داستان عاشورایی

۲۹ آبان ،

تقریباً هر سال بهانه ای برای عزای امام حسین ( علیه السلام ) داشت !

به گزارش تفسیری مجله شبانه ممتاز نیوز، وبلاگ شین مثل شعور در تازهترین نوشته خود آورده است:

خدا توفیق داد و در سال ۸۲ که اولین انفجارات در کنار مضجع شریف امام حسین( علیه السلام ) رخ داد کربلا بودم : این داستان تقدیم به شهدای آن انفجار است :

تقریباً هر سال بهانه ای برای عزای امام حسین ( علیه السلام ) داشت !

وقتی به دنیا آمد اسمش را گذاشتند عبدالحسین ؛ روزهای اول ، شیرش را در مجلس زنانه ! ( که با مادرش می رفت ! ) می خورد .

شش یک سال داشت که در نقش علی اصغر ( علیه السلام ۹ در تعزیه بازی داده شد !!

سه سالش بود که نقش رقیه را بازی کرد !!

۶ ساله بود که بابایش برایش زنجیر خرید

۱۳ سالش که شد آغاز کرد به مداحی ( اولین نوحه اش را برای قاسم ابن الحسن ( علیه السلام ) خواند .

در ۱۸ سالگی که مداح قابلی شده بود رفت و طلبه شد ؛ سخنرانیهایش دل هر مخاطبی را می لرزاند و اشک مثل باران از چشمهایش می ریخت

ازدواج که کرد اسم بچه اولش را گذاشت عبدالله دومی دختر بود شد زینب !

به همسرش فاطمه فقط با لفظ « خانم من » خطاب می کرد .

صبح های عاشورا مراسم زیارت عاشورای کامله در خانه شان برگزار می کردند .

دلش برای کربلا پرمی کشید

خورد و …. رفت

شب عاشورا کربلا بود .

بعد از نماز صبح ، مثل همه عاشوراهای قبل البته اینبار از نزدیک آنهم در کربلا ؛ زیارت عاشورای کامله خواند .

دم « حبیبی حسینٌ و نعمالحبیب » گرفته بود و اشک یک لحظه ولش نمی کرد .

ساعت حوالی ۹ صبح بود . گفت می روم و بعد از استراحت کوتاهی برمی گردم .

بیرون ، کنار خیابان متصل به حرم ابالفضل ( علیه السلام ) دکه ای بود که چایی نذری می داد .  کنارش رسید و یک استکان چای نوشید ؛ یک لحظه چیزی به خاطرش آمد ، برگشت و با خجالت ( از اینکه چایی نوشیده ) به حضرت ابالفضل ( علیه السلام ) سلام گفت : السلام علیک یا ابالفضل العباس . ناگهان تکه های او به هر سو پرکشید . چند ساعت بعد خبر انفجارات در صدا و سیما بود که همه را بهت زده کرد . مادرش با ناله گفت : عبدالحسین هم کربلا بود مبادا …


باشگاه خبرنگاران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.