بررسی فیلمهای روز چهارم جشنواره فیلم فجر

ممتازنیوز:

metro33520519

متروپل (مسعود کیمیایی) – (نیم از چهار)
تنها نکته مثبتی که می شود از ساخته ی جدید آقای کیمیایی کشف کرد ، چند قابِ زیباست ، طراحی صحنه خوبش است و دیگر هیچ. کیمیایی با سرعتِ زیادی در حال نزول است و امیدوارم، امیدوارم،امیدوارم این دفعه دیگر دلخوش ِ برداشت های شاعرانه ی فرامتنیِ یک عده ی خاص از فیلمش نشود . « متروپل» فقط یک کیمیاییِ خسته را به ذهن متبادر می کند . کیمیایی ای که این فیلم را ساخته انگار تا فقط دلسوزی هایش برای تخریب سینما متروپل را بیان کرده باشد . قصه ، خط روایی دراماتیک مشخصی ندارد ، آدم ها فقط دیالوگ می گویند ( که حجم زیادی از این دیالوگ ها هم تعریفِ قصه زندگی شان است) ، بازی ها به قدری بد است که انگار عزیزانِ بازیگر را به زور ِ هفت هشت تا پنی سیلین جلوی دوربین سرپا نگه داشته اند ، موسیقی ( که این همه هم روی اخبار ساختش مانور داده شد) اصلا مالِ این فیلم نیست ، گریم های بد ، اجرای بی ذوق ِصحنه هایی که زمانی مسعودخان در به تصویر کشیدنشان استاد بود ( فرضا صحنه های کتک کاریِ آغاز فیلم ) و از آن بدتر بعضا صحنه های بی منطق و کمدی وار نظیر صحنه ای که شُر شُر از خاتون خون می رود و عزیزانِ بیلیاردباز ، بازی شان را می کنند ، پکی به سیگار می زنند و هر از گاهی جمله ی قصاری به زبان می آورند ( که بدبختانه جمله ها هم دیگر آن جمله های دوست داشتنی و خاص سینمای کیمیایی نیست) ، همچنین پایانِ سرهم بندی شده و سطحی فیلم که دیگر مجالی برای یکی دو دقیقه ی دیگر صبر کردن تا پایانِ تیتراژ را هم نمی دهد .

با دیگران ( ناصر ضمیری) – (نیم از چهار)
فیلم ضمیریِ سوژه ی خوبی دارد اما اولا از محافظه کاری های سازنده اش و ثانیا از کلیشه پردازی ها ( بطور خاص در شخصیت پردازی) و کم رمقی داستانش ضربه می خورد . بعضی صحنه های بی نهایت کشدار فیلم ( که عمدتا در چند قاب،گذر زمان و سردی فضا را می خواهند جلوه دهند یا فرضا فصل شام خوردن خانواده که آدم را یادِ سریالِ « ستایش» می اندازد! و …) ، پتانسیل کلافه کردن هر تماشاگری را دارد . حداقل بیست و پنج دقیقه ی آغازین فیلم اضافی ست و تازه از حدودِ دقیقه ی سی ام قصه گفتنش را شروع می کند.( تمام آنچه که در نیم ساعت اول می‌بینیم را می شود در چند دیالوگ بیان کرد که تازه اگر بیان نشود هم خللی به خط اصلی داستان وارد نمی کند) ، ایده ی فیلم به این شکل ، واقعا پتانسیل روایت در قالب یک فیلم بلند را ندارد و حداقل باید در بطن آن از داستانک هایی استفاده می شد . دارم کم کم شدیدا شیفته ی بازی های بابک حمیدیان می شوم اما ای کاش در این فیلم و با این لهجه ( که معلوم است خیلی زور می زند تا درست در بیاوردش) نمی دیدمش و سر آخر پدیده ی جدید سینمای ایران ؛ اصرار بر خلق پایانِ مثلا باز که در این فیلم هم شاهدش هستیم . قصه را از یک جایی تمام نکرده رها کردن به امان خدا شده تعریفِ پایان باز انگار و اینجا هم فیلمساز یک شخصیت به قصه اضافه می کند و آن را ناتمام می بندد . امیدوارم جهت رعایتِ حالِ تماشاگرانِ گرامی هم که شده فیلم به هنگام اکران عمومی اش در تدوین مجدد کوتاه تر شود .

ناخواسته ( برزو نیک نژاد ) – (دو از چهار)
نیک نژاد در تجربه ی اولش خوب قصه گفتن را شروع کرده اما انقدر ریزداستان به فیلم تزریق کرده که تو نمی دانی دقیقا قصه ی اصلی چیست، با همه این ها یک فیلم جاده ای خوب شده که چند فصل دلنشین دارد بعلاوه ی بازی خوبِ فرهاد قائمیان. آخر قصه را خوب جمع کرده نیک نژاد و خدا خیرش بدهد که حداقل ما را از فضای دپرس کننده ی محدود به یک خانه ی آپارتمانی که در اکثر فیلم های جشنواره امسال (منهای دو سه تایشان) دیدیم بیرون برد. و بار دیگر یک موسیقی خوب از کارن همایونفر.

سی نت


اخبار ایران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.