جام جم آنلاین: در این گرمای چنارپزان تیر و مرداد تهران، به جای آنکه پشت ترافیک دود و حرص بخورد، نگران استهلاک دنده و کلاج و لاستیک باشد یا مدام چشمش به آمپر بنزین باشد و سهمیه بنزینش را جمع و تفریق بزند، به جای آنکه نگران جریمه طرح و افسر و جرثقیل باشد، یا سر نوبت مسافرکشی با مسوول خط و رانندهها دست به یقه شود.
یا سر «پول خرد» و «سیاست» و «محکم بستن در ماشین» با مسافران جر و بحث کند، سر ظهر که میشود، خونسرد و مثل یک جنتلمن تمامعیار، سلانهسلانه میآید ایستگاه خطیها، پارک میکند، پلاکارد کوچک «غذا حاضر است» را میگذارد روی سقف پیکانش، در صندوق عقب را میدهد بالا و منتظر میشود… حتی نیازی به تبلیغ و داد کشیدن هم نیست!
منتظر میشود که راننده تاکسیها و خطیها و مسافرکشها بیایند و «غذا» بخرند؛ غذاهایی که عیالش با تبدیل آشپزخانه خانگی به آشپزخانه نیمه صنعتی ـ نیمه خانگی، پخته و در ظرف یک بار مصرف کشیده.
در عرض یکی دو ساعت هم غذا تمام میشود، حالا فقط باید اسکناسهایش را جمع کند و برود بازار وسایل ناهار فردا را بخرد و برگردد خانه.
تهران، ۸۷ هزار مسافرکش رسمی و غیررسمی دارد؛ چند ده تا از این ۸۰ و خردهای هزار نفر هم هر روز از او غذا بخرند، برایش کافی است، روزیاش میرسد، بدون دردسر و دود و کلافگی! بیل گیتس گفته «کار را به تنبلها بسپارید؛ راحتترین و سریعترین راهها را پیدا میکنند».
نمیدانم صاحب آن پیکان سفید که هر روز میآید در میدان ونک هم جزو تنبلها بوده است یا نه، ولی حتما بیل گیتس استخدامش میکند!
بهمن هدایتی – جامجم
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version