جنگ قدرت بخاطر صندلی کمیته ملی المپیک

«نازک آرای تن ساقه گل به جانش کشتم و ز جان دادمش آب ‌ای دریغا به برم می‌شکند»؛ سال‌هاست دعوای دولتی‌ها بر سر تصاحب صندلی کمیته ملی المپیک پایانی ندارد.

به گزارش «تابناک»، هر ‌گاه نزدیک به انتخابات ریاست بر کمیته ملی المپیک می‌شویم، «ساز»‌ها برای تصاحب این صندلی به ظاهر ارزشمند «کوک» می‌شود؛ اما حلقه گم‌شده این نوع رقابت‌ها، ضربه به اصل ورزش است و این جدال‌ها نه تنها به بارورتر شدن ورزش کمکی نکرده و نمی‌کند، بلکه باعث خمودگی و شکستن آن می‌شود.

شعر آغازین مطلب نیز که از نیما یوشیج، پدر شعر معاصر ایران نقل شد، در جان ورزش دوستان و دلسوزان نیز جای می‌گیرد،. ای دریغا به بَرَم می‌شکند… .

در همهٔ دوره‌ها، دعوا برسر تصاحب کمیته ملی المپیک بالا گرفته است؛ چه در دورهٔ غفوری‌فر و پیش از آن و چه در دورهٔ هاشمی طبا. همچنین در دورهٔ مهر علیزاده نیز یکی از رخدادهایی که از یاد ورزشیان نمی‌رود، آن است که یکی از مهم‌ترین کرسی‌های جهانی را با تغییر هاشمی‌طبا از کمیته ملی المپیک از دست دادیم؛ هر چند بزرگ کردن این جایگاه توسط برخی همواره برای برخی دیگر جای پرسش بوده و هست.

واقعا ثمرات جایگاهی که هاشمی طبا در کمیته بین‌المللی المپیک داشت برای ورزش ایران چه بوده؟ اینکه عده‌ای «جار» می‌زنند که آن جایگاه مهم از دست رفته، آیا به این موضوع پاسخ داده‌اند که در دورانی که هاشمی طبا بر این کرسی بود، چه خروجی و اثری در ورزش ایران به جای گذاشت؟

بگذریم…

پس از روی کار آمدن علی آبادی بر مسند سازمان تربیت بدنی، ایشان نیز پس از مدتی متوجه کمیته ملی المپیک شد. فرق علی آبادی با دیگر رؤسای سازمان پیشین در تربیت بدنی، آن بود که ایشان پیش از اینکه برای کمیته ملی المپیک کاندیدا شود برای فدراسیون فوتبال نیز کاندیدا شد، ولی در فدراسیون فوتبال بنا به دلایلی که تقریبا همگان می‌دانند، کناره‌گیری کرد و بر اثر فشار‌های بین‌المللی از کاندیداتوری در فوتبال کنار کشید!

در فوتبال علی آبادی نتوانست به خواسته‌اش برسد،‌‌ همان گونه که در انتخابات سازمان نظام مهندسی نیز نتوانست به خواسته‌اش برسد، اما در کمیته ملی المپیک اوضاع فرق می‌کرد! این بار فردی در کنار او بود که قواعد بازی را به درستی رعایت می‌کرد و تیم مدیریتی و اجرایی را برای رسیدن علی آبادی به ریاست فراهم کرد. این بار مهندس علی آبادی تجربه‌های تلخ فوتبال و نظام مهندسی را با شیرینی پیروزی جبران کرد. ماجرای تعلیق و زیر ذره‌بین رفتن ورزش از کجا آغاز شد؟ شاید بتوان عزل محمد دادکان از فدراسیون فوتبال را نقطهٔ عطف این حساسیت‌های جهانی دانست، چرا که در حین برگزاری مسابقات جام جهانی آلمان، علی آبادی دادکان را عوض کرد و کار در اختیار کمیته انتقالی و حضور محسن صفایی فراهانی در رأس این کمیته انتقالی قرار گرفت. با این توضیح علی آبادی یکی از بدعت‌گذار‌ترین مسئولان در عزل و نصب و‌ها در ورزش است،

به نظر برخی کار‌شناسان، تضعیف فوتبال نشات گرفته از این نوع برخورد بود، به گونه‌ای که چاره‌ای نماند، جز برگزیدن علی کفاشیان و باقی ماجرا…! طبق معمولی که نا‌معمول شد! چند ماه پیش اتفاقی در ورزش افتاد که مسئولان کمیته ملی المپیک آن اتفاق را به گونه‌ای حرفه‌ای داغ کردند. تغییر در پنج فدراسیون ورزشی توسط وزارت ورزش و جوانان به قدری با اهمیت شد که نقل محافل گردید که بازتاب این رویداد از یک روند که مسئولین قبلی سازمان تربیت بدنی آن را انجام می‌دادند، فرا‌تر رفت.

در اینجا لازم می‌دانیم، دربارهٔ این تغییرات توضیح دهیم سرپرست فدراسیون‌های شنا، شیرجه، وا‌تر پلو همچنین فدراسیون روستایی و عشایری با هم جابجا شدند.

یعنی نیک بین که سال‌ها مدیر کل تربیت بدنی استان‌های مختلفی چون ایلام، زنجان، گیلان و… بود، از فدراسیون روستایی و عشایری به فدراسیون شنا رفت. در مقابل جعفری که پیش از این نیز در استان‌ها و ستاد سازمان تربیت بدنی پست‌های مدیریتی داشت و چند ماه پیش فدراسیون بحران زده توسط آیت‌اللهی رییس قبلی را تحویل گرفته بود، توسط وزارت ورزش به فدراسیون روستایی و عشایری رفت.

این در حالی بود که جعفری پیش از این در فدراسیون روستایی و عشایری مسئولیت داشت. تغییر دوم در فدراسیون‌ها، مربوط به فدراسیون دوچرخه سواری بود. زنگی آبادی که بحث تغییر و تحول آن از دورهٔ دکتر سعیدلو در سازمان تربیت بدنی در میان بود، جای خود را به خسرو قمری که پیش از این مدیر کل ورزش و جوانان استان سمنان بود، سپرد.

اما عزل و نصب‌های پر سروصداتری نیز در وزارت ورزش اتفاق افتاد. در فدراسیون قایقرانی، دنیا مالی که از مدیران سابق شهر داری محسوب می‌شد، جای خود را به اسبقیان که از مدیران با سابقه وزارت ورزش بود، داد. کریم صفایی نیز از فدراسیون تیر و کمان، جای خود را به شجاعی سپرد. ولی مهمترین تغییر، جابجایی یزدانی خرم از فدراسیون کشتی بود؛ جانشین یزدانی خرم، کسی نبود جز حجت‌الله خطیب که سال‌های بسیاری مدیریت کل ورزش تهران، مازندران و باشگاه پرسپولیس را در پرونده خود داشت.

اما غرض اصلی از مرور این تعویض‌ها و تغییر‌ها آن بود که بیشتر مدیران نصب شده از بدنهٔ کار‌شناسی و از مدیران تقریبا منتسب به وزارت ورزش برگزیده شده بودند و شاید وزارت ورزش برای نخستین بار از مدیران دستگاه ورزش را انتخاب کرده بود که این موضوع در نوع خود کم سابقه نشان می‌دهد. انتخاب‌های گذشته در ورزش اساساً از این موضوع مغفول مانده بود؛ برای نمونه، آیت اللهی که در شنا رییس شده بود، اساساً سابقهٔ اداری و مدیریتی نداشت. دنیا مالی از مدیران شهرداری بود و اگر به منصوبین رؤسای گذشته هم نگاهی بیندازیم، این موضوع ملموس‌تر می‌شود.

منصب‌ها در فدراسیون‌هایی چون پینگ پنگ، تنیس، تیر اندازی، بولینگ و بیلیارد و… نشان می‌دهد که مسئولان گذشته، عامل ورزشی بودن را رعایت نکرده بودند و تا اندازه بسیاری «دیمی» مدیران را نصب و عزل می‌کردند. البته بحث بر سر «ورزشی» یا «غیر ورزشی» بودن مدیران فراوان است، ولی وجه تمایز انتصاب‌هایی که هم‌اکنون در فدراسیون‌ها انجام شده، سابقهٔ ورزشی داشتن در سطوح گوناگون مدیریتی، دست‌کم در برخی فدراسیون‌هاست.

نه اینکه از فلان اتاق و فلان وزارت‌خانه غیر ورزشی، یک مدیر بیاوریم و آن مدیر با تفاخر و منت گذاردن بر ورزش، جای یک ورزشی را اشغال کند. البته این نکته را باید گفت که نباید به تغییراتی که وزارت ورزش انجام داد، نمره عالی داد، چرا که جا داشت در انتخاب افراد وسواس بیشتری می‌شد؛ اما شاید بتوان گفت کار از گذشته بهتر بود.

اشکال دیگری که به وزارت ورزش وارد است، این که می‌شد به جای جابجایی فله‌ای رؤسا، این تغییرات را با تمأنینه بیشتری انجام داد.

اما سخن از انتخابات کمیته ملی المپیک است. پس از جابجایی‌ها در رأس فدراسیون‌های نامبرده توسط وزارت ورزش، بیانیه‌ای از سوی کمیته ملی المپیک صادر شد که مضمون آن این بود: اگر این تغییرات برای جابجایی در تیم مدیریتی کمیته ملی المپیک است، بگویید ما برویم و…؛ فرار رو به جلویی که کمیته ملی المپیک کرد، با پوشش رسانه‌ای مناسب، همهٔ اذهان را متوجه وزارت ورزش برای فتح کمیته ملی المپیک ساخت و کار به آنجا رسید که تیر و کمان و شنای ایران در حالت تعلیق قرار گرفته و کشتی و دیگر رشته‌ها نیز در آستانهٔ تعلیق قرار گرفته‌اند.

همچنین موضوعی که توسط مسئولان کمیته ملی المپیک و عوامل آنان همه جا جار زده شد، این بود که ورزش ایران در آستانه تعلیق است و هر روز به آن دامن زده شده و می‌شود.
بله «تعلیق»؛ کاری که مهندس علی آبادی با فوتبال کرد و بوی آن از کمیته ملی المپیک به مشام می‌رسد. شایعات (!) از گوشه و کنار محافل ورزشی به گوش می‌رسد که با تعلیق ورزش ایران، آن که سود می‌برد، مسئولین کمیته ملی المپیک هستند.

برخی از کار‌شناسان بر این باورند که اگر ورزش ایران تعلیق شود، بحث استیضاح وزیر ورزش داغ‌تر و جدی‌تر می‌شود. گزینهٔ کمیته ملی المپیک برای سرپرستی در وزارت ورزش،‌‌ همان کسی است که صحنه گردان رییس شدن علی آبادی است. با این استدلال که او روابط بین‌المللی را می‌شناسد و می‌تواند موضوع تعلیق را حل کند؛ نظریه‌ای که روزگاری در فوتبال با آوردن مصطفوی در سمت دبیری شکل گرفت، ولی سرانجامی نداشت. البته این تنها در حد یک نظریه و شایعه است، اما اگر قرار باشد که مسئولین کمیته ملی المپیک برای ماندن پای تعلیق ورزش ایران بمانند، جای تأسف بسیار دارد؛ امیدواریم که این، آن نباشد.

و اما چند پرسش: با مرور پرونده تعلیق و تعلیق‌گران به این نتیجه می‌رسیم که نهادهای بین‌المللی، هنگامی وارد عمل می‌شود که شاکی یا مخبری از سوی کشور نامبرده، شکایتی را به آن نهاد جهانی بفرستد و به بیانی ساده‌تر، این گونه اخبار ریز و درشت رشته‌های ورزشی توسط داخلی‌ها به آن سوی آب‌ها مخابره می‌شود. اگر به یاد داشته باشید در جریان تعلیق فوتبال نیز دادکان به فیفا شکایت برد و فیفا در جریان جیک و پوک فوتبال قرار گرفت، وگرنه فیفا چه کار دارد به فوتبال ایران؟

وقتی این آمار دقیق به فیفا رسید، آن نهاد بین‌المللی نیز چنان برخوردی کرد، وگرنه خود فیفا هم می‌داند که در کشور‌های حاشیه خلیج همیشه فارس و بسیاری از فدراسیون‌های جهان ـ که دولت خرج آن را می‌دهد ـ همه دولت‌ها نیز حق خود می‌دانند که در مدیریت آن نیز دخل و تصرف کنند؛ بنابراین، چرا دربارهٔ آنان سخنی نمی‌گویند؟

در بحث تغییرات در دیگر رشته‌های ورزشی نیز اوضاع همین گونه است. باید دید چه کسانی به فدراسیون‌های جهانی مربوطه «راپورت» دادند؟ چه کسانی به کمیته بین‌المللی المپیک راپورت نادرست دادند و آن نهاد‌ها را به سمت ورزش ایران حساس کردند؟! و البته باید پرسید که قصد «راپورت» دهندگان از «گرا»یی که دادند، چه بوده است؟ نقاب‌‌دارانی که در گوشه و کنار ورزش نشسته‌اند و اخبار ورزش را به نهاد‌های بین‌الملی گزارش می‌کنند و در راهرو‌های وزارتخانه مدیران ارشد را از آن سوی آب‌ها می‌ترسانند!

این روز‌ها، اهالی ورزش درگیر امتحان سختی هستند و بنابراین، باید دید این روند تا کی ادامه خواهد داشت؟ آیا دستگاه‌های نظارتی برای نجات ورزش کاری خواهند کرد؟ اگر وضعیت کنونی ادامه پیدا کند، منجر به تعطیلی بسیاری از رشته‌ها در دوره‌ای نا‌معلوم خواهد شد.

متأسفانه در این گیر و دار، سکوت وزارت ورزش شگفتی همگان را برانگیخته است، مبنی بر این که چرا معاونت امور ورزش قهرمانی و همچنین اداره کل روابط عمومی وزارت ورزش در این جدال سکوت کرده و یا کار در خور توجهی انجام نمی‌دهند؟!

امید آن داریم که این گونه مشکلات خودساخته هر چه زودتر به دست مسئولان برطرف و اراده‌ای بر ورزش حاکم شود که منافع ملی بر منافع فردی و باندی ترجیح داده شود تا ورزش ایران اسلامی در راه رشد و تعالی قرار گیرد؛ چنین باد.

دیدو

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.