جام جم آنلاین: مناجات نحلهای و تا حدودی نوعی از ادبیات منثور ـ عمدتا ـ و منظوم فارسی است. نجوای نجات است. گفتوگوی زیرلبی و نجواگونه است با خدای لایزال و مهربان برای ابلاغ و تاکید بر عبودیت و نیازمند بودن به مهر و بخشایش الهی است. مناجات متعلق به ادبیات غنایی است. دلبستگی و ستایش عابدانه مخلوق به خدای خالق وجودش.
بیشتر آثار متعلق به این ژانر از ادبیات غنایی منثورند ولی در ادب منظوم نیز به تکرار با مناجات و بیان عشق درونی شاعر روبهرو هستیم.
تمام سرودههایی که با «الهی» یا «خدایا» شروع میشوند از مقوله مناجات هستند مثل ابیات مدخل فرهاد و شیرین وحشی بافقی که بسیار مشهور است.
الهی سینهای ده آتشافروز/ در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست/ دل افسرده غیر از آب و گل نیست
کرامت کن درونی درد پرورد/ دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی/ کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه/ زبانم را بیانی آتشین ده
باید توجه داشت تحمیدیهها که معمولا در آغاز آثار نظم و نثر فارسی طی عبارات یا ابیاتی توصیه خداوند و عظمت ذات ذوالجلالی ستوده میشود، جدای از مناجاتند ولی با آن ارتباط دارند. در حقیقت حمد خداوند که ریشه تحمید است به نوعی در ذات مناجات مستتر است.
در قرآن کریم با آیات زیادی مواجهیم که ذات الهی مورد ستایش قرار میگیرد یا از ساحت مقدسش درخواست رهایی میشود. بسیاری از آیاتی که در قنوت نماز خود میخوانیم همان مناجاتهای مندرج در قرآنند.
چون مناجات هم نوعی دعاست اما مقداری دوستانهتر و خودمانیتر، مثل مناجاتهای منثور اما آهنگین خواجهعبدالله انصاری.
اما درمورد دعاهایی که در قرآن آمدهاند و ما آنها را در قنوت خود میخوانیم مثلا ربنا آتنا فیالدنیا حسنه و فیالاخره حسنه و قنا عذاب النار و بسیاری ادعیه دیگر آمیزهای است از دعا و دوستی. ما بنده خداییم اما خدا رفیق اعلی است و ما میتوانیم با حفظ همه حدود و ثغور عبودیت با او دوست باشیم و آن مهربان رحمان و رحیم را دائما در کنار خود احساس کرده و با او خلوت کنیم.
مناجات نجوای عابدانه و مخلصانه بنده است با خدایش به این مناجات خواجه عبدالله انصاری (شیخالاسلام ابواسماعیل عبدالله بن منصور محمد الانصاری المروی متولد ۳۹۶ و متوفای ۴۸۱ هـ . ق) توجه فرمایید:
الهی نه ظالمی که گویم زنهار
نه مرا بر تو حقی که گویم بیار.
در ادب ایران خواجه عبدالله به خلق مناجات و مناجاتنامه در حد اعلای زیبایی و شیوایی و بلاغت شهرت دارد به طوری که نام او با مناجاتنامه توام است اما در آثار و کلمات بسیاری از عارفان و مشایخ و اقطاب و نویسندگان و شاعران متأله، موحد و متعبد مناجاتهای دلپذیر و موثر دیده میشود مانند: خفیف شیرازی، یحیی آشتیانی، امام محمد غزالی و برادرش امام احمد غزالی ـ صاحب سوانح ـ شیخ ابوعلی فارمدی، ابوالحسن فرقانی، ابوالقاسم قشیری، عینالقضات همدانی، شیخ ابوالفضل بغدادی و دیگران و دیگران اما بعضی از صوفیه مناجات را با شطحیهپردازی درآمیخته یا اشتباه گرفتهاند.
از ادبیات عارفانه خالصانه مخلصانه منثور باید به کلمات ابوسعید ابوالخیر یا باباطاهر عریان، سنایی غزنوی، عطار نیشابوری و مولانا نیز اشاره کرد.
از این مثلث پرشکوه عشق و عرفان یعنی سنایی و عطار و مولانا بیمناسبت نیست که چند بیت از «الهینامه» شیخ فریدالدین عطار نیشابوری را بخوانیم:
الهی نامه را آغاز کردم/ به نامت باب نامه باز کردم
الهی بر همه دانای رازی/ به فعل خود ز جمله بینیازی
الهی بنده محکوم راهم/ تو میدانی که من محکوم راهم
الهی واقفی بر کل اسرار/ مرا آخر نمود خود پدیدآر
الهی من کیم اینجا؟ گدایی/ میان دوستانت آشنایی
الهی سوختم من در فراقت/ میان آتش غم ز اشتیاقت
در مناجات معمولا مناجاتکننده بر درگاه خدا و در محضر او نشسته و مستقیما با او صحبت میکند. یعنی خداوند مخاطب قرار میگیرد، اما در عبارات و کلماتی که صوفیه و عرفا و مشایخ درباره خدا میگویند او را مخاطب قرار نمیدهند و به ذات اقدسش «تو» خطاب نمیکنند بلکه «او» و به صورت ضمیر سوم شخص مفرد به کار میرود، اما همانطور که گفته شد در مناجات ـ مثل دعا ـ با خدا گفتوگو میکنند ولی هیچ چیز مادیای از او نمیخواهند.
خواجه عبدالله در مناجاتهایش با خدا به گونهای راز و نیاز کرده و به ذات اقدسش ادای احترام مینماید که عبودیت بیقید و شرط او و در عین حال مهربانی و بندهنوازی رفیق اعلی که به تعبیر قرآن از رگ گردن به بندگان نزدیکتر است به چشم میخورد، او با زبان نثر که خالی از قیود نظم (وزن و قافیه و آرایههای مربوطه) است اما شاعرانه و شعرگونه با خدا خلوت کرده و صحبت میکند.
نثری مسجع و آهنگین با نوعی تساوی و هماهنگی بین دو یا چند جزء عبارت به شکلی که گویی مصرعهای یک بیت در قالب مثنوی یا سهلختی یا چارانه هستند.
این را نیز بیفزایم که خواجه عبدالله انصاری که در مناجاتنامه و نیز در الهینامه خود (گاه متاسفانه دیده میشود که این دو رساله ارجمند یکی پنداشته شده یا با هم تخلیط شدهاند) نثری موزون و آهنگین و مسجع و مقفی را به کار میبرد، اما شاعر هم بوده و سرودههای اندکی از او به جا مانده است و به علت همین قلت آثار منظوم است که نمیتوان او را در گروه شاعران فارسیزبان قلمداد کرد.
با وجود این، در همان اشعار اندکی که از او به جا مانده، روحیه متالهانه و متعبدانه و خداشناسانه او ناظر بر عوالم خوف و رجاء بخوبی مشاهده میشود مانند رباعی زیر:
در عشق تو گه مست و گهی پست شوم/ وز یاد تو گه نیست گهی هست شوم
در پستی و مستی ار نگیری دستم/ یکبارگی ای نگار از دست شوم
سید محمود سجادی – پژوهشگر
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version