از پزشکی اجباری تا تاسیس اولین بخش دیالیز

سن بالا، موهای سپید و صدای کمی لرزانش گرچه او را در گروه کهن سالان قرار می دهد اما روحیه شاداب جوانی همچنان در او موج می زند!
با گفتن این جمله که«قرارمان دیروز بود یا امروز؟» فکر کردم شاید با این سن و سال، همه اطلاعاتی را که از او می خواهم، نتواند به خاطر بیاورد اما خیلی زود با پاسخ های کامل و مو به موی او به سوالات متوجه شدم، نه تنها چیزی را فراموش نکرده که آدم بسیار دقیقی هم هست؛ دلیل این پرسش او مشغله فراوان کاری اش بود.
دکتر مهدی اذانی که حالا ۳۶ سال از تاسیس اولین بخش دیالیز در اصفهان به همت او می گذرد و در راه اندازی تعداد زیادی از این بخش ها در چند استان، دست خیری داشته است باز هم از کمبود آنها نه تنها در اصفهان که در سراسر کشور می نالد و می گوید:«با توجه به اینکه الان در استان اصفهان۳۰ بخش دیالیز وجود دارد ولی ما هر روز با بیماران جدیدی مواجه می شویم که برای دیالیزشان جا نیست!»
و اما گفت و گوی صمیمانه ما با او در بیمارستان حجتیه، نه در دفتر خودش یعنی نزدیک ترین محل به بخش دیالیز این بیمارستان که در دفتر شیک هیات مدیره انجام می گیرد. چهره ای که یادمان باشد! پنج سال پیش به عنوان یکی از پنج پزشک منتخب ایران در کنگره جهانی بیماری های کلیه و دیالیز در کشور برزیل حضور داشته است.
– آقای دکتر! تا آنجا که می دانم متولد سال ۱۳۲۰ هستید، درست است؟
حتما باید سنم را بگویم!
– البته اگر مایل هستید!
بله.
– چه سالی پزشک شدید و لباس پزشکی را به تن کردید؟
من ۱۳۴۸ فارغ التحصیل شدم.
– از دانشگاه؟
اصفهان.
– تخصص تان را چه سالی و کجا گرفتید؟
تخصص بیماری های داخلی را دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۳ گرفتم و فوق تخصص هم در بیماری های کلیه گرفتم.
– شما مدرک فوق اپیدمی یولوژی هم در کارنامه پزشکی خود دارید. اپیدمی یولوژی به چه معنی است؟
یعنی همه گیر شناسی. یعنی یک بیماری که وارد کشور می شود و همه را فرا می گیرد باید بررسی کنیم به چه مکان هایی وارد شده است.
– مدرک آن را کی گرفتید؟
۱۳۵۴
– شما تنها پزشک خانواده پدری تان هستید؟
بله. هر سه خواهرم فرهنگی هستند و برادرم رشته مدیریت اقتصاد را در آمریکا تدریس می کند.
– و از بچگی علاقه داشتید که وارد حرفه پزشکی شوید؟
از بچگی علاقه داشتم که بروم داروساز شوم.
– جدا؟
بله، اما وقتی در کنکور شرکت کردم اجبارا آمدم در رشته پزشکی.
– چرا به اجبار؟!
هم زمان هم در رشته داروسازی و هم دامپزشکی قبول شدم. وقتی رفتم برای ثبت نام داروسازی، یکی از اساتید پزشکی که معاون دانشکده بود رسید آنجا. وقتی مسوول ثبت نام قبول شدگان به او گفت، آقای دکتر ایشان هم پزشکی قبول شده و هم داروسازی اما می خواهد بیاید داروسازی… آقای دکتر عبدالباقی نواب بود، یادش به خیر! گوش مرا گرفت (می خندد) گفت: جانم مگر تو دیوانه ای! کسی پزشکی را رها می کند و می آید برود دواساز بشود! ولی من علاقه داشتم به داروسازی. وقتی از روبه روی داروخانه ها رد می شدم می گفتم آیا می شود من مثل آن آقا پشت میز بایستم ! نهایتا با توجه به راهنمایی آن استاد… من مطمئنم چون او آدم دانشمند وادیبی بود در ظل توجهات خداوند تبارک و تعالی در آن دنیا هم سربلند بوده وهست.
– پس این استاد موجب شد تا وارد حوزه پزشکی شوید.
بله که بعدها استادم در دانشگاه شد. چون رتبه ام بالا شده بود، می گفت بروم رشته پزشکی.
– مگر رتبه تان چند شده بود؟
رتبه ام در کنکور دوازدهم شده بودم که رتبه بالایی بود.
– و الان از این انتخاب تان راضی هستید ؟
بله الان خیلی راضی هستم. اشتباه بود اگر آن موقع می رفتم داروسازی.
– آقای دکتر اگر اشتباه نکنم تاسیس اولین بخش دیالیز در اصفهان برمی گردد به سال ۱۳۵۵.از پزشکی اجباری تا تاسیس اولین بخش دیالیز
شما از کجا می دانید!
– در دنیای خبرنگاری پیدا کردن این اطلاعات خیلی سخت نیست، آقای دکتر!
بله، ۱۳۵۵ اولین ماشین دیالیز را به اصفهان آوردم.
– بیمارستان شریعتی اصفهان دیگر؟
درست است. من اولین فوق تخصص کلیه در اصفهان بودم. اولین بخش دیالیز را در بیمارستان شریعتی اصفهان بنا نهادم و ماشین دیالیز را که دولت خریده بود به آنجا آوردم.
– چه طور شد که این کار را انجام دادید؟
آن زمان وقتی بیماران، نارسایی کلیه پیدا می کردند آنها را می فرستادند تهران. حدود پنج، شش نفر بودیم از دانشگاه های مشهد، شیراز، اهواز و اصفهان که ما را بعد از قبولی در دوره فوق تخصص رشته کلیه در تهران که آن زمان، یک ساله بود، به مراکز استان هایی که این رشته را نداشتند، فرستادند و من هم آمدم و اولین بخش دیالیز را در اصفهان راه اندازی کردم.
– یادتان هست اولین کسی که در اصفهان دیالیز شد خانم بود یا آقا، پیر بود یا جوان؟
اولین کسی که در اصفهان دیالیز شد، آقایی اهل چهار محال و بختیاری بود که فامیلش الان از ذهنم پرید! ما دو نوع دیالیز انجام می دادیم یکی با ماشین دیالیز که به اسم همودیالیز بود یعنی دیالیز خونی و یکی هم دیالیز صفاقی که از طریق شکم انجام می دادیم و اولین مریضی را هم که برای او دیالیز صفاقی انجام دادم همان سال ۱۳۵۵؛ یک جوان افغانی بود که کچه سیب زمینی را خورده بود. این کچه، ماده ای دارد به اسم ساپونین که وقتی به مقدار زیاد خورده شود باعث مسمومیت می شود و ایشان به خاطر زیاد خوردن این ها، مسموم شده بود.
– کچه، همان جوانه به لهجه شیرین اصفهانی است، دیگر؟
(می خندد) بله؛ می گفت، چون خیلی خوشمزه بود خیلی خوردم! او را به مدت ۴۸ ساعت دیالیز صفاقی کردم و در اغمای کامل هم بود ولی بعد از ۴۸ ساعت، به هوش آمد و بهبود یافت.
– آقایی را که گفتید اهل چهار محال و بختیاری بود، چند سال داشت؟
۳۰ سالش بود.
– و درمان او هم با موفقیت انجام شد؟
بله، من او را حدود ۲۰ سال دیالیز می کردم، یعنی از ۵۵ تا ۷۵.
– بعد از آن وضعیت مراجعین شما چگونه بود؟
تدریجا تعداد بیماران زیاد و زیادتر شدند و چند سال بعد از آن هم اولین بخش دیالیز در بیمارستان خورشید راه اندازی شد. بعد تدریجا با افزایش بیماران دیالیزی، حتی یادم هست که در سال ۱۳۵۵ بیماران از جنوب ایران را دیالیز می کردم، بیمار از یزد می آمد، از بندرعباس می آمد، از سیستان بلوچستان می آمد، از شیراز می آمد و من آنها را دیالیز می کردم و کم کم که بیماران دیالیزی بیشتر شدند، تعداد بخش های دیالیز هم در مراکز استان ها رو به افزایش گذاشت.
– کم سن و سال ترین فردی که زیر دست شما دیالیز شده چند ساله بوده است؟
چون من متخصص بیماری های کلیه اطفال نبودم، کم سن و سال ترینشان ده ساله بوده است ولی الان بچه هایی که سه یا چهار ساله هستند در بخش های کلیه اطفال دارند دیالیز می شوند.
– الان چند بخش دیالیز در حوزه فعالیت شما وجود دارد؟
در استان اصفهان ما حدود ۳۰ بخش دیالیز داریم و در استان چهار محال و بختیاری هم در حال حاضر هفت بخش دیالیز وجود دارد.
– که شما دست اندرکار تاسیس چند بخش از آنها بوده اید؟
بخش های شهرکرد و بروجن و در اصفهان بعد از بیمارستان شریعتی بقیه بخش ها را من تاسیس و افتتاح کردم.
– اطلاع دارید، اولین بخش دیالیز در کشور، کی و کجا راه اندازی شد؟
سال ۱۳۴۰ در مجتمع بیمارستانی امام خمینی تهران. اولین بخش دیالیز در دنیا هم سال ۱۹۴۰ در آمریکا تاسیس شد.
– شما رییس هیات مدیره خیریه حضرت ابوالفضل که ویژه خدمات درمانی بیماران کلیه و قلب است نیز هستید، از عمده فعالیت های این خیریه بگویید.از پزشکی اجباری تا تاسیس اولین بخش دیالیز
این خیریه کارهای زیادی انجام می دهد اما به خاطر کمک به بیماران کلیوی تاسیس شد. خیریه از نظر خرید ماشین دیالیز و افتتاح بخش های دیالیز نقش مهمی داشته است به طوری که ظرف این چند سال، قریب به۱۸۰ ماشین دیالیز برای بخش های جدیدی که راه اندازی شده، خریداری کرده است. این خیریه با همکاری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بخش های زیادی را راه اندازی کرده به طوری که الان ۳۰ بخش دیالیز فقط در استان اصفهان وجود دارد.
– انگیزه تان از راه اندازی این خیریه چه بود؟ اصلا چه طور شد که به فکر افتادید چنین موسسه ای را راه بیندازید؟
انگیزه از این قرار بود که بیمارانی که آن زمان می خواستند پیوند کلیه شوند در روزنامه های اطلاعات و کیهان آن زمان اعلام می کردند که گروه خونی ما این است…
– چه سالی؟ آقای دکتر!
۱۳۵۵،۵۶. بعد افرادی که راضی می شدند کلیه اهدا کنند به این بیماران، به بخش های دیالیز مراجعه می کردند. ما دیدیم،عده ای سودجو برای این کار پیدا شده است که بیماران را سرکیسه می کردند و پولی از آنها می گرفتند به عنوان اینکه می خواهیم به شما کلیه دهیم و بعد پول را می گرفتند وغیبشان می زد! تا اینکه یکی از بیمارانی که نارسایی کلیه پیدا کرده بود توسط یکی از آقایان بازاری به ما معرفی شد تا او را برای پیوند آماده کنیم. آقای بازاری گفت، من هزینه پیوند او را می دهم؛ آن موقع پیوند هم هنوز در اصفهان نبود و اکثر بیماران در بیمارستان های هاشمی نژاد و لبافی نژاد تهران پیوند می شدند.
– در واقع شما می خواستید به نحوی دست این سودجویان را قطع کنید.
آفرین! بله، تا دست این دلالان قطع شود. به همین خاطر آقایان تجار اصفهان به این نتیجه رسیدند که خوب است مرکزی درست شود تا دست این سودجویان قطع شود.
– یک خاطره از بیماران دیالیزی تان برایمان تعریف می کنید؟
ما با بیماران دیالیزی خیلی خاطره داریم. یادم هست سال ۱۳۶۰ بود که یک دختر خانم ۱۸ ساله، اهل نجف آباد، بیمارمان بود. آقایی از تبریز عکس او را در روزنامه دیده بود و از آنجا آمده بود اصفهان و گفت من آمده ام به این دختر خانم کلیه اهدا کنم.
ما هم به خاطر سابقه بدی که از این اهدا کنندگان در ذهنمان داشتیم به او گفتیم شما اگر می خواهی کلیه اهدا کنی برو همان تبریز، من با رییس بخش دیالیز تبریز هم دوست هستم، گفت نه من آمده ام دلم می خواهد به این دختر خانم کلیه بدهم. به او گفتم، شنیده ای که می گویند چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است! بنابرین برگرد برو همان تبریز. بعد از یک هفته، ده روز، پدر و مادرش آمدند و گفتند پسر ما فقط می خواهد به این بیمار شما کلیه اهدا کند.
ما هم دیدیم پسر بدی نیست، کلیه های هر دو نفر را برای آزمایش بافت فرستادیم تهران که وقتی جواب آمد دیدیم اصلا انگار این کلیه مال آن دختر بود! یعنی این قدر این دو کلیه از نظر بافتی با هم همخوانی داشتند و شبیه به هم بودند که البته این مسئله در دنیا خیلی کم پیدا می شود ،این که دو بافت از دو آدم غریبه این قدر به هم نزدیک باشد! بنابراین ما هم مقدمات لازم را برای اهدا کننده و گیرنده فراهم کردیم.
– و بالاخره این پیوند کلیه انجام شد؟
بله، در بیمارستان هاشمی نژاد تهران و چند ماه بعد مادر دختر آمد و گفت، این پسر آمده و پولی را که به او داده بودیم پس آورده و می گوید، من خود این دختر را می خواهم!
– به به! پس پیوند کلیه منجر به پیوند زناشویی میان این دختر و پسر شد!
(می خندد) درست است. ما اول، به هیچ عنوان با انجام این کار موافقت نکردیم…
– چرا؟!
گفتیم چون تازه پیوند کلیه شده است نمی تواند به هیچ عنوان ازدواج کند و حامله شود. اما پسر پایش را در یک کفش کرده بود! ما هم یک روز به دختر گفتیم آیا تو تمایلی نسبت به این پسر داری؟ ما نمی خواهیم از روی ترحم زن او شوی چون به تو کلیه داده است؛ اسمش هم مهناز بود، گفتم برو فکرهایت را بکن و بیا. بعد از پنج روز با پدر و مادرهایشان آمدند.
– و حتما مراسم خواستگاری هم در دفتر شما برگزار شد.
بله. من به مهناز گفتم آیا تو از این پسر خوشت می آید، گفت، بدم نمی آید. من هم دستشان را در دست هم گذاشتم.
اتفاقا این داستان را مجله زن روز آن زمان هم چاپ کرد، سال ۶۰ و عکس خود این دختر خانم و آن پسر اهدا کننده هم در آن هست. خبرنگار آن زمان مجله زن روز داستان را زیبا به رشته تحریر درآورده بود و بعدها آقای علی حاتمی که این داستان را در آرشیو یکی از رفقایش در زن روز دیده بود به من زنگ زد و گفت، که من دلم می خواهد این داستان را تبدیل به فیلم یا سریال کنم واز شما هم کمک می خواهم. یک فیلم نامه حدود سه هزار صفحه ای آماده کرده بود! سریال جالبی می شد، اما متاسفانه پس از دو سه جلسه فیلم برداری، عمر آقای حاتمی کفاف نداد و داستان ماند!
– کسی دیگری پیگیر ادامه ساخت آن نشد؟
خیر.
– و ماجرای مهناز به کجا رسید؟
مهناز دو بار حامله شد و دو فرزند دختر به دنیا آورد، در صورتی که نباید حامله می شد به خاطر اینکه داروهایی برای پیوند کلیه مصرف می کرد که احتمال داشت بچه ناهنجاری جنینی پیدا کند… الان هم مهناز و شوهر و دو فرزندش در قید حیات هستند.
– خدا را شکر. آقای دکتر! در حال حاضر بسیاری از افراد دچار ناراحتی های کلیه می شوند، به نظر شما دلیلش چیست و چند درصد از بیماران مبتلا به این ناراحتی به دیالیز نیاز دارند؟
اولا ۹۰ درصد مردم دنیا از بیماری کلیه خود بی خبر هستند، این آمار جهانی است. این یک مسئله، یکی دیگر اینکه اکثر افرادی که دچار بیماری و نارسایی کلیه می شوند، در درجه اول یا دیابت دارند یا فشار خون. یعنی الان اگر بخش های دیالیز را بررسی کنیم، در حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد بیماران، دیابتی هستند، ۲۰تا ۲۵ درصد شان فشار خونی هستند و ۱۰ درصدشان هم بیمارانی هستند که به علت گلودرد چرکی استرپتوکوکی دچار نارسایی کلیه شده اند.۱۰ درصد به علت سنگ کلیه و ده درصد هم به علت بیماری های عفونی و کیستیک کلیه از بیماری های ارثی کلیه است، اما اکثر بیماران دیالیزی، دیابت و فشار خون دارند که اگر از این ها پیشگیری شود دیگر اصلا احتیاج به دیالیز و ماشین دیالیز و بخش دیالیز نیست، چون ما الان در ایران متاسفانه با کمبود شدید بخش دیالیز و ماشین دیالیز مواجه هستیم و با توجه به اینکه در استان اصفهان هم ۳۰ دستگاه وجود دارد، هر روز با بیماران جدیدی مواجه می شویم که جا برای دیالیزشان نیست!
– توصیه می کنید، مردم در این رابطه چه نکاتی را مورد توجه قرار دهند؟
مهم تر از همه پیشگیری و مخصوصا توجه مردم به تذکرات پزشکی است. بعضی بیماران وقتی نسخه دکتر را می گیرند و به خانه می روند، خاله قزی ها و عمه قزی ها خیلی هستند که می گویند مبادا قرص فشار خون را بخوری! اگر از حالا بخوری باید تا آخر عمر آن را بخوری! او هم نمی خورد که اگر نخورد چند ماه بعد یا در سی سی یو یا آی سی یو است یا نارسایی کلیه پیدا می کند. چون فشار خون در کمین چهار عضو مهم بدن نشسته است، یا سکته مغزی می دهد، یا کوری ناگهانی می دهد، یا سکته قلبی می دهد و یا نارسایی کلیه. دیابت هم همین طور است، یک بیماری عروقی است. تمام بدن را عروق در برگرفته است و پرعروق ترین عضو بدن یکی کلیه است و یکی هم ته چشم، به همین خاطر افرادی که دچار دیابت هستند تدریجا یا به طرف کوری چشم و یا به طرف نارسایی کلیه می روند.
– از دیابت و فشار خون چگونه می توان پیشگیری کرد تا از ابتلا به ناراحتی کلیه و انجام دیالیز جلوگیری شود؟از پزشکی اجباری تا تاسیس اولین بخش دیالیز
ببینید هر دوی این بیماری ها روی یک زمینه ارثی است، بنابراین اگر در خانواده پدر یا مادر دیابت داشته باشند باید فرزندان مراقب باشند و هر چند ماه یک بار، آزمایش خون یا ادرار دهند. اگر فشار خون دارند، حتما آن را حداقل هر شش ماه یک بار یا حداقل سالی یک بار، چک کنند. اگر این دو بیماری چک و کنترل شود واضح است که از تعداد این بیماران کاسته می شود.
– اشاره کردید، ۹۰ درصد مردم از بیماری کلیه خود آگاه نیستند، به نظر شما این آگاهی را چگونه باید بالا برد؟
بهترین راه این است که یکی صدا و سیما و یکی هم مطبوعات، به افراد هر کشوری هوشیاری و آگاهی دهند که مراقب مخصوصا این دو بیماری باشند. نکته دیگر اینکه بچه هایی که بین هفت تا ۱۵ سال سن دارند بیشتر در معرض گلو دردهای چرکی هستند بنابراین اگر پزشکی برای آنها پنی سیلین تجویز کرد باید حتما بزنند چون میکروب گلودرد دو جا را خیلی دوست دارد یکی کلیه و یکی قلب را بنابراین اگر پنی سیلین نزنند، سم این میکروب یا روی قلب می نشیند و موجب گرفتاری دریچه های قلب می شود یا روی کلیه می نشیند و باعث ورم کلیه می شود.
– آقای دکتر! شما در این ۴۳ سال سابقه طبابت، تحقیقات خاصی هم در زمینه بیماری های کلیه انجام داده اید؟
من کارهای تحقیقاتی با دانشجویانم خیلی انجام داده ام که در کنگره های پزشکی ارائه داده ایم.
– دانشجویان کدام دانشگاه؟
اصفهان و نجف آباد.
– و الان دیگر ادامه نمی دهید؟
دیگر بازنشسته شده ام.
– چند سال است؟
ده سال.
– آقای دکتر می خواهم بپرسم ایران در حال حاضر در زمینه شناخت و درمان بیماری های کلیه از چه جایگاهی در دنیا برخوردار است؟
پزشکانی که در زمینه کلیه فعالیت می کنند اکثرشان شناخت جهانی دارند. ما وقتی وارد کنگره های جهانی می شویم، می فهمیم که خیلی از اساتید دانشگاه های ایران هستند که اکثر آنها را در خاورمیانه می شناسند و کم و بیش شهرت جهانی دارند بنابراین از نظر علم طب، دانشگاه های ایران در رده چهارم، پنجم دنیاست و این امتیاز بزرگی است.
– در حوزه کلیه چه طور؟
الان مراکز پیوند کلیه ما و درصد بهبود بیماران بعد از پیوند، تقریبا با کشورهای پیشرفته دنیا برابری می کند.
– آقای دکتر! می توانم بپرسم کی از کارتان احساس رضایت کرده اید؟
من همیشه از کارم احساس رضایت می کنم چون با بیمارانم دوست و رفیق هستم و شاید بخش های دیالیزی که من تا حالا اداره می کرده ام بهترین بخش ها بوده است.
– چرا این طور فکر می کنید؟
چون صمیمیت و رفاقتی بین ما و بیماران هست که می گویند، ما تنها خوشی‌ مان وقتی است که برای دیالیز می آییم. چون با آنها شوخی می کنم و سر به سرشان می‌گذارم. بیماری داریم که بیست سال است دیالیز می شود بنابراین با اینها یک خانواده شده‌ایم.
– آیا شما به چشم اندازی که می خواستید در حرفه پزشکی تان رسیده اید؟
مطمئنم که رسیده ام.
– چه طور؟
چون دعای مردم همیشه بدرقه راهم بوده است و الان هم مطمئنم که همه بیمارانم مرا خیلی دعا می کنند.
– دوست داریم سخن پایانی تان را هم بشنویم.
آرزوی سلامتی و تندرستی برای ملت ایران دارم. مردم بدانند که همیشه پیشگیری مقدم بر درمان است و اثبات شده که یک گرم پیشگیری بهتر از یک کیلوگرم درمان است. اگر این اتفاق در ایران بیفتد، دیگر احتیاجی به ماشین دیالیز و پرستار دیالیز و… چون ما شدیدا با کمبود پرستار و ماشین دیالیز در کشور رو به رو هستیم.

اخبار اخبار علمی

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.