امشب از تمام واژگان جوشن بندگی می‎بارد / آمده‎ام تشنه‎تر از همیشه تا قدر نصیب دلم کنی

فروردین ۱۴۰۳

افسرده و وامانده و گریان آمده‎ام تا باران انا انزلنا بر من نازل کنی و اشک توبه‎ام را باران رحمتت پیوند بزنی، و جان زنگار گرفته‎ام را صیقل دهی، پروردگارا امشب از واژگان جوشنم بندگی می‎بارد، آمده‎ام تشنه‎تر از همیشه تا دل بتکانم .

به گزارش گروه وبگردی ممتاز نیوز، باید سبکبال پر بکشیم، آنقد سبکبال که نیروی هیچ جاذبه‎ای زمینی جذبمان نکند؛ شب درازی است که راه وصال را کوتاه کرده است. جاده تقرب به وسعت آسمان گسترده شده است و زمان هجرت از هوس‎ها و زشتی‎ها فرا رسیده است.
چشمان رو سیاه برای خریدن آبرو فرصت یافته‎اند، تا با شبنمی که از نهاد دلشان بر می‎خیزد آبرو بخرند،
امشب بندگان فرصت ستاره چینی می‎یابند، درهای گشوده رحمت الهی جسارت را برای تمنا و طلب بخشش دوچندان کرده است، دریچه نگاه رو به ملکوت باز است، دستان التماس به درگاه کرامت بلند است و ندای دل زمزمه می‎کند بک یا اللّه.
بارالها با تمام اشتیاق آمده‎اند، تا تو را با اشک شوق فریاد زنند یا منْ له الْأَسماء الْحسنی و بگویند که از آخرت خود بیمناکند یا من اِلیه یهرب الْخائِفوُن، آمده‎اند تا تو دست شرمسارشان را بفشاری و دوباره آبرو بدرقه راهشان کنی اَلْغَوْث اَلْغَوْث خلّصْنا من النّارِ یا رب.
آب زلال توبه از چشمان بندگان سرازیر می‎شود و زنگار جانشان را صیقل می‎دهد، آسمان روی پای خود بند نمی‎شود، لحظه پیوند ثانیه‎ها رسیده است و صدای بال فرشتگان سکوت فضا را آهنگین کرده است، برتن تمام کلمات جوشن زلال و نورانی پوشیده شده است و نمازها به رکعت‎های بندگی پیوند خورده است.
بندگان کوله بار پر گناه خویش را برای مدد آورده‎اند، امشب شبنم‎های حقیر کارهای بزرگ می‎کنند، شعله‎های خشم خاموش می‎شوند و سرفصل بندگی از نو نوشته می‎شود، امشب دل‎های سوخته اشک‎ها را فواره می‎کنند، دلا بسور که سور تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند.
امشب شیاطین در بند اسارت و انسان‎ها در سایه رحمت الهی ستاره چینی می‎کنند، خداوند به دل‎های طالب آبرو فرصت گفتگو می‎دهد تا خویش را با او همسو کنند و از عمق جانشان فریاد زنند الهی العفو.
بارالها ذهن افسار گسیخته در کنج خلوت و خاموشی دنیا به فریاد تو نشسته‎ است، افسرده و وامانده و گریان آمده‎ام تا باران انا انزلنا بر من نازل کنی و اشک توبه‎ام را باران رحمتت پیوند بزنی، کلامت را بر زبانم جاری ساخته‎ام تا خواب غفلت و درماندگی از جانم ریشه کن شود، آری پروردگارا آمده‎ام این بار با پای جان، آمده‎ام تشنه‎تر از همیشه تا دل بتکانم و تو قدر نصیب دلم کنی.
امشب، شب میهمانی رازها است، باید بر خواب چشم‎ها پیروز شد و قله بندگی را فتح کرد، دل به واژگان نور سپرد و از جوشن ستاره چید، امشب یلدای روح است، باید در این یلدا که آسمانیان به بزم زمینیان مهمان شده‎اند، از نردبان دعا بالا رفت و خویش را هم وزن قاصدک‎ها کرد، قدر را باید امشب در چشمان نمناک پروانه‎ها جستجو کرد، که دل از مرداد خویش بریده و با بال‎های سوخته هنوز گرد شمع می‎چرخند.
امشب خورشید جان علی(ع)بر دریای سرخ اندوه جانمازها و شبستان‏ها می‏تابد و برای بندگان آبرو می‎خرد، باشد که گوشه چشم حضرت نصیب جان زنگار گرفته‎ مان شود و غبار گناه از دلمان بزداید.


باشگاه خبرنگاران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.