داستانک؛ توقع لاک پشتی!

۲۴ آبان iبه نقل از منبع ذکر شده، در پورتال خبری ممتاز نیوز منتشر گردیده است

یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که iبه پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها iبه صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای مسافرتشون آماده بشن!

در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم مسافرتشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!

پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی،….

جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.

لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!

او قبول کرد که iبه یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو iبه راه افتاد.

سه سال گذشت… و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال … شش سال … سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست iبه گرسنگی ادامه بده . او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و آغاز iبه باز کردن یک ساندویچ کرد.

در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت خارج پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم»!!!


مجله اینترنتی برترین ها سبک زندگی سلامت دکوراسیون موفقیت کودک
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.