داستانک/ سرگذشت اسکناس ۱۰۰ یورویی!

 درست هنگامی که همه مردم شهر، در یک بدهکاری به سر می برند و هر کدام بر مبنای اعتبارشان زندگی را می گذرانند؛ ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمند وارد شهر می شود. وارد تنها هتلی که در این ساحل است می شود، اسکناس ۱۰۰ یورویی را روی پیشخوان هتل می گذارد و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود. صاحب هتل اسکناس ۱۰۰ یورویی را برمی دارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد. قصاب اسکناس ۱۰۰ یورویی را برمی دارد و با عجله به مزرعه پرورش بوقلمون می رود و بدهی خود را به مزرعه دار می پردازد. مزرعه دار، اسکناس ۱۰۰ یورویی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامین کننده خوراک بوقلمون و سوخت می دهد.
تامین کننده سوخت و خوراک برای پرداخت بدهی خود اسکناس ۱۰۰ یورویی را با شتاب به شهردار شهر که به او بدهکار بود می دهد. شهردار هم اسکناس را با شتاب به هتل می آورد زیرا او به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگامی که دوست خودش را یک شب به هتل آورد اتاق را به اعتبار کرایه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد. حالا هتل دار اسکناس را روی پیشخوان گذاشته است. در این هنگام فرد ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمی گردد و اسکناس ۱۰۰ یورویی خود را برمی دارد و می گوید از اتاق ها خوشش نیامده است و شهر را ترک می کند در حالی که هیچ کس صاحب پول نشده و همه بدهی های خود را صاف کرده اند.