خرافات شاهپور دوم و یزدگرد اول/ شاه عباس چرا استعفا می داد؟

شاهان صفوی، بیش از عامه مردم به خرافات روی آوردند به طوری که شاه عباس به دلیل اینکه چند روز از سال را نحس می دانست از پادشاهی استعفا داده و شخص دیگری را به جای خود بر تخت می نشاند و پس از این مدت او را از میان برداشت.
خرافات در ایران، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام رواج داشته است. طبق شواهد تاریخی و بررسی های صورت گرفته، در ایران باستان مردم از عقاید و اندیشه های خرافی برکنار نبودند.

برخی معتقدند که این عقاید پس از حمله اسکندر به ایران و از سوی یونانیان، در بین مردم راه یافته است. از آثار به دست آمده از زمان شاهپور دوم چنین بر می آید که شاهپور به وسیله غیب گویان با همه ارواح خبیثه و قوای جهنمی سر و کار داشت و راجع به آینده از آنها سؤالاتی می کرد.

یزدگرد اول هم اخترشناسان دربار را مأمور یافتن طالع فرزند تازه متولد شده خود می کرد. خسرو دوم نیز برای ساختن سدی بر شط دجله همه غیب گویان و جادوگران و ستاره شناسان را که سیصد و شصت نفر بودند، گرد آورد و با آنان مشورت کرد تا ساعاتی را معین کنند، اما چون عاقبت کار او پس از مشاوره با آنها مطلوب نشد، بسیاری از آنها را به هلاکت رسانید.

پس از حمله مغول به ایران و تصرف کشور توسط مغولان بدون فرهنگ و تمدن، رواج باورها و اعتقادات خرافی شدت بی نظیری گرفت. برخی از دانشمندان آن عصر، مجبور به فرار و هجرت از ایران شدند و برخی دیگر در حمله مغولان بدوی قتل عام گردیدند.

مردم برای تسکین آلام و دردهای خود، ناچار به سرنوشت محتوم خویش راضی گشته و به انواع افکار خرافی و باورهای انحرافی برای تطبیق خود با حاکمان مغول روی آوردند. حاکمان مغول هم با تکیه بر پیش گویی های شمن و کاهنان و با استفاده از ستاره شناسان، حملات خود به مناطق را توجیه و برنامه ریزی می کردند.

در زمان صفویه که اوج قدرت نظامی و اقتصادی و فرهنگی ایران بود، رواج خرافات از دوره های پیشین کمتر نبود. از مشاهدات تاورنیه و شاردن از اوضاع فرهنگی جامعه آن روز، چنین استنباط می شود که شاهان صفوی، بیش از عامه مردم به خرافات روی آوردند به طوری که شاه عباس به دلیل اینکه چند روز از سال را نحس می دانست از پادشاهی استعفا داده و شخص دیگری را به جای خود بر تخت می نشاند و پس از این مدت او را از میان برداشت.

ویلیام فرانکلین می نویسد: در این دوره اعتقاد ایرانیان به اجسام سماوی بسیار خرافی بود و بیشتر در بین طبقه متوسط و پائین اجتماع مشاهده می شد. افتادن ستاره ها، خسوف، کسوف، عبور شهاب، و امور دیگری از این قبیل مفاهیمی خاص برای آنها داشت. آنان بر مبنای این عقاید خود، به وجود ۹ آسمان اعتقاد داشتند و معتقد بودند اولینشان درست روی سرشان قرار گرفته است. آنها همچنین تصور می کردند که شهاب ها تیرهایی هستند که ملائک آسمان اول به سوی شیطان که قصد ورود به منطقه ایشان را دارد، رها می شوند.

باورهای خرافی در دوره قاجاریه به مراتب بدتر از دوره های پیشین بود. اشرف الدین گیلانی(نسیم شمال) در شعر مشهور خویش(رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز) وضع این دوره را به تصویر کشیده است. دعانویسی و رمالی از مشاغل رسمی این دوره به شمار می آمد. تعدادی از این رمالان با دوره گردی و داد زدن در کوچه ها و برخی در خانه ها و دکان ها مشغول به کار می شدند.

در این میان افرادی که به کولی مشهور بودند نیز در کنار کارهایی چون فروش اسباب بزک، به فال گیری و پیشگویی و جادو و جنبل می پرداختند. کف دست دیدن، به آئینه نگاه کردن، پیشانی خوانی، فروش مهره گیاه و سرمه هدهد و بلقیس از شگردهای آنان بود.

/۲۶۳۰۳

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.