تحقق تولید ملی با ایجاد دولت کوچک و بازار بزرگ
دکتر محسن شریعتینیا
یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ساعت ۰۰:۰۰
اما آنچه در این مسیر توجهی به آن نمیشود، موضوع نبایدهاست. توجه به نبایدها اگر نگوییم بیشتر، لااقل به میزان توجه به بایدها در مسیر تحقق دغدغه یاد شده اهمیت دارد. اهمیت این موضوع هنگامی روشن تر میگرددکه توجه داشته باشیم، یکی از ویژگیهای فرهنگ ایرانی ضعف حافظه تاریخی است، بدان معنا که نه چندان توجهی به گذشته خویش و نه به تاریخ جهان و تجارب سایر کشورها دارد. از این رو بسیار مستعد تکرار اشتباهات گذشته و آزمودن چندباره آزمودههاست.
یکی از درسهای مهمی که تاریخ توسعه در ایران و جهان به ما میآموزد و در سیاستگذاری کلان سخت بدان نیازمندیم، تنظیم عقلانی نقش دولت در فرآیند توسعه اقتصادی است. دقت در تاریخ توسعه در ایران و بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه نشان میدهد که دولت همواره مهمترین نیروی پیش برنده این فرآیند بوده است، به گونهای که به عنوان مثال بنیاد بسیاری از صنایع کشور در دوران رضاشاه توسط وی و با مالکیت خود او گذاشته شد. بعدها و با نقشآفرینی روزافزون نفت در اقتصاد سیاسی ایران، نقش دولت در تولید و مدیریت سرمایه و کار بیشتر و بیشتر شد تا جایی که دست مرئی دولت، دست نامرئی بازار را تا حد زیادی از کار انداخت. ناگفته پیداست که در دوران پس از انقلاب که نظریات چپ به گفتمان مسلط در اقتصاد سیاسی کشور شکل دادند نیز دولت بسیار فربه تر از گذشته شد و به مهمترین و چه بسا تنها نیروی فعال در اقتصاد کشور بدل شد، بنابراین با دقت در سیر تاریخ توسعه در ایران میتوان دریافت که نهاد دولت همواره تلاش داشته نقش حامی تولید، کار و سرمایه را ایفا نماید اما پرسش اساسی این است که آیا این حمایت همواره در راستای توسعه نیروهای بازار و منطق بازار بوده است یا در جهت فربه تر شدن و در نتیجه ناکارآمدتر شدن نهاد دولت و آشفتگی مناسبات اقتصادی؟ تاریخ توسعه در ایران نشان میدهد که دولتها در بسیاری مواقع حمایت را با مداخله حداکثری در اقتصاد یکی میکنند و این امر زمینه را برای ناکارآمدی بسیاری از برنامههای توسعه اقتصادی فراهم میکند تا جایی که میتوان حمایت دولت از کار و سرمایه ایرانی را در دورههایی حمایت مخرب نام نهاد؛ حمایتی که با نیات خوب و سازنده آغاز شده، اما به نتایج نامطلوب و مخرب منجر گشته است. شاهد این مدعا آنکه ایران از نخستین کشورهای در حال توسعه است که فکر توسعه در آن شکل گرفت و برنامه ریزی برای تحقق آن آغاز گشت، اما عملیاتی کردن این تفکر به گونه ای بوده که بسیاری از کشورهایی که دههها پس از ایران فرآیند توسعه را آغاز کردند، مراحل مهم این فرآیند را پشت سر گذاشته اند، در حالی که در کشور ما هنوز بحثهای اولیه و بحثهایی که ۵۰ سال قبل در جریان بوده مجدداً مطرح میشود و طرحهایی که بارها آزموده و به شکست منجر شده اند بار دیگر اجرایی میشوند، بنابراین مهمترین نبایدی که در روند حمایت از کار و سرمایه ایرانی، سیاستگذاران کلان باید به آن توجهی ویژه داشته باشند، خلط نکردن حمایت با مداخله گرایی است. آنچه تا کنون از حمایت دولتها از تولید، سرمایه و کار حاصل آمده شکل گیری دولت بزرگ و بازار کوچک بوده است، زیرا دولت به مداخله مستقیم در اقتصاد پرداخته و به مهمترین بازیگر در این حوزه تبدیل شده است. همین امر باعث شده بازار پویایی خود را از دست بدهد و نقش آن در اقتصاد سیاسی کشور کوچک تر و کمرنگ تر شود. شاهد این مدعا نقش ناچیز ایران در تجارت جهانی است. ایران تنها اقتصاد بزرگ جهان است که به عضویت سازمان جهانی تجارت در نیامده است و سهم آن در تجارت جهانی کمتر از یک درصد است که آن را هم عمدتاً صادرات نفت تشکیل میدهد، بنابراین بهترین راه حمایت از کار و سرمایه ایرانی، حرکت به سوی تحقق دولت کوچک، بازار بزرگ است؛ مسیری که کشورهای موفق در حال توسعه همگی آن را آزمودهاند و همگی سربلند بیرون آمدهاند.
جوان آنلاین – آخرین عناوین اقتصادی