جامعه و اسکیزوفرنی

جامعه و اسکیزوفرنی

همه ما افرادی هستیم که در کنار هم جامعه را شکل می دهیم و به شیوه های مختلف تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار می گیریم. لذا در هر اختلال روانی عوامل اجتماعی مورد توجه روانشناسان قرار می گیرد.« اسکیزوفرنی» یک اختلال واحد نیست بلکه مجموعه ای از روان پریشی هاست. تقریبا تا سال ۱۸۸۰ پیشرفت کمی در متمایز کردن یک شکل از اختلال از شکل دیگر آن صورت گرفته بود. احساس می شد که انواع مختلف دیوانگی وجود دارد، اما امروزه نشانه هایی که اکنون آن را اسکیزوفرنی می نامند مشخص شده است.

در تشخیص اسکیزوفرنی تا اندازه ای اختلاف نظر وجود دارد زیرا هر یک از نشانه های آن کاملا شبیه نشانه هایی است که می توانند از بیماری روانی یا جسمانی دیگر ناشی شوند.

اکنون برای اینکه فردی اسکیزوفرنیک تشخیص داده شود، نشانه ها حداقل باید شش ماه دوام داشته باشند و دو ملاک اساسی برای تشخیص را داشته باشند:

۱ باید اختلال در آزمایش واقعیت وجود داشته باشد، یعنی فرد باید استنباط های آشکارا غلط از واقعیت داشته باشد،۲ این اختلال معمولا باید چند فرایند روان شناختی از جمله فکر، ادراک، رفتار روانی حرکتی، ارتباطات و هیجانات فرد را تحت تاثیر قرار داده باشد.

گاهی اختلال های فکر مانند هذیان و توهم وجود دارد اما همه انواع اسکیزوفرنی علامت هذیان و توهم را ندارند و علائم به صورت انزوا یا کناره گیری اجتماعی و رفتار عجیب و کندی هیجانی در آنها دیده می شود.

اسکیزوفرنی در همه طبقات اجتماعی اقتصادی دیده می شود.اما عملا و به ویژه در مناطق شهری بزرگ میزان اختلال روانی به خصوص اسکیزوفرنی ارتباط معکوس با سطح طبقه اجتماعی دارد. یعنی هرچه طبقه اجتماعی اقتصادی پایین تر باشد میزان شیوع اسکیزوفرنی بیشتر است. همچنین عامل شغل نیز در ارتباط با اسکیزوفرنی بررسی شده است.

محققان برای یافتن دلایلی برای شیوع بیشتر اسکیزوفرنی در طبقات پایین به عامل فقر اشاره کرده اند. این که آیا فقر و استرس بیشتر که در طبقات پایین اجتماعی بیشتر است موجب اسکیزوفرنی می شود و یا اینکه اسکیزو فرنی بودن فرد مانع از ترقی و خروج وی از این طبقات است همواره مورد بحث بوده است.

در طبقه پایین اجتماعی شیوع اسکیزوفرنی هشت برابر بیشتر از طبقات متوسط و بالا است. فرهنگ نیز نقش مهمی را در پیامد های اسکیزوفرنی ایفا می کند. در کشورهای در حال توسعه با بیماران اسکیزوفرنیک بسیار بهتر از کشورهای توسعه یافته رفتار می شود. ارزش های جامعه اغلب متناقض اند و افراد بسیاری پذیرفتن یا تحمل کردن این تناقض ها را دشوار و حتی غیر ممکن می دانند.

افرادی که در جستجوی هدف های معنادار در زندگی هستند، در هر زمینه ای چه شخصی باشد یا کلی با بی معنایی مواجه می شوند. افراد در وضعیتی قرار می گیرند که برای عقب نیفتادن از دیگران تلاش می کنند تا امکانات مادی و ظواهرزندگی خود را حفظ کنند، یا برای حقوقی ناچیز در مشاغلی بی حاصل کار می کنند تا نیاز خوراک و پوشاک و سرپناه را تامین کنند.

برخی نظریه پردازان معتقدند افرادی که با چنین جامعه دیوانه ای کاملا آمیخته شده اند، واقعا دیوانه اند. در حالی که آن هایی که با آن بیگانه می مانند سالم ترند. افراد بسیاری برای سازگار کردن خود با تناقض های اجتماعی آن را پذیرفته اند و با آنها کنار می آیند.

اما افراد دیگری ممکن است نسبت به کنار آمدن با این فشارها و تناقض های اجتماعی حساس باشند و به خصوص در برابر بی معنایی که بر دنیای ما سایه افکنده است آسیب پذیر باشند و دچار حالت اسکیزوفرنیک شوند. لذا اگرچه بیماری اسکیزوفرنی دارای مولفه ژنتیک است اما همواره مولفه های اجتماعی و اقتصادی و شرایط استرس زا پیدایش و پیامدهای اسکیزوفرنی را تحت تاثیر قرار می دهند.


آخرین مقالات آفتاب

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.