تولد آل پاچینو در کافه سینما-۲: به مناسبت ۷۲ سالگی سلطان بازی‌سازان: نگاهی به کارنامه بازیگری‌اش در دهه ۷۰

دوشنبه, ۰۴ اردیبهشت ساعت ۲۳:۱۳ آریان گلصورت

کافه سینما-آریان گلصورت: دهه ۷۰ میلادی شرایط و خصوصیات خاص خود را داشت و طبعا سینمای دهه ۷۰ نیز به همین ترتیب. سینما و دنیای بازیگری در این دهه نیاز به چهره‌ای تازه داشت تا آنچه را که تماشاگران تمایل داشتند ببینند و سینماگران می‌خواستند به تصویر بکشند را بر روی پرده جان ببخشد. چهره معصومی که همواره درانتظار طغیان است. در این میان آل پاچینو با توانایی و استعداد تکرارنشدنی و جادوی چشمانی که هر آن قدرت سحر کردن تماشاگر را داشت از راه رسید. بدین ترتیب دنیای بازیگری در دهه ۷۰ تحت تاثیرحضور پاچینوی تازه از راه رسیده قرار گرفت. اندکی درنگ درنقش آفرینی‌های آل پاچینو در مجموعه‌ای از مهمترین فیلم‌های دهه ۷۰ ما را بیش از پیش در این باره مطمئن می‌کند که او مهم‌ترین و تاثیرگذارین‌ترین بازیگر این دهه بوده است. در ادامه این یادداشت نگاهی کوتاه به سه نقش‌آفرینی مهم آل پاچینو در دهه ۷۰ می‌اندازیم.

مایکل کورلئونه (پدرخوانده ۱و۲ اثر فرانسیس فورد کاپولا) ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴

وقتی فرانسیس فورد کاپولا پاچینوی جوان را که تا قبل از آن تنها یک بازی مهم سینمایی در کارنامه‌اش داشت به عنوان بازیگر نقش مایکل انتخاب کرد تا او را در کنار مارلون براندو بزرگ قرار دهد، هیچ کس گمان نمی‌کرد پاچینو بتواند با یکی از کنترل شده‌ترین و حساب شده‌ترین بازی‌های تاریخ سینما چنان شمایل جاودانه‌ای از شخصیت مایکل کورلئونه به نمایش بگذارد که تصور بازیگر دیگری به جای او را در این نقش غیر ممکن جلوه دهد.شخصیت مایکل کورلئونه یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌های دهه ۷۰ میلادی بود و پاچینو با ظرافت تمام تبدیل شدن مایکل از یک جوان معصوم و بی آزار را به یکی از قدرتمندترین و بیرحم‌ترین سران مافیا به نمایش گذاشت.مایکل جوان بر خلاف پدرش چندان نسبت به اطرافیانش دل رحم نبود، او نه مثل سانی عجول و احساساتی بود و نه مثل فرودو ضعیف و ساده لوح. مایکل کورلئونه قاطع، متعصب و منطقی بود، به طوری که به هیچ‌کس باج نمی‌داد، حتی به نزدیک‌ترین دوستانش. و این پاچینو بود که توانست این شخصیت را به‌گونه‌ای اجرا کند که هر وقت مایکل وارد کادر می‌شد حضورش فضا را سنگین‌تر می‌کرد. پاچینو در این فیلم با نگاه، راه رفتن و یا حتی تکیه دادنش به مبل و پا رو پا انداختنش جنبه‌های مختلفی از قدرت و شکوه شخصیت مایکل را به رخ تماشاگر می‌کشد، او دراین فیلم با آرامشی خاص جنبه‌های مختلف شخصیت به شدت درونگرای مایکل کورلئونه را نشان می‌دهد. شاید هیچ بازیگری تا به امروز چنین اجرای دقیق و تحسین برانگیزی از قدرت بر پرده سینما را به نمایش نگذاشته باشد. پالین کیل در نقدش بر فیلم «پدرخوانده» درباره نقش‌آفرینی آل پاچینو چنین می‌نویسد: «بازی او خارق العاده و بزرگ است، بی آنکه خودنمایانه و نمایشی باشد» و این شاید بهترین توصیف برای نقش آفرینی با شکوه آل پاچینو کبیر در نقش مایکل کورلئونه باشد.

 

فرانک سرپیکو (سرپیکو اثر سیدنی لومت) ۱۹۷۳

«سرپیکو» بر اساس زندگی واقعی فرانک سرپیکو ساخته شد و به محبوبیت فراوانی بین سینما دوستان دست پیدا کرد. محبوبیتی که بخش عمده آن متعلق به نقش آفرینی فراموش‌نشدنی پاچینو در نقش اصلی بود. «سرپیکو» داستان پلیسی را روایت می‌کند که از همان ابتدای ورودش به سیستم پلیس نیویورک با دیگر همکارانش فرق دارد، چه از لحاظ چهره و نحوه لباس پوشیدن و چه از لحاظ رفتار و طرز تفکر. سرپیکو به هیچ عنوان روحیه محافظه‌کارانه و سودجویانه همکارانش را ندارد. او نماد یک وجدان بیدار در دل سیستمی است که فساد در جای جایش رخنه کرده است. فرق سرپیکو با دیگران در این است که هم انسان درست کاری‌ست و هم برخلاف دیگران خودش را اسیر خیلی از مسئولیت‌ها و قید و بندهای زندگی نکرده است. نه همسری، نه بچه‌ای و نه کارهایی که برایش خرج اضافه داشته باشند. این رهایی و بی قید و بندی باعث شده که او برخلاف دیگران ناچار نباشد پا روی وجدانش بگذارد و امکان این را داشته باشد که خود را وقف مبارزه با رشوه‌خواری در سیستم کند. پاچینو با هنرمندی نقش فردی که ازفساد متنفر است و تاوان سنگینی بابت مبارزه با آن می‌پردازد را ایفا می‌کند. پاچینو هنگام بازی دراین نقش به قدری درگیر آن شده بود که یک بار راننده کامیونی را به جرم آلوده کردن هوا دستگیر کرد، غافل از این که او پاچینوست و نه فرانک سر پیکو!

 

سانی ورتزیک (بعد از ظهر نحس اثر سیدنی لومت) ۱۹۷۵

ایفای نقش سانی در فیلم «بعد از ظهر نحس» یکی از نقاط برجسته کارنامه بازیگری پاچینو است. فیلم ماجرای واقعی بانک زدن سانی و رفیقش سال را در بروکلین نیویورک روایت می‌کند. «بعد از ظهر نحس» بیش از آن که درباره بانک زنی و سرقت باشد درباره تلاش بی امان فردی برای رسیدن به رویاهایش است. فردی که احساس می‌کند هیچ گاه در زندگی‌اش مورد توجه نبوده و هیچ کار مهمی انجام نداده است. سانی ذاتا آدم بد و خلافکاری نیست و قصد آسیب رساندن به کسی را ندارد. او که در ابتدا تنها یک دزد معمولی بانک است به مرور تبدیل به فردی ضد سیستم می‌شود که بین مردم هم محبوبیتی بدست می‌آورد. از طرفی در بین گروگان‌های بانک هم نه تنها شخصیتی تنفر برانگیز نیست بلکه گاهی همدلی آن‌ها را هم برمی‌انگیزد. سانی همواره در زندگی‌اش از قوانین متنفر بوده و آن‌ها را باعث عدم پیشرفت خود می‌دانسته و با این کار به نوعی قصد انتقام گرفتن از همین قوانین دست‌وپاگیر را دارد، او درقسمتی از فیلم به یکی از ماموران اف بی آی می‌گوید: «ترجیح می‌دهد او را به خاطر تنفرشان از او بکشند و نه وظیفه‌شان». نقش‌آفرینی پاچینو در این فیلم اصلی‌ترین عامل باورپذیری آن است. پاچینو به خوبی استیصال و درماندگی شخصیت سانی را منتقل می‌کند که یکی از بهترین لحظات آن در سکانس پایانی فیلم است که شاهد این هستیم که چطور پاچینو با چشمانی بهت‌زده و بغضی که در آستانه ترکیدن است حسرت حاصل از نابودی رویاهای سانی را به نمایش می‌گذارد. بازی پاچینو در این فیلم به قدری مورد استقبال قرار گرفت که مجله پرومیر در سال ۲۰۰۶ نقش آفرینی‌اش در این فیلم را به عنوان چهارمین نقش آفرینی برتر تاریخ سینما انتخاب کرد.

کافه سینما-آخرین اخبار و یادداشت های سینمای ایران و جهان

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.