حکایت جوانی که برای نویسندگی در خانه نویسنده مشهور ظرف می‌شست

به گزارش خبرنگار مهر، کارگاه عصر داستان جشنواره شعر و داستان جوان سوره در حالی عصر امروز دوشنبه ۲۵ تیر درفرهنگسرای جوان ارومیه برگزارشد که داغی بازار انتقاد جوانان از داستان‌های یکدیگر، حتی گرمای سالن برگزاری را که از نیمه راه برگزاری مراسم به دلیل قطع برق، دم کرده بود را به فراموشی کشاند.

در ابتدای این کارگاه یک ساعت و نیمه که با اجرای یوسف علیخانی برگزار شد، مصطفی انصافی به خوانش داستان کوتاهی با عنوان«عطر لیلا و رنگ برف و چنار» پرداخت. داستان کوتاهی که زاویه دید عجیب و بدیع آن انتقادات و تشویق‌های زیادی را برای نویسنده وی به همراه داشت.

جوانی می‌گفت داستان کوبنده و منقطع نبود و نویسنده بیش از پیش در آن زبان‌بازی کرده است و جوان دیگری می‌گفت: با چند جمله شاعرانه نمی‌توان قصه خلق کرد. یکی دیگر از حاضران تاکید داشت که نوشته انصافی می‌توانست داستان باشد و جوان دیگری می‌گفت از یک نویسنده تازه کار بیش از این انتظار نمی‌رود.

اما داوران این جشنواره نیز در این زمینه اظهارنظرهای قابل توجهی داشتند.

محمدرضا بایرامی که شعف خود را از شنیدن این داستان منکر نشد در این زمینه اظهار داشت: گاه داستان بر مبنای قصه نوشته نمی‌شود و نوع نگاه است که داستان را پیش می‌برد و خطاب به دوستانی که عنوان داشته بودند روایت مصطفی انصافی قصه نیست با خنده گفت: حتما شوخی می‌کنید!

حسین فتاحی نیز در سخنانی بر برشماری برخی از عناصر سازنده داستان پرداخت و گفت: گاهی نثر و ضرب آهنگ آن است که در خدمت داستان قرار می‌گیرد و شاعرانگی زبان نویسنده داستان را به پیش می‌برد و نثر را از خدمت داستان خارج می‌کند.

اما داستان «شفیه» نوشته میلاد میرمحمد صادقی و اظهارات وی مبنی بر چگونگی آموختن نویسندگی نقطه پرشور این کارگاه بود.

این نویسنده جوان در پاسخ به سوال مجری برنامه درباره چگونگی آموزش داستان‌نویسی گفت: من در سال ۱۳۸۱ در منزل میترا الیاتی کار می‌کردم. فنجان‌های چای مراسم داستان‌خوانی را جمع می‌کردم و ظرف‌های میوه را، اما گوش دادن به صحبت‌های حاضران مرا به نوشتن علاقه‌مند کرد و رفته رفته شروع به نوشتن کردم.

داستان «شفیه» که در قالب یک نامه نوشته شده بود، در کارگاه این دوره از جشنواره رضایت حداکثری حاضران و داوران را به خود جلب کرد و تنها برخی ایرادات زبانی کوچکی به آن وارد شد. توجه حاضرین به این داستان تا جایی بود که محمد مهدوی شجاعی در سخنان کوتاهی درباره این داستان گفت: با خواندن این داستان باور سخت نوشتن در گونه داستانی نامه‌نگاری در ذهن من شکست و در ادامه حسین فتاحی نیز از نمادسازی نویسنده در این داستان تجلیل کرد.

قطع برق از اواسط برگزاری این کارگاه میکروفن‌ها را از کار انداخت و حاضرین را در سالن بزرگ فرهنگسرای جوان برای اظهار نظر به زحمت انداخت. این قطعی زمانی بیش از پیش ایجاد مشکل کرد که سیستم تهویه هوای نیم بند سالن را نیز به طور کامل قطع کرد.

بخش قابل توجهی از حاضرین در این کارگاه از اظهار نظر خودداری می‌کردند و به اعتقاد مجری از حرف زدن خجالت می‌کشیدند.

در گوشه و کنار کارگاه همچنین از زمان کم برای قصه خوانی نیز انتقاد شد و برخی از نویسندگان جوان با یکدیگر قرار گذاشتند که شب در لابی هتل و به صورت گروهی برای یکدیگر داستان‌خوانی کنند.


MehrNews Rss Feed

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.