خاطره جانباز دوران انقلاب از بوسیدن دست امام/ گذران روزگار در اتاق ۶ متری!

به گزارش خبرنگار مهر، وقتی روز جانباز می شود از یک روز قبل تر تصاویر جانبازان قطع عضو و جانبازان ویلچر نشین در سطح شهر نصب می شود. بعد هم چند نوشته و چند همایش و تا عصر روز چهارم شعبان (روز جانباز) پرونده  این روز  بسته می شود.

 

به راستی سهم ۵۰۰ هزار جانباز کشور از روز جانباز چیست؟ آیا مسئولان استانی وقت می کنند حداقل برای جانبازان استان خود پیامک تبریک، کارت تبریک ارسال کرده و یا تلفنی حالی از این عزیزان بپرسند. ولی در این میان ۴۰۰ هزار جانباز بدون درصد و پرونده سالهاست منتظر تبریک روز جانباز نیستند و غریبانه زندگی می کنند.

 

 

در یکی از خیابانهای شلوغ شهر تهران محله پامنار در کوچه پس کوچه های فرسوده پایتخت در خانه ای که قدمت آن به  یکصد سال می رسد پیرمردی زندگی می کند که می گویند جانباز دوران انقلاب است. نامش محمود مشهدی محمد است. گفتیم به مناسبت روز جانباز با یکی از مسئولان به خانه جانباز برویم ولی با هر مسئولی تماس گرفتیم بهانه ای برای نیامدن داشت تا اینکه بالاخره  معصومه ابتکار عضو شورای شهر تهران دعوت ما را پذیرفت و با ما راهی شد.

 

پیرمرد ۶۱ ساله با دیدن ما خوشحال شد. از قبل گفته بودم میهمان دارید و برای ما در اتاق ۶ متری اش سور و ساتی به پا کرد. از دوغ گرفته تا نوشابه تگری و میوه و کلی تنقلات به قول معروف پذیرایی اش حرف نداشت. این عضو شورای شهر با دیدن خانه فرسوده و اتاق ۶ متری و پتویی که فرش خانه این جانباز بود بسیار متاثر شد و به درد و دلها و خاطرات جانباز انقلاب گوش داد.

 

با گلوله ژ۳ مجروح شدم
 
مشهدی محمد از دوران انقلاب و مابرزاتش می گفت و گاهی هم می گریست. می گفت: ۵ آبان سال ۵۷ بود که با یکی از دوستانم به قم رفتم. معمولا می رفتیم قم و اعلامیه های امام‌خمینی(ره) را به تهران می آوردیم. البته حمله و درگیری بسیار بود و من هم در تظاهرات ها شرکت داشتم. آن روز پس از توزیع اعلامیه ها در صف تظاهر کنندگان قرار گرفتم که ناگهان تیراندازی ها شروع شد و من با تیر اسلحه ژ۳ که می دانید چه بلایی سر آدم در می آورد از ناحیه پا مجروح شدم.

 

مشهدی محمد از داستان بستری شدنش در بیمارستان و کوتاه شدن پایش و خانه نشینی اش گفت. گاهی آه می کشید و زیر لب یا حسین می گفت. این جانباز انقلاب وقتی از سوی بنیاد شهید وام می گیرد و خانه ای می خرد به پاس قدردانی از همسر، خانه را به نام همسرش می کند ولی همسرش او را ترک کرده و مشهدی محمد تنها زندگی کردن  را در خانه ای ۶ متری و اجاره ای را انتخاب می کند.

 

 

۶۰۰ هزار تومان حقوق می گیرم/ ۲۰۰ هزار تومان کرایه خانه

 

این جانباز که درصد جانبازیش قبلا ۶۰ درصد بوده و امروز ۳۵ درصد شده است بابت اجاره بهای اتاق ۶ متری اش که نه گاز دارد و نه آب ماهانه ۲۰۰ هزار تومان به اوقاف اجاره می دهد. حقوق دریافتی مشهدی محمد از بنیاد شهید ۶۰۰ هزار تومان است که غیر از اجاره خانه باید ۲۰۰ هزار تومان هم کمک خرج مادر پیرش را دهد و می گوید: من هر چه دارم از مادر است. حتی هدیه ناقابل عضو شورای شهر را هم به مادرش هدیه کرد.

 

وقتی که دستان امام را بوسیم

 

روی دیواراتاق مشهدی محمد تصویر قدیمی از حضرت امام خمینی (ره) وجود دارد که مردی در مقابلش گریه می کند. داستان تصویر را سوال کردم و در پاسخ گفت: این من هستم که دستان امام را بوسیدم. می گوید: برای دیدن امام رفته بودم بهشت زهرا، روی ویلچر نشسته بودم، چشمهایم را بستم و از ته دل آرزو کردم بتوانم کلامی با امام صحبت کنم ناگهان ویلچرم را سردست مردم دیدم، مرا بلند کردند توانستم دستان امام را بگیرم و جملاتی را از امام هدیه بگیرم، آنقدر هیجان زده شده بودم و سرو صدا زیاد بود که نشنیدم ایشان چه می‌گویند.
 
خاطره‌ای با شهید بهشتی

مشهدی محمد می گوید با خودم گفتم حتما این تصاویر فیلم هم دارد و برای همین به دنبال فیلم این روز رفتم. آنقدر سوال کردم تا فهمیدم فیلم در دفتر یه نشریه آرشیو شده است. از مسئول آرشیو خواستم فیلم را به من بدهد ولی او اذیت می کرد تا اینکه رفتم دفتر رئیس نشریه تا از بخواهم کمکم کند. وقتی وارد اتاق شدم تعجب کردم شهید بهشتی داخل دفتر نشریه نشسته بود. وقتی مرا دید از حالم پرسید و به او گفتم جانباز انقلاب هستم، دستی روی سینه‌اش برای احترام گذاشت و دستور داد به سرعت فیلمی که می خواهم در اختیارم قرار دهند. آنها هم همین کار را کردند و فیلمم را به من دادند. ولی بعدها معلوم شد آن کارمند فیلم من را تکه تکه کرده و قابل پخش نیست. ولی هنوز به یاد دارد که ایشان با چه احترامی مقابلم قرار گرفت و ازمن خواست اگر مشکلی دارم با او در میان بگذارم. کاش امروز هم کسی می آمد و از من می پرسید که مشکلی دارم یا نه؟

 


 
این جانباز انقلاب می گوید: خیلی به بنیاد مراجعه کردم، گفتند تا خرداد وامی به من می‌دهند تا با آن سرپناهی تهیه کنم، زندگی اینجا برایم خیلی سخت است. چند بار از پله‌ها افتادم و سقف روی سرم می ریزد. خسته شده‌ام از این همه سختی، حالا می‌گویند تا آخر سال وام می دهند راستش دیگر توان ندارم، من فقط می‌خواهم در شرایط معمولی زندگی کنم.
 
در این دیدار خان.م ابتکار عضو شورای شهر با دلجویی از جانباز مشهدی محمد از مسئولان درخواست کرد تا به این جانبازان سری بزنند. وی خواست تا نهادهای مسئول مکانی را برای ارتباط مستقیم با مسئولان برای بیان مشکلات جانبازان اختصاص دهند تا هر چه زودتر مشکلات این قشر از قهرمانان وطن برطرف شود.
 

—————-

گزارش از سید هادی کسایی زاده


MehrNews Rss Feed

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.