تمرین محبت در خانواده

بزرگی گفته هر عضوی عیب خودش را دارد. چشم معیوب، نابینا و گوش معیوب ناشنوا است. عیب دست و پا هم کجی و فلجی است، اما عیب «دل»، تهی بودن از محبت است.

همه ما تشنه دوستی و محبت هستیم حتی اگر بر زبان نیاوریم، دوست داریم محبوب و مورد توجه دیگران باشیم، هرچند در این و انفسای زندگی ماشینی که عواطف انسانی و احساسات، روز به روز تحلیل می رود و کم رنگ تر می شود، با این وجود بازهم به دنبال راهی برای جلب محبت دیگران می گردیم. چرا؟ چون نیاز به محبت از نیازهای اساسی است که از ابتدای وجود تا دم مرگ همراه ما خواهد بود.

اما این مغناطیس درونی را چگونه باید در خود فعال کنیم و از همه مهم تر آن را بروز بدهیم؟

کارشناسان مذهبی می گویند: هر یک از راه های تأثیرگذاری محبت و علاقه در دل مردم، فقط به خواست و اراده خدا ممکن است. به بیان دیگر ما هرگز نمی توانیم از هیچ راهی در قلب دیگران نفوذ کنیم، مگر این که خدای متعال که عالم به مصالح و مفاسد امور است، راه نفوذ ما را باز کند. آیه شریفه ۶۳ سوره انفال «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم» نیز مؤید همین مطلب است.

دراین آیه خداوند متعال به رسول گرامی اش فرموده اند: «اگر تمام آن چه که روی زمین است هدیه بدهی، نمی توانی به (تنهایی و بدون یاری خدا) بین دل های مردم الفت و محبت ایجاد کنی.

● تمرین محبت در خانواده

ازدواج بهترین زمینه برای بروز و تمرین محبت آن هم یک محبت واقعی است. چرا که خداوند چاشنی این ارتباط محبت آمیز را با قراردادن مودت و رحمت بین زوجین قرار داده است.

اما یک خانواده خوب و با محبت باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ محمد مهدی روان شناس و کارشناس مسائل خانواده در این باره می گوید: خانواده خوب یعنی زن و شوهری که با هم مهربان، با وفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبت و عشق بورزند.

رعایت همدیگر را بکنند و مصالح همدیگر را گرامی و مهم بدارند. چون رکن زندگی زوجین انس و محبت و همدردی و تفاهم و صفا و صمیمیت است. چنین خانواده ای انسان هایی خوب تربیت می کند و هرگز روی بدبختی را نخواهد دید.

در این میان صمیمیت بدون در میان گذاشتن احساسات و عواطف خود با دیگران ایجاد نمی شود. در واقع محبتی که در دل احتکار و زندانی شود، اثربخش نیست. محبت باید در رفتار و گفتار و عمل بروز کند.جلوه های بروز محبت در زندگی بسیار متفاوت و گوناگون است.

حسن خلق و خوش رویی، نرم خویی و مهربانی، ادب در کلام و رفتار، توجه و لبخند، درک و فهم طرف مقابل، حسن جویی و مثبت اندیشی، احترام و قدردانی همه و همه از مصادیق مودت و محبت است. از رسول خدا(ص) هم نقل شده است که خوش اخلاقی بهترین هدیه ای است که به مسلمان داده شده است.

وی می افزاید: خوش رفتاری با همسر علاوه بر اینکه در کانون خانواده صفا و آرامش خاطر ایجاد می کند و زن و شوهر را نسبت به یکدیگر مهربان می سازد، موجب پاداش اخروی و تقرب در پیشگاه الهی هم می شود.

مهدوی ادامه می دهد: نحوه برقراری ارتباط کلامی و طرز گفت وگو با همسر نیز بسیار مهم است چرا که در ارتباط کلامی هر واژه یا عبارتی نوعی بار روانی و عاطفی دارد. البته محبت فقط به زن و شوهر خلاصه نمی شود، بلکه فرزندان هم در این رابطه حق و حقوق و نیازهایی دارند، که در صورت برآورده نشدن آنها با مشکلات بسیار زیادی مواجه می شوند و حتی تا آستانه تباهی هم پیش می روند. در این میان نقش پدر به عنوان مدیر خانواده در برقراری و استحکام محبت، بیش از هر کس دیگری است. اوست که باید این اکسیر حیاتی را همواره در پیکر خانواده به جریان بیندازد و این کانون مقدس را همیشه به احساسات گرم و صمیمانه اش، پرفروغ نگه دارد.

● محبت چه ها که نمی کند!

محبت، موثرترین و کارآمدترین شیوه تربیتی است. محبت جاذبه می آفریند، انگیزه خلق می کند، انسان های پرتلاطم و مضطرب را آرامش می بخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را رام می کند. محبت، سلاحی است که به مرحله ای خاص از تربیت محدود نمی شود، اما کودکان و نونهالان بیشتر به آن نیازمندند. حضرت علی(ع) می فرمایند: هرکه فرزند خود را ببوسد، برای او پاداش و حسنه خواهدبود و هرکه فرزند خود را شاد کند، خداوند در روز قیامت او را شاد خواهدکرد. (۱)

به همین دلیل است که اگر انسان، به ویژه در دوره کودکی از محبت سیراب نشود، در بزرگسالی معمولا با ناهنجاری هایی مواجه می شود.

مهدوی دراین باره می گوید: به نظر بسیاری از دانشمندان کمبود محبت، منشأ بسیاری از عقده های روانی است. به همین سبب در مکتب تربیتی اسلام به عامل تربیتی محبت تأکید بسیار زیادی شده است چون سیراب کردن کودک از محبت او را در مقابل بسیاری از خطاهای آینده واکسینه می کند.

● آفات محبت زیادی

مهدوی معتقد است که محبت زیادی به اندازه کم محبتی آفت است. او می گوید: محبت به فرزندان و دیگران به این معنا نیست که بدی های آنها را نادیده بگیریم. بلکه باید حساب دوستی به فرزندان را از حساب تربیت و سازندگی جدا کنیم. بعضی از پدر و مادرها با محبت های بی جای خود در لباس دوستی، بزرگ ترین خیانت را در حق فرزندان خود مرتکب می شوند.

زیاده روی در محبت نیز فرزندان را از خود راضی و کم مقاومت بار می آورد و در مقابل مشکلات زندگی احساس حقارت می کند. بنابراین نباید در اثر افراط در محبت و تعریف و تمجیدهای آن چنانی، فرزندمان را با شخصیت کاذب بزرگ کنیم به طوری که خود را بالاتر از آنچه هست، تصور کند و بدتر از آن از دیگران بخواهد که شخصیت کاذب او را بپذیرند و ستایش کنند.

● چگونه به فرزندانمان محبت کنیم؟

اظهار محبت در کودکی فرزندمان را از ابتلا به عقده های نفسانی و احساس کمبود حقارت مصون می دارد، برعکس کودکی که از محبت گرم پدر و مادر محروم بوده یا نیاز او به درستی اشباع نشده در درون خویش احساس محرومیت می کند و نسبت به پدر و مادر و دیگرانی که او را دوست ندارند، دچار عقده می شود. چنین انسانی در معرض هرگونه انحراف و فسادی خواهدبود.

به عقیده بسیاری از دانشمندان اکثر تندخویی ها، خشونت ها، لجبازی ها، زورگویی ها، بدبینی ها، اعتیاد، افسردگی، گوشه گیری، ناامیدی، و ناسازگاری معلول عقده حقارتی است که در اثر محرومیت از محبت به وجود آمده است. مهدوی دراین باره می گوید: در اثر این عقده حقارت ممکن است فرد دست به دزدی، قتل نفس یا طغیان بزند تا از پدر و مادر و مردمی که او را دوست ندارند، انتقام بگیرد. حتی ممکن است خودکشی کند تا از وحشت دردناک محبوب نبودن نجات پیدا کند. بسیاری از کودکان و نوجوانانی که از منزل و شهر و دیار خود فرار می کنند انگیزه شان فقط و فقط کم مهری والدینشان بوده است.

وی روش های ابراز محبت به نوجوانان را اینگونه بیان می کند:

یکی از راه ها این است که در تصمیم گیری ها مسئولیت بیشتری به آنها بدهیم. با چنین کاری نشان می دهیم که برای رشد شخصیت آنان ارزش قائلیم. اگر شنونده خوبی برای درد دل های نوجوان خود باشید، در واقع به نوعی به او محبت کرده و نشان می دهید که دوستش دارید. نوجوان شما اگرچه در این سن وقت زیادی از شما نمی گیرد و بسیار مستقل تر از زمان کودکی است، ولی دوست دارد نگران او باشید و برایش ارزش قائل شوید.

● دلیل بیشتر لغزشها

روان شناسان معتقدند افزایش جرم و انحراف در میان نوجوانان نیازهای مالی نیست، بلکه کمبودهای عاطفی است، آنان در تأکید این موضوع گفته اند، خانواده نخستین جامعه ای است که فرزندان روابط اجتماعی و برقراری ارتباط با دیگران را می آموزند. از اینرو وقتی روابط حاکم بر خانواده مبتنی بر محبت و امنیت باشد، نوجوان برای رهایی از هر مشکلی به خانواده خود پناه می برد. در غیر این صورت به هر دستاویزی خارج از منزل چنگ می زند. اما چرا جوانان ما از خانه و خانواده دور شده اند؟ مهدوی دلیل آن را رشد سریع علم و تکنولوژی می داند.

او از اینترنت مثال می آورد و می گوید: زندگی فرزندان نسل امروز تا حدی از چارچوب بسته خانواده خارج شده است. چون جوان امروزی با فشار دادن یک دکمه با دنیا ارتباط برقرار می کند. از سوی دیگر والدین هم به شدت سرگرم تأمین معاش شده اند و وقت کمتری را با فرزندان خود سپری می کنند. هرچه فاصله خانواده با فرزندان بیشتر شود، نوجوان تمایل بیشتری برای پر کردن آن با فرد یا چیز دیگری را می کند و به همین ترتیب احساس می کند دیگران حرف او را بهتر از اعضای خانواده می فهمند و این چنین است که به دام فرصت طلبان می افتد.

● تیشه به ریشه هم نزنیم

یکی دیگر از عوامل اجتماعی شدن به عقیده جامعه شناسان تجارب دوران کودکی است. آنان می گویند از آنجا که فضای خانواده آکنده از مهر و محبت، فداکاری و گذشت، صمیمیت و گرمی و درعین حال گاهی توأم با حسادت و رشک، دشمنی و کینه توزی، نفرت و خشم است، کودکان در جریان اجتماعی شدن این گونه عواطف را در کنار والدین و خواهران و برادران خود تجربه می کنند. از این رو اعضای خانواده آن قدر به هم وابسته اند که هر نوع مشکل یا مسئله یک عضو خانواده بطور مستقیم یا غیرمستقیم بر زندگی سایر اعضا تأثیر می گذارد.

از این روست که اختلافات زناشویی و نزاع بین پدر و مادر باعث می شود محیط خانواده برای تربیت فرزندان، ناامن و نامناسب شود. مهدوی در این باره می گوید: وقتی خانواده کانون و محیط مناسبی برای زندگی نباشد، فرزندان سعی می کنند بیشتر اوقات خود را در خارج از خانواده بگذرانند و این کار ارتباط با دیگرانی که چون شکارچیان ماهری به دنبال شکار می گردند، را زیاد می کند.

وی با بیان اینکه عوامل گوناگونی پیوند عاطفی خانواده را به مخاطره می اندازد، می گوید: یکی از این عوامل فردگرایی و انزواست. امروزه رسانه جای ارتباط بین فردی و چهره به چهره را گرفته و موجب گرایش افراد به فردگرایی شده است.

این ابزارها به تدریج فضای روانی و محیطی گفت وگو را در یک ارتباط بین فردی خدشه دار می کنند و اعضای خانواده را به جای همگرایی به واگرایی سوق می دهند. تا جایی که اعضای خانواده صرفاً در یک فضای فیزیکی مشترک زندگی کرده، اما هیچ تعاملی باهم نخواهند داشت.

متأسفانه با ادامه این روند اهداف خانواده نیز به تدریج واگرا شده و ا زهم منفک می شوند. در این مسیر تعامل واقعی فرد بجای آنکه با افراد دیگری در محیط انسانی سامان بیابد، با رسانه های الکترونیکی، شکل می گیرد و به دلیل برتری تکنولوژیکی و تجهیزات خیره کننده رسانه ای، نوعی رعب فرهنگی و انفعال شخصیتی در فرد ایجاد می شود.

نتیجه این می شود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یکدیگر که می تواند به تقویت پیوندهای عاطفی و انسجام اعضای خانواده منجر شود، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار می کنند، ارتباطی که فاقد بار عاطفی، احساسی و هیجانی است. به همین دلیل امروزه در سطح جهانی شاهد فروپاشی نهاد خانواده هستیم که متأسفانه این فروپاشی در زمینه های اخلاقی است.
        
    
    
روزنامه کیهان

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.