از پیچیدگی‌های هامون تا سادگی نارنجی پوش

جام جم آنلاین: مردی که هفته پیش در سینما آزادی باردیگر خبرساز شد کارگردان نام‌آشنای سینمای ایران داریوش مهرجویی است.

اما این بار او برای خلق یک اثر سینمایی یا برای سخن گفتن درباره یک نوشته یا ترجمه به آنجا نیامده بود. اصلا این بار مهرجویی میزبان بود؛ او و دیگر همکارانش در فیلم سینمایی «نارنجی‌پوش» به سینما آزادی آمده بودند تا از سادگی تقدیر کنند.

آنها بزرگی و مناعت طبع «احمد ربانی» را تحسین کردند و بخشی از فروش فیلم را به این رفتگر زحمتکش بروجردی هدیه دادند تا قدردان کاری که او کرده بود، باشند.

اما برای داریوش مهرجویی تقدیر از رفتگر جوان و کم‌حرفی که یک میلیارد پول و سند را به صاحبش بازگردانده، یک اتفاق ساه یا حتی نمادین نیست.

برای مهرجویی که همیشه پیچیدگی روحش او را آدمی جذاب تصویر کرده و به هر بهانه به فلسفه پرداخته است، تقدیر از یک مرد ساده، اتفاق تازه‌ای است.

او سال‌ها در همه آثارش به روح آدمی و پیچیدگی‌های آن توجه داشته و در همه آنها چه آثاری که خود نگاشته چه آثار اقتباسی، به سرگشتگی‌های روح آدمی در میانه حیرانی‌های این دنیا پرداخته است اما او از مردی تقدیر کرد که به قدری از دنیا و وسوسه‌های آن دور است که چون یک عارف واقعی بسیار کم سخن می‌گوید، حرفی نمی‌زند مگر برای پاسخ به سوالی که از او پرسیده‌اند. احمد ربانی حتی فیلم نارنجی‌پوش را هم ندیده است.

او حتی داریوش مهرجویی را هم نمی‌شناسد!! دنیا برای او چنان ساده است که بازگرداندن یک میلیارد پول و سند بدیهی‌ترین تصمیمی است که می‌توان گرفت چرا که هر تصمیمی جز این از نگاه او عجیب و حیرت‌انگیز است.

مهرجویی و همکارانش از احمد ربانی برای بدیهی‌ترین کاری که در قاموس او وجود دارد تقدیرکردند و از پیچیدگی این همه سادگی در روح این مرد حیرت می‌کنند البته ربانی هم حیران است. این را همه خبرنگاران و مهمانانی که هفته پیش در این مراسم تقدیر حضور داشتند، بوضوح می‌دیدند.

شاید حالا برگ تازه‌ای در زندگی مهرجویی رقم خورده باشد چرا که او با مردی روبه‌روست که پیچیده‌ترین سلاح آدمی در مقابل شیطان ، یعنی سادگی در وجودش بکر و دست‌نخوره باقی مانده و او را از هر حیرانی و سرگشتگی در این دنیای پیچیده در امان داشته است؛ البته شاید هم نه!

به این بهانه با مهرجویی گفت و گو کردم:

چطور به فکر تقدیر از او افتادید؟

برای من بسیارعجیب است که در مقابل فداکاری این فرد، صاحب پول، تنها مبلغ ناچیز ۲۰۰ هزار تومان برای این کار بزرگ پرداخت کرده است. پیشنهاد شد که مردم یک حساب بانکی برای این رفتگر فداکار باز کنند و اگر این کار انجام شود من اولین کسی هستم که به این حساب کمک می‌کنم.

اگر شما جای او بودید چقدر پاداش می‌دادید؟

کار این رفتگر فداکار، کاری شرافتمندانه بود و امیدوارم همه دزدان و کلاهبرداران، شرافت را از این فرد پاک و صادق یاد بگیرند. من به آقای ربانی مرحبا می‌گویم، در شرایط کنونی که همه دچار مشکلات مالی هستند و ایشان هم درآمد زیادی ندارد، این کار بسیار قابل ستایش است. ایشان نارنجی‌پوشی شریف هستند.

این کارهای شما بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد یا از روی حس خودتان سراغ دوچرخه‌سواری و پوشیدن لباس نارنجی می‌روید؟ البته اگر بگویید تبلیغات است هم هیچ بد نیست. همه فیلم‌ها احتیاج به تبلیغ دارند.

همین طور است که می‌گویید اما من به دنبال ساختن موجی هستم که در جوانان ایجاد شود. این فیلم اصلا مخاطبانش کودکان و نوجوانان هستند. این مونا دختر من است. من تمام دوستانش را برای دیدن این فیلم تشویق کردم. (و موهای دختر پنج ساله‌اش را نوازش می‌کند.)‌

به نظرم کلاً نارنجی‌پوش فیلم جوانی بود. پر از حرکت و صحنه‌هایی پر اتفاق که ‌سرعت بالای فیلم این را نشان می‌داد؟

با شما موافقم، سرعت فیلم بالا بود و برای همین هم مخاطب یک دقیقه هم احساس خستگی نمی‌کند اگرچه موضوع واقعا قابلیت این را داشت که دارای ریتم کندی شود.

چه طور می‌شود که کارگردانی با این سن و سال فیلمی جوان‌پسند می‌سازد؟

(می‌خندد) من هنوز هم جوانم. اما جدای از شوخی دوست دارم تاثیری روی جامعه بگذارم که جز کار کردن روی نیروی جوان نمی‌شود چنین تاثیری داشت.

همیشه کتاب در آثار اخیرتان نقش مهمی داشته است، خودتان چقدر به کتاب تعلق خاطر دارید؟

کتاب جزء جدانشدنی زندگی من است و برای همین شخصیت‌هایم با کتاب رشد می‌کنند چون خودم هم معتقدم با کتاب رشد کرده‌ام.

در مهمان مامان و تهران طهران و این یکی آخری نارنجی‌پوش دیگر با هیچ نمادی مواجه نیستیم؛ همه‌چیز به‌سادگی بیان می‌شود. دلیل و منظور خاصی از این تحول‌تان داشتید؟ یعنی رویکرد نمادین پری، هامون و … به دلیل خاصی این قدر ساده شده‌اند؟

مهرجویی: کثافت و آشغال می‌تواند فکری هم باشد و اثرات روانی و عصبی بر جای بگذارد. حرف فیلم این است که باید ذهن را تصفیه کرد. ذهن باید از کدورت و غبار پاک شود. خاصیت انسان بودن و جدا شدنش از حیوان هم در همین است

نمی‌دانم شاید به مرحله‌ای رسیده‌ام که دیگر نیازی به هیچ استعاره و نمادی ندارم و همه آنچه را که می‌خواهم در نهایت سادگی و عریانی می‌توانم به تماشاگر منتقل می‌کنم. این ماجرا از مهمان مامان به این طرف شروع شد.

انگار مهرجویی که قبلا از فلسفه حرف می‌زد و دنیایش پیچیده بود حالا به مهرجویی ساده‌گو و منتقد اجتماعی تبدیل شده است.

اگر دقیق‌تر فیلم را ببینیم متوجه می‌شویم در همین ایده تمیزی و پاکی خیلی از معانی عمیق فلسفی نهفته است.

قبول دارم که قهرمان اصلی (حامد آبان) دارد به یک فردیت خاص می‌رسد و اطرافیانش هیچ‌گاه او را نمی‌فهمند.

حرکت قهرمان فیلم ما یک گذار فلسفی یا روان‌شناختی است. او در ‌‌نهایت به یک ذهنیت خاص هم می‌رسد که اطرافیانش و حتی همسرش او را درک نمی‌کنند و گمان می‌کنند که او دیوانه است.

اما به نظر می‌رسد گاهی این نمادها حالتی شعرگونه به واقعیت بخشیده و از حالت طبیعی و پذیرش دورش کرده است.

معتقدم هر اندازه فیلمی شعرگونه‌تر باشد راه بیشتری به تفاسیر مختلف به مخاطب می‌دهد. کثافت و آشغال می‌تواند فکری هم باشد و اثرات روانی و عصبی بر جای بگذارد. حرف فیلم این است که باید ذهن را تصفیه کرد. ذهن باید از کدورت و غبار پاک شود. خاصیت انسان بودن و جدا شدنش از حیوان هم در همین است.

با وجود این فکر می‌کنم تحول حامد خیلی سریع‌تر از آن بود که در دنیای واقعی رخ می‌دهد. این را دیگر نمی‌توان گفت نمادپردازی، درست است؟

حرف شما را می‌پذیرم اما حامد یک آدم معمولی نیست. او با من و شما فرق دارد. اگرچه در هنگام تدوین کلی سعی کردیم که از تک‌بعدی بودن و جنبه تحول او باری را کم کنیم، اما حامد یک شخصیت اغراق شده است.

حتی به نظر می‌رسد اردشیر رستمی هم یک شخصیت کاریکاتوری شده است. خیلی با احساس و رمانتیک است؟

ای کاش همه دنیا مثل او زندگی می‌کردند. همین طور است. ما به عمد اصلا چنین فردی را برای این شخصیت انتخاب کردیم.

برای این انتخاب منظوری داشتید؟

قطعا. دنیای اطرافمان را اگر با اغراق نبینیم، زشتی‌ها و زیبایی‌ها آنقدرها به چشم نمی‌آید.

چرا برای فیلمنامه اسپانسر مالی گرفتید و پای شهرداری را هم به میان کشیدید؟

الان سیستم فیلمسازی ما در یک ناامنی تجاری خیلی شدیدی به‌سر می‌برد و وضعیت هیچ چیزی معلوم نیست. وقتی ارشاد اولین مُهر تأییدش را به فیلمی می‌زند، یعنی این‌که از این فیلم حمایت خواهد شد و فیلمساز با این امید دو سال از عمرش و ۵۰۰ ـ ۴۰۰ میلیون تومان سرمایه بخش خصوصی را صرف ساختن فیلمش می‌کند. چه اشکالی دارد در چنین شرایطی وقتی سازمانی مرتبط با موضوع فیلم کار می‌کند به عنوان اسپانسر فیلم مورد توجه قرار گیرد.

این کار لطمه‌ای به فیلم وارد نکرد؟ یعنی شما مجبور نشدید به خاطر اسپانسرتان یک سری پلان‌های ویژه یا سکانس‌ها و حرف‌های خاصی را در فیلم بیان کنید؟

واقعیتش این است که خودم هم از این امر می‌ترسیدم و برای همین از اول دنبال این کار رفتم. اما در نهایت امر چنین اتفاقی نیفتاد.

مونا سیفی -‌ جام‌جم


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.