جام جم آنلاین: ما درد کشیدهایم. زمین این را میداند. زمان این را میداند. اشک این را میداند. زلزله این را میداند. بم خبر دارد که درد یعنی چه. بم میداند که زمین به یکباره لرزیدن و یاران بهیکباره رفتن یعنی چه.
رودباریها میدانند بار درد را به دوش کشیدن یعنی چه. آنها آن شب لعنتی را یادشان هست. آن شبی که ما مشغول فوتبالمان بودیم و زلزله به ناگاه به آنها یورش برد.
درست مثل دیروز و پریروز و همین شبها که ما باز مشغول المپیک بودیم و شنیدیم که صدایی میآید. صدای زلزله برای ما آشناست. نهیب زلزله ترس دارد. ما با زلزله آشناییم.
زلزله با ما آشناست. ما با ترس زلزله آشناییم. ما میدانیم که ناگهان میآید و ناگهان میرود. وقتی گرد و خاکها خوابید آنوقت انگار که زلزله تازه آمده است. چشم میدوانی و میبینی که آدمهای اطرافت نیستند.
میبینی که هیچچیز سر جایش نیست و آنوقت درد زلزله تازه به سراغت میآید. به زمین زیر پایت لعنت میفرستی که بیخبر آشفت.
دیوارهای کاهگلی خانهات، سقف خانهات، چراغ خانهات، امید و آیندهات همه با هم یکی شدهاند. با چشمهایی غبار گرفته، نگاه میکنی. تاریکی شبهای زلزله بدترین دردهاست. کو تا آدمهای سر در گریبان خود، برسند. کوتا کمک بیاید. بچههای زیر آوار مانده، نفس میخواهند.
پاهای زلزلهزده توان میخواهند.
چراغ خانه خاموش است. از کجا بدانی چند آجر دیگر تا دستهای نحیف کودکت باقی است. از کجا بدانی هوای حادثه تا کجا باقی است.
فریاد فصل مشترک زلزلههاست. درد دارد وقتی به اندازه یک دوی صد متر المپیک به خط پایان برسی و بگویند با زلزله مرد. ما درد کشیدهایم. زلزله این را میداند.
زلزله میداند، پی خانههای ما آسیبدیده است. زلزله حریف نامردی است. دست میگذارد روی نقاط آسیبپذیر و ما را با خاک یکی میکند. ما درد کشیدهایم. معنی آوار را خوب میفهمیم. دیوارهای بم هنوز زخمی است.
دل کویر هنوز دردمند است. حالا زخمی دوباره خوردهایم. حالا باید با پای پیاده و سواره خود را به اهر برسانیم. باید تا ورزقان اشک بریزیم.
حالا آذربایجان ما زخمی است. میترسم دریاچه نجیب و بیجان ارومیه از غم این آوار دق کند. میترسم دوباره یادمان برود زلزله همین حوالی است.
میترسم خانههای شما و خانههای ما دوباره اسیر این حریف نامرد شود. من از زلزله میترسم. اما از خودمان بیشتر میترسم. ما با زلزله فقط اشک میریزیم. ما با زلزله فقط آهمیکشیم.
ما از زلزله فقط عکسهای دلخراش و حسرت و داد و فریادهای جگرسوز یادمان میماند. ما تسلیم محض زلزلهایم. ما درد کشیدهایم. زمین این را میداند.
صولت فروتن – جامجم
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version