گردآوری شده در گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری ممتازنیوز
همگام با پنجمین روز جشنواره سی و دوم/ نگاهی به نمایش ˝تنها در میان جمعیت˝ ا
˝تنها در میان جمعیت˝ نمایشی تک نفره (مونودرام) است که در آن زنی به واگویه داخلیاتش میپردازد.
به گزارش سرویس تئاتر هنرآنلاین/
در نمایش تک نفره که وضعیتی ذهنی و اکسپرسیونیستی را دربرمیگیرد، ارائه نقش از طریق یک بازی روان و گیرا ممکن خواهد شد. یعنی بدن و بیان بازیگر آنقدر گرم و منعطف است که بشود روی آن ضرباهنگ درستی را مستقر کرد. یا استقرار همین بالا و پایین شدن حسها و عواطف و نحوه گویش و روایتگری است که مخاطب هم میتواند جذب بازی و اجرا شود وگرنه بازی تک نفره اصلا لطفی برای دیدنش نیست چون کاملا خوابآور و کسالتبخش خواهند شد. اینکه یک نفر بخواهد مدام حرف بزند و این ور و آن ور برود جذابیتی ندارد مگر طراحی درست حرکت، چیدمان و ترکیببندیها و قابهای بصری چشمنواز، چشمانداز حسی و افقهای روشن نمایشی در یک اجرا وجود داشته باشد.
تنها در میان جمعیت فقط به بازی توجه نکرده است و برای جذابیت پویانمایی و موسیقی را هم به خدمت گرفته است. زن در میان انبوهی از کاغذهای سفید و روی یک صندلی لهستانی نشسته است. بنابراین هیچ حرکتی ندارد و این فعل و انفعالات روانی و واگویههای ذهنی باید منجر به تصویری بشود تا امکان جذب مخاطب اتفاق بیفتد. این مهم از طریق تصاویر پویانمایی ممکن شده است. آنچه در ذهن میگذرد، به صورت خطوط نامفهوم میآید و میرود و بعد هم نشانههایی از آدمکهای پیرامونی که سبب افسردگی و فشار عصبی این زن شدهاند در پرده هویدا و محو میشوند. جاذبه بعدی موسیقی خوش ریتمی است که همراه تصاویر و صدای زن شنیده میشود بنابراین به لحاظ شنیداری هم اجرا تقویت شده است. صدا و تصویر مکمل جریان بازی میشوند و حالا تنهایی زن در میان جمعیت تصویری موثر و مفید مییابد. انگار آنچه باید روی پرده تصویر میشود و خط ارتباطی و اتصال مخاطب با تصاویر روی پرده خواهد بود که بازیگر هم جزیی از آن است. گرافیک صحنه بانی ایجاد تئاتر تصویری شده است و تماشاگر میخکوب این نقاشیهاست. شاید داشتن یک قصه منسجم هم بار نمایشی را بالاتر میبرد تا اینکه اتکای متن و بازی فقط و فقط به اشعار و جملات و قطعات شاعرانهای باشد که بازیگر ادا میکند. یعنی هنوز هم میشود دخل و تصرف کرد و مفاد این اجرا را سمت و سوی بهتری داد. با آنکه اجرا جذاب است اما این تصاویر منجر به یک اتفاق بایسته نخواهد شد. منظورم این است که مخاطب در نهایت چیزی که باید دستگیرش نخواهد شد. یعنی تاکید و اصرار بر فرم و تصویر بدون ملاحظات محتوایی و معنایی راه به جایی که باید نخواهد برد. شاید هدف عمده و غایی اجرا هم همین باشد و البته این روند و رویکرد در ایران ما به نتیجه منجر نخواهد شد چراکه ما عادت به دیدن نمایشهایی داریم که اولا کلام محور باشند و ثانیا معنادار.
کلام در نمایش تنها در میان جمعیت هست اما از نوع شاعرانهاش. اما محتوا گم و گور است. بله اشاره به تنهایی بیانگر بسیار چیزهاست اما این بسیار باید در یک نکته بارز شود. این دیگر خواستی نامفهوم نیست که بدانیم این شخصیت کیست؟ چرا باید دچار افسردگی شده باشد؟ اینجا کجاست؟ او چه سرانجامی مییابد؟ یعنی از این مخصمه نجات مییابد یا اینکه دچار جنون مدام یا مرگ و خودکشی خواهد شد؟ داشتن پیرنگ مشخص دوام و بقای اجرا را پس از پایان آن بیشتر خواهد کرد وگرنه لاجرم مخاطب دچار لذت آنی و کیفوری زمان اجرا میشود. حالا چه دستگیرش شده است این به قاعده داشتن پیرنگ است که بانی اتفاقی در خور تامل ایجاد خواهد شد. شاید انسان اروپایی دیگر نیازمند این قاعده نباشد اما ما هنوز برایمان فکر کردن دربارهٔ دیدهها و شنیدهها اهمیت دارد. به قول معروف در ته هر چیزی میپرسیم: خب که چی؟! یعنی چه میخواستی بگویی؟! بنابراین دیدن مشروط به تاثیر برایمان سازگارتر است تا دیدن صرف و لذت آنی. اما این گروه توانست تجربهای زیبا به لحاط فرم باشد که ما هم بتوانیم با جاذبههای دقیق بصری و شور و حال ناشی از جاذبههای شنیداری وضعیت مطلوبتری را پیش روی مخاطبمان قرار دهیم.
انتهای پیام/
رضا آشفته
آخرین خبرها
ماخذ: هنرآنلاین
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com