میخواهم بگویم که قطعاً اصل واقعه پیچیدهتر از این است. …
• پدیده دکتر محمود احمدینژاد در ایران / پدیده دکتر علی مطهری در تهران…
• هر دوی آنها، پدیدهاند. هر دو بدون آنکه نیروهای سیاسی مسلط بخواهند یا بتوانند پیشبینی کنند، رأی آوردند. خوب هم رأی آوردند. هنوز هم رأی میآورند. دکتر احمدینژاد در ایران و دکتر مطهری در تهران. هنوز هم، بسته به مقیاس جمعآوری آراء، اولی در ایران و دومی در تهران رأی میآورند.
مطلب اول
• هر دو مخالفند. اساساً مخالفند. خیلی مخالفند. پس، درس اول: نشان میدهند که جناحها و سلایق سیاسی مسلط، ربط زیادی به مسائل این جامعه ندارند. به این معنا هستند که باید دنبال راهحلهای جدید برای حل مشکلات گشت. البته از آن رو که این صداها تنها در انتخابات پژواک مییابند، معلوم میشود که بر عالمان و دانشمندان این قوم است که بیندیشند و برای مسائل این جامعه فکری بکنند و افکار خود را به راهحلهای سیاسی برای حل مسائل و دشواریها تبدیل کنند. نارضایتیهایی هست.
خواه این نارضایتیها، ناشی از بالا بودن افق انتظارها باشد، خواه سستی و کاهلی حکمرانان و مأموران و کارمندان، و خواه انسداد امور در فقدان راهحلها. در اصل، همه اینها هست: افق انتظارها، سستی کارمندان، و انسداد امور و فقدان راهحلها. هر چه باشد، نارضایتیهایی هست.
مطلب دوم
• از این مهمترین نتیجهای که میشود گرفت که بگذریم، درس دوم برمیگردد به تفاوت این دو مرد متفاوت. دکتر محمود احمدینژاد در ایران / دکتر علی مطهری در تهران. یکی در مقابل آن دیگری.
• فکر میکنم که این دوگانگی بین آرای تهران و ایران، که خود را در انتخاباتهای قبلی و خصوصاً در انتخابات دراماتیک هزار و سیصد و هشتاد و هشت به خوبی نشان داد، میتواند در یک سطح، بیانگر نوعی گفتگوی تعطیل شده قلمداد شود.
• تهرانیها خبر از غیرتهرانیها ندارند. و پس از انتخابات هشتاد و چهار، این عقده و شکاف فعال شده است. دولت، در جهت منافع گروههای حاشیهای اقدام کرد، ابتکار سفرهای استانی را که قبلاً توسط آیت ا… سید علی حسینی خامنهای بنیان گذاشته شده بود، جدی گرفت و همه جا رفت. طرح هدفمندسازی یارانهها را اجرا کرد، طوری که به آنها که بیشتر و در حاشیهها تولید میکردند، بیشتر برسد؛ لااقل بیش از پیش برسد. و خیلی سیاستهای گریز از مرکز دیگر. البته این سیاستها مستلزم به هم ریختن الگوهای توزیع قدرت و تصمیم و ثروت بود که زندگی برخورداران پیشین را بیثبات میکرد و خشم آنان را برمیانگیخت.
• و دکتر علی مطهری (در کنار دکتر احمد توکلی)، شدیدترین حملات را به این دولت داشته است و در انتخابات شهر تهران، بدون حمایت گروههای سیاسی، از رأی بالایی برخوردار گردیده است. در عین حال، لحن دکتر علی مطهری (در کنار دکتر احمد توکلی)، در مورد هر دو دولت پیشین که دولتهای شهربنیاد و تهرانمدار بودهاند، به طرز محسوس و چشمگیری ملایمتر است.
مطلب سوم
• واقع آن است که بین ایران / تهران، نوعی شکاف فراهم آمده. از شدت بیگفتگویی چنین شده.
• مدت مدید است که به گفتگوی ایران / تهران نیاز هست. از مشروطه تاکنون، از وقتی تهرانیها به دلیل تسلط خود بر دستگاههای دیوانی مرکزی، سواد و سایر امکانات اولیه برای «عرض حال» نزد بزرگان، امکانات و مقدورات را به سوی خود جلب کردند.
• همین گویاست. گویای آن است که به گفتگو میان تهرانیها و غیرتهرانیها، برای اجتناب از قول زور و باطل نیاز هست.
• تا این گفتگو شکل نگیرد، رابطه میان دو قطب سیاست قطبیشده ایرانی / تهرانی، میل به خشونت و اردوکشی خواهد داشت. میل به زورگویی خواهد داشت. در حالی که همه فکر میکنیم کارها درست پیش میروند، شاهد اردوکشی خیابانی برای دور زدن انتخابات خواهیم بود؛ چون تهرانیها عادت کردهاند که فکر کنند که تهران، نصف جهان که هیچ، همه دنیاست. زورشان برسد، دستهای پشت پرده را بهانه میکنند و جام قهرمانی فوتبال را نیز به ضرب و زور اردوکشی خیابانی، از نصف جهان به تهران و وسط مکان جعلی پرسپولیس منتقل میکنند. باز هم انتخاباتی برگزار خواهد شد که در آن، رأی اول تهران، با رأی اول کشور مغایر خواهد بود، و باز هم تهرانیها و جناحهای سیاسی وسوسه خواهند شد تا شانس خود را در بیرون صندوقها و در جایی دیگر بیازمایند.
• خب؛ پس، گفتگو لازم است. باید تهرانیها بدانند که چه بر سر خارج از تهران میآید. بدانند که مدارس بشاگرد و ایذه و…
چند شیفتهاند؟ چند کلاس کنار هم و با یک معلم درس میخوانند؟ آنها هم کلاس کنکور دارند؟ احتمال مرگ یک جوان زاهدانی در اثر تصادف یا یک بیماری عفونی در مقایسه با یک تهرانی چند برابر است؟ امید به زندگی یک تهرانی چقدر بیش از یک سمنانی است؟ آیا این مثل تهرانیها درست است که «تهران بدجاییست، ولی هیچ جا تهران نمیشه»!؟ چقدر عادلانه است که آن مردان و زنان و پیران و جوانان و کودکان در آن شرایط روزگار بگذرانند و تهرانیها در این شرایط؟
• باید گفتگوی خفه شده میان تهران و خارج از تهران که از آغاز شهرمداری مدرن مشروطه بنبست شده، مجددا گشوده شود.
• و گفتگو…
• و رسم گفتگو…
مطلب چهارم
• و رسم گفتگو، سهیم شدن مردم است در سخنان و اعمال، و صبر و استقامت در این کار.
• و گفتگو به شرطی پایدار خواهد ماند که خدا نیز طرف سوم گفتگو باشد. سهیم شدن دو تن در یک. در خدا. در حق. و استقامت در این راه.
• شرط گفتگو چیست؟ آن است که اطراف گفتگو به فکر منافع خود نباشند؛ به فکر رضای خدا باشند. سر و ساده به هم بگویند که به طور تاریخی، به هر یک، چه میراثی از ملت رسیده است. وقت جنگهای تاریخ این کشور، همه با هم جنگیدند. وقت تقسیم غنایم که شد، شهریها بیشتر بردند. وقت آن است که با هم گفتگو کنند. به هم صاف و ساده بگویند چه دارند و چه ندارند. داشتهها و نداشتهها را بین خود تقسیم کنند، یا لااقل هم را درک کنند، که عاقبت، از آن پرهیزگاران است.
• این، مستلزم و نیازمند احترام و برابری و دوسویگی، در عین تعهد به متن و نص، و در عین رهایی از ملاحظات و بردگیهای ساختگی است. فارغ از مدرک و زبان و لهجه و رنگ پوست و تیپ و قیافه و اصالت و زور و قدرت و پول و تزویر و…، و تنها حول تقوا،…
• باید گفتگو کرد تا حق به حقدار برسد. گفتگو برای حق.
• عامل مخل در وقوع چنین گفتگویی، منافع و معاش و کار است. آنچه مانع عدالت است، این است که تهرانیها منافع و معاش و کار دارند، و نمیتوانند به خطر افتادن آن را بپذیرند. آیا تهرانیها تحمل عدل و عدالت را خواهند داشت؟ آیا شدت عدل، هنوز هم قربانی میگیرد؟ البته نمیخواهم بگویم که دکتر محمود احمدینژاد کشته شدت عدل خویش است. ولی میخواهم بگویم که رویگردانی یکپارچه تهرانیها از او، بازتاب عوامل زیادی است که امروز سر باز کرده است. تهرانیها عادت کردهاند که در اوج قحطی بیآب نمانند، حتی اگر مزارع ورامین بدون آب بمیرند و آب زراعی آنها به مصرف شرب تهرانیها برسد.
نتیجه: فوریت «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی»
• پیش از این ایرانی / تهرانی در برخی مقاطع زندگی خود با هم بودهاند و هنوز هم هستند. حرم امام رضا علیه السلام، محل تجمع یکپارچه تمام این مردم در کنار هم در تمام روزهای سال است. گفتگوی ایرانی / تهرانی، در سایه مغایرت منافع و معاش و کار دشوار بوده است. پس، شاید بتوان پیشنهاد کرد که حیطههایی جدا از معاش و کار را شناسایی کرد که بتوان این گفتگو را در آنجا پایهگذاری کرد؛ فرهنگ و دین.
• حیطههای گفتگوی فرهنگی و دینی، قلمروهای پا گرفتن گفتگوی آزاد میتوانند باشند. البته این بدان معنا نیست که قلمرو و دُم بحث به اقتصاد و سیاست نمیکشد، میکشد، ولی نگاه به اقتصاد و سیاست، از فرهنگ پا میگیرد. جایی که امکان بیشتری برای برابری و حقطلبی هست.
• رسمها و خطوط این قلمرو را نص دین مشخص میکند. نه تنها اجبار و خشونت، بلکه تمامی مناسبات سلسله مراتبی یا دستوری از این حوزه بیرون میمانند. «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی» دقیقاً از آن رو فضای آزادی است که میان اشخاصی که به دلایل تاریخی نابرابر شدهاند، نوعی برابری اخلاقی برقرار میکند که میتوانند از موضعی برابر در مورد وضع زندگی خود و استحقاقهای خویش با هم گفتگو کنند.
• «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی»، مثل وضعی است که در محشر حج تمتع یا در حرم امام رضا علیهالسلام هست. آنجا، یک «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی» است که در آن، اشخاصی که به لحاظ تاریخی موقعیتهای نابرابری یافتهاند، میتوانند با هم آزادانه و برابر گفتگو کنند و حقطلبانه، استحقاقهای متفاوت خود را در میان گذارند و شرایط را برای «ان اکرمکم عندا… اتقکم» فراهم آورند. شرایطی که کاش خارج از حرم دوام میآورد.
• «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی»، همان حوزه آرمانی است که در آن، هم برابری و هم فردیت، هم عدالت و هم آزادی، زیر سایه حق و حقیقت و حقانیت، تحقق و تبلور مییابد.
•تا وقتی این حوزه، قدرت گرد آوردن ما را نداشته باشد، و در آن واحد، هم ما را از زندگی خصوصی و منافع معاش و کارمان جدا نسازد، و هم جایگاه اخلاقی جداگانهای را برای هر یک از ما در این «جهان مشترک» بندگان خدا تضمین نکند، سیاست بیطاغوت راستین امکانپذیر نیست.
•در جایی که سیاست، عرصه تاخت و تاز افراد خودمحور است، نه خدامحور، ذاتاً مستعد گفتگوی برابر نیستیم. این سیاست، ذاتاً متکی بر «زور» و باطل و طاغوت است. در این سیاست، مدام، طرفها یکدیگر را «تحت فشار» و «تحت زور» قرار میدهند.
•احتمالاً قطبی شدن سیاسیتی که با نماد دوگانه دکتر محمود احمدینژاد / دکتر علی مطهری بیان میشود، میتواند یک سمبل بیدار باش گردد. بگوید که حال که از جنگ بدر، همان جهاد اصغر مبارزه با محمد رضا شاه و صدام و آمریکا پیروز در آمدید، حالا نوبت جهاد اکبر است. بروید و با خود مبارزه کنید و آماده شوید تا از دهان شما برگیرند و به دهان مستحقتر از شما گذارند. بروید و با خودپرستی مبارزه کنید که طاغوت اصلی همان است.
•با خودمداری، و بدون حقمداری، جایی که گفتگو با معیارهایی غیر از دین باب شود، مرزها و مجاری فطری ارتباط بین افراد انسان، جای خود را به رشته پولادینی میدهند که انسانها را چنان سفت و محکم به یکدیگر میفشرد که کثرت آنها در قالب انسانی با ابعاد غولآسا محو میشود. فضای حرمت میان افراد از بین میرود، و در نتیجه، حرمت و قدرشناسی و انصاف میانشان ناممکن و نامیسر میشود. «نیروی برهان» محو میشود و منافع و معاش و کار و فشار جایگزین آن میشود. خودتان قضاوت کنید. جملات اخیر، اوصاف حال امروز ما نیست؟
• واقع آن است که مردمسالاری پس از مشروطه، میتواند نتایجی را برای تاریخ ایران به دنبال آورد، که تاریخ سیاه پیش از مشروطه، نزد آن سفید آید. مردمسالاری خودمدار، نه مردمسالاری خدامدار، میشود مطالبه دموکراسی دعوا و فشار و نافرمانی و… . میشود مطالبه مصیبت. میشود مطالبه دموکراسی دوم خردادی. همش دعوا؛ همش فشار؛ همش نافرمانی؛ همش ناراحتی؛ همش چانهزنی؛ همش نابرادری؛ همش اعتصاب و تظاهرات؛ بدون برهان و استدلال و حق و حقانیت. پر از طاغوت. جبر و زور و افکار عمومی.
منبع:
کد خبر: ۲۰۱۲۰۵۱۲۱۲۱۴۱۷۰۷۸
خبرگزاری آریا