جوانی ۲۳ ساله که دختری را قربانی وسوسه‌اش کرد

به گزارش ممتازنیوز، مانی پسری جوان است که به اتهام آدم‌ربایی و تعرض به دختری جوان محکوم شده ‌است. او که با حکم اعدام روبه‌رو بود با اعلام گذشت دختر جوانی که از او شکایت کرده‌ بود از مجازات اعدام رهایی یافت. هرچند مانی همچنان مدعی است که بی‌گناه بوده و اصلا نباید محکوم می‌شد، او که در شعبه ۷۸ دادگاه کیفری‌استان تهران محاکمه شده در مورد پرونده‌اش و چگونگی‌ رابطه‌اش با ریتا – دختر شاکی- می‌گوید:
چند سال دارید؟
۲۳ ساله هستم. یک سال است که زندانم و با توجه به حکمی که به من دادند باید ۴ سال دیگر را هم در زندان بمانم.
دختری ازتو شکایت کرده و تو را متهم به تجاوز کرده‌ است. این اتهام را قبول داری؟
نه من اینکار را نکردم.او به میل خودش به خانه‌ام آمد و من مجبورش نکردم.از این گذشته ما مدتها بود که باهم دوست بودیم و قرار بود که با هم ازدواج کنیم.
اما دختر جوان ماجرا را طور دیگری تعریف می‌کند.
بله، می‌دانم. او در شکایت خودش گفته که من او را به خانه دوستم بردم و بعد از این‌که با او رابطه برقرار کردم او را در اختیار دوستانم گذاشتم در حالی که این حرف دروغ است. او خودش راضی به این رابطه بود و هیچ اجباری در آن نبود.
اگر این‌طور است چرا شکایت کرده است؟
می‌خواهد از من اخاذی کند. من نمی‌دانم باید چه بگویم. شاید فکر می‌کرد ما پول زیادی داریم ومی‌تواند با این کار اخاذی کند که البته همین‌کار را هم کرد.
چه مدتی بود که با این دختر آشنا شده بودی؟
حدود یکسال بود که با هم بودیم. البته رابطه ما در حد این بود که با هم دوست باشیم و حرف بزنیم و گاهی بیرون برویم. هیچ رابطه دیگری بین ما نبود.
این درست است که قرار بود با این دختر ازدواج کنید؟
بله. من به ریتا گفته‌ بودم که با او ازدواج می‌‌کنم اما وقتی فهمیدم او چهره دیگری هم دارد و آن‌طور که خودش را نشان می‌دهد آدم خوبی نیست، پشیمان شدم.
تو به ریتا پیشنهاد دادی که با هم رابطه داشته باشید؟
دوستم گفت که پدر و مادرش در خانه نیستند. من هم به ریتا گفتم به خانه آنها برویم و کمی با هم صحبت کنیم. وقتی وارد خانه شدیم شیطان به سراغم آمد و با ریتا رابطه برقرار کردم.من اصلا او را مجبور نکردم.او خودش خواست که با من رابطه داشته باشد.
ریتا گفته که خودش خواسته با تو رابطه داشته باشد اما دوستانت او را وادار کردند که با آنها هم رابطه داشته باشد؟
من در مورد خودم می‌گویم که واقعا به او تجاوز نکردم. دو دوستم هم وقتی وارد خانه شدند به او پیشنهاد دادند. من دیگر نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد.
این درست است که تو با دوستانت تماس گرفتی که به محل بیایند؟
بله من تماس گرفتم اما برای این‌که به دوستم بگویم ما داریم از خانه بیرون می‌رویم با او تماس گرفتم. چند دقیقه بعد آنها وارد خانه شدند و بعد هم با ریتا صحبت کردند.
مگر ریتا دختری نبود که تو قصد ازدواج با او را داشتی، چرا راضی شدی دوستانت با ریتا رابطه داشته باشند، چرا جلوی آنها را نگرفتی و مقاومت نکردی؟
ریتا خودش خواست که با آنها رابطه داشته باشد او مخالفت کرد اما خیلی جدی این حرف را نزد.
اما دوستانت گفته‌اند که به این دختر تعرض کرده‌اند.
اگر واقعا این‌کار را کرده‌ بودند و اگر ریتا راضی نبود حتما خودش را نجات می‌داد.اما او تلاشی نکرد.
چرا به ریتا کمک نکردی؟
آنها دوستان من بودند من می‌توانستم دختر دیگری پیدا کنم. اما دوستانم را نمی‌توانستم عوض کنم. ضمن این‌که ریتا در مخالفت با آنها جدی نبود. اگر واقعا مخالفت می‌کرد من هم کمکش می‌کردم. اما او این‌کار را نکرد.
ریتا گفته تو به او گفتی که کمکش نمی‌کنی و صدای فریادهای او هم به جایی نرسیده ‌است.
راستش من تنها بودم اما دوستانم دونفر بودند و من زورم به آنها نمی‌رسید.
از روز بازداشتت بگو!
ریتا گفت که شکایت می‌کند. من باور نمی‌کردم او علیه من شکایت کند چون خیلی به من ابراز علاقه می‌کرد و می‌گفت که دوستم دارد و من مرد زندگی‌اش هستم. فکر نمی‌کردم بخاطر کاری که دوستانم کرده‌ بودند از من شکایت کند. اما او این‌کار را کرد. در خانه بودم که سراغم آمدند و بازداشتم کردند.
با دختری که به قول خودت خیلی دوستت داشت، باید چنین کاری کرد؟
من کاری با او نکردم. او به رابطه ما اعتراضی نداشت.اگر تجاوزی به او شد من نکردم و دوستانم این‌کار را کردند. او نباید من را درگیر این پرونده می‌کرد. با این کارش خواست از من انتقام بگیرد چون کمکش نکردم.
ریتا در دادگاه عنوان کرد که با تو مشکلی ندارد اما از این‌که او را در اختیار دوستانت قرار دادی از تو شکایت دارد.
این فقط یک ادعاست.
اما این ادعا تائید هم شد، پزشکی قانونی تائید کرد که به ریتا تجاوز شده‌ است.
من این چیزها را نمی‌دانم، فقط می‌دانم من به او تجاوز نکردم.
اما در ربایش او نقش داشتی.
نه در ربایش او هم نقش نداشتم. او به میل خودش وارد خانه شد.
از این‌که ریتا زجر می‌کشید ناراحت نبودید؟
اصلا حرفی نمی‌زد.
شاید ترسیده بود.
نمی‌دانم شاید این‌طور باشد، گریه می‌کرد من این را می‌دیدم.
بعد چه کردید؟
وقتی دوستانم ریتا را رها کردند او وسایلش را جمع کرد و از خانه بیرون رفت. بعد هم ما بیرون رفتیم. چند روز بعد هم بازداشت شدم.
چطور شد ریتا رضایت داد؟
ماه‌ها از زندانی شدن من می‌گذشت، هربار که با ریتا تماس می‌گرفتم می‌گفت که تو را نمی‌بخشم. از من ناراحت بود بالاخره خانواده من و دو دوستم توانستند ریتا و خانواده‌اش را راضی کنند. چند روز بعد ریتا به دادگاه رفت و رضایت داد.
پس رضایت این دختر تو را نجات داد؟
من کاری نکرده ‌بودم و حتی اگر حکم اعدام برایم صادر می‌شد مقاومت می‌کردم و می‌گفتم در این تجاوز کاره‌ای نبودم و سعی می‌کردم خودم را نجات بدهم. با این حال رضایت این دختر باعث شد تا قضات به تجاوز به عنف شک کنند و حکم اعدام صادر نکردند.اما من به حبس طولانی محکوم شدم.
شما هر کدام به پنج سال حبس و ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شدید آیا به این رای اعتراض کردید؟
بله.من به رای اعتراض کردم. چون واقعا حقم نیست. من آدم‌ربایی نکردم این دوستانم بودند که ریتا را کشان‌کشان به داخل خانه بردند. امیدوارم در دیوان عالی کشور این رای شکسته شود. قبول دارم گناه کردم. من خطا کردم نباید با ریتا رابطه برقرار می‌کردم. من نباید با او دوست می‌شدم.
دوستی شما خیابانی بود؟
بله ما در خیابان با هم آشنا شدیم. من به او شماره تلفن دادم و او هم به من تلفن کرد.من اشتباه کردم. باید به حرف پدر و مادرم گوش می‌کردم. من گول شیطان را خوردم. اشتباه کردم. در مدتی که در زندان هستم توبه کرده و از خداوند خواسته‌ام من را به خاطر گناهی که مرتکب شدهام ببخشد. امیدوارم زودتر از زندان بیرون بیایم.
میخواهم با یکی از دختران اقوامم ازدواج ‌کنم و سعی می‌کنم آدم خوبی باشم. من با این کارم آبروی خانواده‌ام را لکه‌دار کردم و از این اتفاق خیلی ناراحتم. امیدوارم پدر و مادرم مرا ببخشند آنها آدم‌های آبروداری هستند و می‌دانم سنگینی نگاه مردم و حرف‌هایی که می‌زنند آنها را بشدت عذاب خواهد داد. قبول می‌کنم که تاوان اشتباهم را بدهم اما واقعا ریتا را ندزدیدم و او خودش هم می‌تواند شهادت دهد. من این کار را نکردم. امیدوارم رایی که برایم صادر شده در دیوان عالی کشور تجدیدنظر شود.

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.