استاد لطفا به نوستالژی های ما احترام بگذارید!

نگاهی به˝چه خوبه که برگشتی˝

برخی از کارگردانان می باشند که به واسطه آثارشان در جان لحظات فیلمبازها نسوخ می کنند و به نظر نگارنده ریسک قالب عوض کردن تنها یک اتفاق را به همراه دارد˝نابودی نوستالژی˝ تماشاگر!

فیلم سینمایی “چه خوبه که برگشتی” آخرین ساخته مهرجویی اگرچه به لحاظ فنی و سینمایی نکات مثبتی را با خودش دارد امانابودی نوستالژی بسیاری از عاشقان سینما را نشانه می رود.

۱٫ سینمای ما همواره از مقوله ای به نام اقتباس که در همه جای دنیا مرسوم است رنج برده است و وقتی ما می شنویم قرار است فیلمی با اقتباسی از کتاب گلی ترقی توسط مهرجویی توجه کنید خالق هامون و سارا ببینیم منتظر هستیم تا باری دیگر پیوند درستی میان ادبیات و سینما را شاهد باشیم که در آخرین اثر استاد این اتفاق هرگز نمی افتد.

۲٫ قبل از اکران فیلم سینمایی “چه خوبه که برگشتی” زمزمه هایی مبنی بر تکرار حال و فضای فیلم شاخص “اجاره نشین ها” به گوشمان رسید، قطع به یقین مهرجویی معنای کامل کمدی موقعیت را می داند و همان طور که در “اجاره نشین ها” دیدیم تماشاگر با موقعیت هایی که کارگردان خلق می کند به خنده وا داشته می گردد اما در “چه خوبه برگشتی” هم واقعا این اتفاق حاصل می گردد؟
۳٫ تخصص مهرجویی در تمام سال هایی که حداقل من خاطرم هست بازی گرفتن مطابق با سکانس های تاثیرگذار از بازیگران بود اما رها کردن بازیگران و اینکه همه آنچه در چنته دارند بدون مهار هیجاناتشان چیزی بود که در فیلم آخرش شاهد آن بودیم!

۴٫ وقتی خاطرم می آید که در فیلم سینمایی “هامون” مرحوم خسرو شکیبایی با گریمی که نشان از آشفتگی اش دارد سهم خواهی می کند و می گوید” این زن سهم من است و طلاقش نمی دهم” متوجه گریم بی معنای حامد بهداد در “چه خوبه که برگشتی” نمی شوم.

۵٫ از کارگردانی مانند کیمیایی بعید است که از طبیعت به عنوان ابزاری بهره ببرد که مشکلات فیلمش را بپوشاند و به لحاظ بصری تماشاگر را درگیر کند، تفاوت های اساسی میان عکس از طبیعت تا فیلم سینمایی وجود دارد که قطعا خالق مهم ترین فیلم های سینمایی ۳۰ سال قبل از آن مطلع است!

۶٫ شاید در خوشبینانه تریین حالت ممکن و برای تمام احترامی که به آثار استاد می گذاریم بتوانیم بگویم “چه خوبه که برگشتی” یک ابزود است اما یک ابزود دم دستی که ای کاش نام داریوش مهرجویی بر آن سنجاق نشده بود.

۷٫ این روزها در فیلم های سینمایی مد شده است که یک سکانس را برای نام فیلم طاحی می کنند! که این اتفاق برای آخرین اثر مهرجویی هم می افتد: در یک سکانس که بود و نبودش به حال فیلم تاثیر ندارد یکی از پرسوناژها می گوید: چه خوبه که برگشتی!

۸٫ وقتی در سی و یکمین جشنواره فجر و ساعت ۱۰ صبح فیلم را دیدم در عموم منتقدان و کارشناسان تنها یک حسرت جمعی را شاهد بودم و همه از این ناراحت بودند که چرا این صبح را نخوابیدند!

۹٫ بعضی از کارگردانان می باشند که به خاطر کارنامه کاری اشان دیگر نمی توانند به این شکل قالب عوض کنند شاید این جمله شما را یاد سخنان بزرگان بیندازد که یک هنرمندی وقتی در جان لحظات یک عده جوان رسوخ می کند دیگر متعلق به خودش نیست و باید آهسته و با وسواس بیشتری کارش را دنبال کند.

۱۰٫ متاسفم که باید بگویم استاد مهرجویی در دو سال اخیر این حس را به وجود آورد که به هر قیمتی ، هر فیلم نامه ای را باید تا زمان جشنواره فیلم فجر آماده نمایش کند، پر کار بودن خوب است اما به چه قیمتی؟

۱۱٫ نکته بسیار آزار دهنده برای شخص من در سه اثر آخر مهرجویی اضافه بودن سکانس هایی است که شاید نام هر کسی جز مهرجویی بر آن بود در حد یک جمله که “سکانس های اضافه دارد” باقی می ماند اما حالا باید گفت :استاد چرا؟

۱۲٫ شاید ما تماشاگران سختی هستیم و مدام در حال مراقبت از نوستالژی هایمان هستیم، اما خاطرم هست بسیاری از دوستان منتقد وقتی داشتند بی وقفه بر کیمیایی می تاختند و می گفتند در زمان “قیصر” متوقف شده است کیمیایی با یک پاسخ تکلیف همه را روشن کرد و گفت: من به این نوع فیلمسازی علاقه مندم و قصد ندارم سبک و سیاقم را عوض کنم، هر کس این نوع از فیلم ها را در هر برهه از زمان نمی پسندد به سینما نرود زیرا قرار نیست ژانر دیگری را ببیند، سخنان مسعود کیمیایی یک حسن دارد و آن اینکه تکلیف تماشاگر را برای همیشه روشن می کند، وقتی فیلمی از کیمیایی اکران می گردد دیگر تصمیم با توست که دوست داری فیلمی با مضمون های خاص کیمیایی ببینی یا خیر؟ کاش داریوش مهرجویی هم تکلیف ما را روشن می کرد.

۱۳٫ با اینکه نمی توان تاثیر مهرجویی را به هیچ وجه در سینمای ایران نادیده گرفت اما متاسفانه باید بگویم بسیاری از فیلمبازها برای حفاظت از نوستالژی هایشان هم که شده است دیگر نمی خواهند آثار خالق “گاو” را به تماشا بنشینند و متاسفانه دیگر آثار مهرجویی تبی را به دنبال نخواهد داشت “تب هامون” که حتما خاطرتان هست!!

۱۴٫ در پایان نوشته ام مانند همه کسانی که با هامون و پری فلسفه را با عمق بیشتری دریافتند، با لیلا عاشقی را فهمیدند و با اجاره نشین ها با مفاهیم درست کمدی موقعیت آشنا شدند باید بگویم: استاد لطفا به نوستالژی های ما احترام بگذارید!

سعیده خدابخش

انتهای پیام/
 


آخرین خبرها
منبع: هنر آنلاین
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.