خبرگزاری آریا-راوی کتاب پایی که جا ماند گفت: زمانی که اعلام شد قرار است اسرای قطع عضوی آزاد بشوند، اسم ۷۵۰ اسیر از اسرای مخفی را نوشتم و در یک لنگه عصایم مخفی کردم. در لنگه دیگر هم خاطراتم را مخفی میکردم. .
به گزارش خبرنگارفرهنگی آریا، نشست سیدناصر حسینی پور، راوی کتاب “پایی که جا ماند”، عصر پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت در محل غرفه انتشارات سوره مهر در نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد.
حسینی پور در ابتدای این نشست گفت: در جزیره مجنون دیدهبان بودم کار دیدهبان کاملا مشخص است اما تفاوتش با رزمنده عادی در این است که دیدهبان باید حساب شده، دقیق به روز و ساعت گزارش خود را ارائه کند.
وی در ادامه افزود: دیدبان اتفاقات حوادث ناب، بدیها و خوبیهای دشمن، خوبی اسراء بدی برخی دیگر از اسراء که کم آوردهاند را در قالب یادداشت روزانه نوشتم.وقتی اسیر شدم هم دیدهبان بودم، اما نه دیدهبانی که فعالیت جبهه و خاکریز عراقیها را زیر نظر داشته باشد، بلکه دیدهبان بدیها و خوبیها دشمن، دیدهبان اتفاقات ناب و خوبی و بدی اسرای خودمان که گاهی برخی شان کم میآورند، شدم.
وی افزود: این دیدهبانی را به صورت یادداشتهای روزانه درآوردم. من دو بند کفش داشتم که یکی از دیگری بلندتر بود. بند کوتاهتر برای حساب روز بود و بند دیگر برای حساب ماهها. به یک بند به حساب هر روز یک گره میزدم و به بند بلندتر به حساب هر ماه یک گره. یادداشتهای روزانه را هم در کاغذهای سیمانی مینوشتم که با رفتن بچهها به بیگاری بدست میآمد. همچنین خاطرات را روی زرورق سیگار و حاشیه روزنامههای عراقی مینوشتم.
این جانباز دفاع مقدس گفت: در مخلیهام هم نمی گنجید که بخواهم کتاب داشته باشم و خاطرات من در واقع همان ۲۴ صفحه اسکن شدهای است که در پایان کتاب چاپ شده است. میخواستم از آن روزها یادگاری داشته باشم تا بگویم چه شد و چه اتفاقاتی افتاد. اما بعد دیدم که این مطالب قابلیت تبدیل شدن به یک کتاب را دارد. البته خیلی از روزمرگیها و اتفاقاتی که خاص نبودند را ننوشتم. مطالب کتاب “پایی که جا ماند” باعث میشود مردم با فضا و فرهنگ اردوگاههای اسارات بیشتر آشنا بشوند.
حسینی پور درباره این که آیا افسران عراقی از ثبت خاطراتش آگاه بودند یا نه، گفت: فقط جمعی از دوستان نزدیکم میدانستند که من خاطرات را ثبت میکنم. ما در اردوگاهی مخفی بودیم و اردوگاههای مخفی هم مکانهایی بودند که اطلاعی از آنها در دست هیچ کس، حتی صلیب سرخ هم نبود.
حسینی در ادامه خاطر نشان کرد: بیش از ۳۰۰ اسیر ایرانی در این اردوگاهها بر اثر بیماری یا عفونت شهید شدند و این موضوع اصلا برای عراقیها مهم نبود. زمانی که اعلام شد قرار است اسرای قطع عضوی آزاد بشوند، اسم ۷۵۰ اسیر از اسرای مخفی را نوشتم و در یک لنگه عصایم مخفی کردم. در لنگه دیگر هم خاطراتم را مخفی میکردم. هیچ وقت نشد که افسران عراقی از نوشتن و مخفی کردن خاطراتم آگاه شوند.
راوی کتاب “پایی که جا ماند”گفت: از ۸۰۸ روزی که در اسارت بودم، تنها خاطرات ۲۰۰ روز را مکتوب کردم چون در ۶۰۰ روز دیگر، اتفاق خاص و قابل تعریفی رخ نداد.
حسینیپور در باره دوره زمانی این یادداشتها اظهار داشت: از میان ۸۰۰ روز خاطره بنده تنها به کتابت ۲۰۰ روز پرداختم و از نگارش ۶۰۰ روز دیگر فارغ شدم چرا که در این ۶۰۰ روز اتفاق چشمگیری رخ نداد و همین مقدار اطلاعات ثبت شده برایم جالب بود. پیام داشت و ارزش تالیف و از ۴/۴/۶۷ تا ۲۲/۶/۶۹ را در برمیگیرد.
حسینیپور درباره اینکه چرا کتاب را به شکنجهگر عراقی تقدیم کردید توضیح داد: وقتی حضرت زیبت کبری(س) از سرزمین کربلا از کنار جنازههای تکه تکه شده حرکت میدادند، وقتی خبرنگار از ایشان پرسیدند چه بر شما گذشت ایشان در پاسخ فرمودند جز زیبایی چیزی ندیدیم اما میتوانستم شکوه و ناراحتی کنم اما تنها از واژه زیبایی استفاده کردم زیرا میدانستم حادثه کربلا برای همه تاریخ درس است و روح صبوری و مقاومت را به تمام جوامع پس از خود تزریق کردم معتقدم آنچه از ولید و ولیدیان سر زد زشت بود اما اتفاقی که در مقابل عمل زشت ولیدیان افتاد زیباییهایی است که میتواند به جامعه امروز درس مقاومت دهد.
وی گفت: راهنما و بلد گردان شهدا در جزیره مجنون بودم که در تاریخ ۴ تیر ۶۷ پای راستم قطع شده و عملا به چند رگ وصل بود از این رو مجروح شده و به اسارت عراقیها درآمدم.
حسینیپور در بخشی از سخنانش گفت: سال ۶۷ پایم تنها به یک رشته یا بهتر بگویم یک رگ و پی وصل بود. جراحت و اسارتم در جادهای اتفاق افتاد که در عملیات بازپس گیری جزایر مجنون منطقه مهمی بود. روی این جاده ۱۱۹ نفر از نیروهای ما شهید شدند که تعداد زیادی شان از دلاوران استان کهگیلویه و بویر احمد بودند.
خبرگزاری آریا