جام جم آنلاین: زمانی شنیدن صدا از جعبهای چوبی در گوشه خانه، به مثابه مشارکت در لذتی عظیم و همگانی بود. هم لذت از کشفی تازه در زندگی و هم لذت از سهیم شدن در رویایی مشترک با همه کسانی که در آن لحظه کنار آن جعبه روشن نشستهاند و به آن گوش سپردهاند.
در سالهای اولیه اختراع رادیو، آنچه در کنار خبررسانی و تبلیغات دستگاههای سیاسی مطرح، اهمیت پیدا کرد، استفاده از این رسانه برای سرگرمکردن مردم بود.
گاه این سرگرمی به این شکل ارائه میشد که خوانندهای خوشصدا در آن آواز بخواند یا گویندهای به آرامی شعری قدیمی را زمزمه کند یا گویندهای دیگر، قصهای را به شکلی تکنفره روایت کند و مهمتر از همه اینکه عدهای صداپیشه، نمایشنامهای مشهور یا ناشناس را با یکدیگر اجرا کنند.
به طوری که هر کس گوینده نقشی بخصوص باشد و با استفاده از صداهای طبیعی یا افکتهای مصنوعی سعی در واقعنمایی شده و در کنارش برای ایجاد یک فضای احساسی و اثرگذار از موسیقی نیز بهره گرفته شود.
به این ترتیب، گامهای اولیه برای شکلگیری یک جریان بنیادین و اصیل در عرصه سرگرمیسازی رسانهای برداشته شد.
شنوندهای که در سالهای آغازین رادیو به این نمایشنامهها گوش میسپرد، با تجربه اندکی که از سینما رفتن داشت، بیآنکه با رسانهای بصری مانند تلویزیون آشنایی داشته باشد، با شیوهای از قصهگویی آشنا شد و به آن عادت کرد که سالها بعد زمینهای شد برای ظهور سریالهای تلویزیونی و الگویی همیشگی برای سرگرمیسازی از طریق درامها و کمدیهای مکتوب.
نمایشنامههای رادیویی وجوه گوناگونی دارند و در دورههای مختلف زمانی، کاربرد و کیفیتی متفاوت داشتهاند. مثلا برای یک کار کمدی، به گویندههایی با صداهای خاص نیاز است که در غیاب تصویر، در زمینه ایجاد موقعیتهای جذاب، مهارت کافی داشته باشند.
در این نوع نمایشنامهها، بیوقفه حرف زدن یک توانایی ضروری است. اما مثلا در اجرای یک نمایشنامه تراژیک یا حماسی، دیگر نیازی به تندگویی و خاص حرف زدن نیست.
در اینجا وقار و به کار بردن کلمات به شکلی صحیح و توام با احساسات است که اهمیت دارد. گذشته از این تفاوتها باید به دورههای گوناگون نمایشنامههای رادیویی پرداخت.
بدیهی است در سالهای اولیه شکلگیری رادیو، نیاز مبرمی به واقعگرایی نبود. سالهای نخست، سالهای جادوی دستگاهی بود که افراد زیادی از آن چندان سر درنمیآوردند.
بتدریج که رادیو وسیلهای عادیتر شد و خیلیها امکان تهیه آن را پیدا کردند، هنرمندان رادیو باید به روشهای تازهای برای تاثیرگذاری در نمایشنامهخوانی متوسل میشدند.
نزد خیلی از نظریهپردازان در زمینه رسانه و حتی فلاسفهای که نسبت به مظاهر زندگی مدرن بیتفاوت نبودند، پیشرفت در زمینه قصهگویی از طریق سینما یا رادیو و تلویزیون، نسبت مستقیمی دارد با تلاش در زمینه نزدیک کردن این آثار به واقعیت که نتیجه آن تاثیرگذاری و جلب حس باورپذیری مردم عادی است.
به این ترتیب تاریخچه نمایشنامههای رادیویی در کنار سینما و تلویزیون، تاریخچه روشهای مبتکرانهای است در اجرا برای ایجاد حس باورپذیری.
به بیانی سادهتر، در صورتی میتوان به موفقیت یک نمایشنامه رادیویی امیدوار بود که ارتباطی زنده با مخاطبش برقرار کند و شرط ایجاد چنین رابطهای، باورپذیر بودن اجراست.
در اینجا آنچه بیش از همه کلیدی و تعیینکننده به نظر میرسد، شیوه اجرای یک اثر است. ممکن است خیلیها با نمایشنامههای مشهور تاریخ آشنا باشند، مثلا تراژدی «هملت» و شنوندگان زیادی هستند که این نمایشنامه را خوانده یا اقتباسهای سینمایی یا تلویزیونی آن را دیدهاند، بنابراین قصه هملت برای آنان چندان تازگی ندارد.
اما برای اجرای این نمایشنامه در رادیو، باید حتما به جنبههایی از کار نظر داشت که در بازخوانی تازه بتواند حتی در ارتباط مجدد تاثیرگذار باشد.
اگر در یک فیلم، بخشهایی برای نمایش ضبط میشود و بدون کلمهای دیالوگ، تماشاگر شاهد اعمال شخصیتهاست، در نمایشنامه رادیویی چنین امکانی فراهم نیست، زیرا چیزی برای دیده شدن وجود ندارد. مثلا پنهانکاری مکبث و لیدی مکبث در گذر شبانهشان از کنار جماعت خفته، پیش از قتل چیزی نیست که بشود به همان روشهای توصیفی در نمایشنامه اصلی یا تصویری در آثار سینمایی برگزارش کرد.
در یک نمایش رادیویی باید روشهایی ابداعی و ابتکاری برای اجراهایی اینچنین طراحی شود. چون، نه نویسندهای وجود دارد که صحنه را شرح دهد و نه تصویری که بدون هر گونه توضیحی درصدد تفهیم برآید. از اینرو اجرای یک نمایشنامه رادیویی ممکن است کاری به مراتب دشوارتر از اجرای یک پیس روی صحنه باشد.
خیلی وقتها حتی در نمایشهای رادیویی، صرفا به نقشگویی گویندگان بسنده میشود، در حالی که خیلی از بزرگان عرصههای نمایشی به عنوان بازیگر یا نویسنده یا کارگردان این نمایشها برای تحریک خلاقیت مخاطبانشان به شیوههایی دست زدهاند که ممکن است تصورش برای مخاطب امروزی هم محال باشد.
یک نمایشنامه رادیویی باکیفیت و درجهیک، همانی است که در دقایق نخست، کاری با مخاطبش کند که او برای همیشه فراموش کند جهان را با دیدگانش مشاهده کرده است.
کاری بزرگ که هدف بزرگتر و متعالیترش، ایجاد خلوتی یگانه است که امکان تخیل را بیش از پیش میسر میسازد.
همه ما خاطراتی منحصربهفرد از ارتباط با رادیوهای خانه پدری داریم. برخی رادیو را برای برنامههای ورزشیاش دوست داشتند، عدهای قصه شب و ظهر جمعه با شما و تقویم تاریخ را میشنیدند و عدهای دیگر در کنار اینها دوستدار نمایشنامههایی بودند با صداهایی عجیب و خاص که این فرصت را به ما میدادند درباره صاحبانشان تخیل کنیم.
خیلیها چهره عبدیها و فراهانیها و مشکینها را سالها تصور کردند و سپس با ظاهری دیگر روبهرو شدند. این معجزه نمایشنامههای رادیویی بود.
سلاح بازیگر رادیویی، بیان اوست
اساسا کسی که در یک نمایش رادیویی حرف میزند، گوینده نیست، بلکه بازیگر است. با این تفاوت که تمرکز اصلی او روی شیوههای بیانی است. تنها سلاح یک بازیگر رادیو، بیان اوست.
به دلیل همین وضعیت ویژه است که میبینیم مثلا بازیگرانی که از رادیو (و حتی تئاتر) به سینما یا تلویزیون آمدهاند، عموما از صداهای خاصی برخوردار هستند که بهترین مکمل کار آنهاست در کنار دیده شدن و بالعکس، خیلی از بازیگران بیگانه با این حوزهها هم هستند که بدون تمرین صدا، بازیگر سینما شدهاند و کارشان از همین ناحیه همواره با انتقادات اصحاب فن روبهروست.(جام جم – ضمیمه قاب کوچک)
لیلا خراط
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version