داستانک/ پشت چراغ سبز!

فروردین ۱۴۰۳

شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه ممتاز نیوز،

همان طور که از روی چراغ راهنمایی به آدم ها نگاه می کرد؛ بین چند انتخاب دشوار مردد مانده بود. سرش گیج می رفت. دود زیاد و صدای بوق ها کلافه اش کرده بود. دوست داشت همان لحظه از روی چراغ پرواز کند.
***
گل مریم زود پژمرده می شود و وقتی پژمرده شود دیگر مشتری ندارد. با امروز، می شود ۲ روز که دسته ای از گل های مریم روی دست دخترک گل فروش باد کرده اند.
***
راننده تاکسی رسید سر چهار راه، نگاهی به شمارش معکوس چراغ انداخت، هنوز ۹۰ ثانیه مانده بود تا چراغ سبز شود. با خودش گفت: «الان که دارم خالی می رم، این چراغ هم که مدام متوقف می شه، اگه زودتر سبز بشه می تونم برسم اول خط و یک دور دیگه مسافر بزنم و گرنه امشب هم باید دست خالی برم خونه!»
***
از پشت فرمان بنز، مدام به ساعتش نگاه می کرد؛ نکند دیر به بیمارستان برسد و …. خدا خدا می کرد چراغ زودتر سبز شود.
***
دخترک کلافه بود، هنوز یک عالمه گل مریم داشت که باید تا خیابان ها شلوغند بفروشد. زیر چشمی نگاهی به چراغ انداخت و گفت: «چقدر تند تند می گذره، الانه که سبز بشه و از کاسبی بیفتم.»
***
همیشه با خودش می گفت: «کار ما فرشته ها خیلی سخته؛ اما خدا….» تا این که یک روز از طرف خدا مامور شد تا به چهار راه بزرگمهر برود و آرزوهای مردم را برآورده کند. بالای چراغ راهنمایی نشسته بود و بین آرزوهای دخترک گل فروش، راننده تاکسی و مرد بنز سوار مردد بود. سرش را رو به بالا برد و گفت: «خدا جون من این کاره نیستم. منو بفرست همون واحد ثبت اعمال بندگان!» همکارش سر رسید و گفت: «قرار شد همین جا بمونی و وقایع چهار راه بزرگمهر رو ثبت کنی، به آرزوهاشون هم کار نداشته باش.»
***
راننده بنز چشمش به دخترک گل فروش افتاد، شیشه را کشید پایین و دخترک رو صدا زد و گفت: «خانمم گل مریم خیلی دوست داره، همشو ازت می خرم به شرطی که دعا کنی خوب بشه؟ همش چند؟» دخترک با خوشحالی گفت: «۱۵ هزار تومن!» مرد جواب داد: « اینم ۲۰ تا، فقط دعا یادت نره!» راننده تاکسی داشت حرص می خورد که دخترکی ژولیده به شیشه ماشینش زد، راننده با بی حوصلگی گفت: « برو بچه چیزی نمی خوام!» دخترک گل فروش جواب داد: «من که چیزی برای فروش ندارم. می خواستم ببینم دربست تا خیابان آرزو چند می گیرین؟» سید مصطفی صابری

برای ملاحظه مجله شبانه اینجا کلیک کنید


باشگاه خبرنگاران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.