داستان «گنجه رنج» و «عشـــق فوتبال»

سعید علیپور/ ۱- « می دونی بچه ؟ وقتی بزرگتر شدی خیلی از چیزها ، اون جوری که بودن به نظر نمی رسن ؛ اون معدود چیزایی که دوست داشتی رو از دست می دی . به سن من که می رسی شاید فقط چند تا چیز برای دوست داشتن ، برات بمونه . من فقط « یکی » دارم » .

« گنجه رنج – کاتوین بیگلو »

۲- نه پسر ، نه دختر … نه رفیق دو هزار تومنی من ؛ این سطرها هنوز در مورد تو « صدق » نمی کند . تو هنوز همه دوست داشتن هایت را همراه خودت داری . تو هنوز همه آن چه به تو خوشی و نشاط می دهد را همراه داری . تو عشقت فوتبال است و فوتبال برایت با همه ستاره هایش ، عشق به حساب می آید . تو هنوز سرشار از ستایشی وقتی اسم تیم محبوبت را می شنوی و وقتی دوستانت اسم ستاره ها را بر زبان می آورند .

تو ، تو هنوز آماده دعوایی برای وقتی که کسی اسم تیم محبوب و ستاره آسمان کوچکت را با تحقیر صدا کنند . برای تو دنیا یعنی جای خوبی برای زندگی کردن در کنار فوتبال ، سینما ، ستاره ها ، موقشنگ ها ، ایکس ۶ ها ، پوسترهای روی دیوار ، دفتر خاطرات قفل دار و هزار و یک شمایل دیگر از زندگی سرخوشانه ..

به سرنوشت قهرمان داستان « گنجه رنج» دچار نشده ای که از تمام دار دنیا ، فقط یک علاقه برایش مانده باشد و آن هم چه علاقه مرگباری ! خنثی کردن بمب ها و تله ها و چاشنی ها !

۳- تو هنوز فوتبال را داری ، تو هنوز عشق را داری . تو هنوز زیر باران ، زیر برف ، زیر تگرگ ، زیر آسمان بی رحم ، ساعت ها در ورزشگاه ، روی سکوها و صندلی ها می‌نشینی و خیس می‌شوی و سرما می‌خوری و عشقت را تحسین می‌کنی . یا در گرمای سوزان آفتاب اذیت می شوی و شعار سر می دهی .. تو ، تو هنوز به ستاره هایت ایمان داری و هنوز عشقت به تیمت می‌تواند کوه را شکاف دهد .

تو ، تو هنوز عاشقی … تو هنوز فوتبال را عاشقانه دوست داری . تو هنوز فوتبال را داری … و تو هنوز ستاره های میلیاردی را بی هیچ شک و تردیدی دوست داری .. و تو هنوز پوسترهایت را بالای تخت چسبانده ای به دیوار . تو هنوز دفتر خاطرات قفل دارت را نگه داشته ای با آن خودکارهای رنگی و سطرهای عاشقانه در مورد فلان ستاره فوتبال .

تو ، تو هنوز زندگی را به شیوه ای ادامه می دهی که حسرتش برای ما مانده . نوستالژی یک پوستر و یک امضا و یک دفترچه خاطرات قفل دار به همراه عشقی که می تواند ساعت ها زیر باران ، آوازه خوان و پرشور نگهت دارد .

۴- نه رفیق .. دیگر برای من و امثال من پوستری روی دیوار باقی نمانده .. دیگر فوتبال ایران با این بازی‌ها و بازیکنان به من نمی چسبد .. ما مدتهاست که دفتر خاطراتمان را با آن خودکارهای رنگی انداخته ایم دور و قفلش را زده ایم به قلبمان تا دیگر عاشق نشویم . ما ، ما مدتهاست که دیگر عشقی نداریم به پرشوری روزهای تو و به زیبایی و شیفتگی تو .

ما ، ما مدتهاست پوستر ها را پاره پاره کرده ایم و قید ستاره های « خنز پنززی » را زده ایم و چشم ها را بسته ایم و به روی جادوی مصاحبه های روزنامه ها و سایتهای رنگ وارنگ . عشق را ما گذاشتیم داخل قلبمان و قفل زده ایم به آن تا قلبمان بشود « گنجه رنج » ، گنجه ای برای عشقی که دیگر نمانده .

۵- فوتبال ایران دیگر پاک نیست و دیگر تمیز نیست و دیگر نمی توان به نتیجه هایش اعتماد کرد . فوتبال ایران حالا دیگر تهی شده از هرچه اعتماد . فوتبال ایران ، حالا در چنبره اخبار تبانی ، دوپینگ ، فروش نتیجه ، دستمزد های کلان و اخبار مشابه ، بالا می آورد .

تو اما دلت خوش است به پوستر ستاره ای که با عینک دودی عکس های قشنگ می گیرد و من دارد حالم از هرچه پوستر و ستاره و تبانی و دوپینگ و نتیجه است به هم می‌خورد.

من دارم قفل قلبم را محکم تر می بندم تا « گنجه رنج » محفوظ بماند و تو داری دفترچه خاطرات با اسم و عکس فلان ستاره فوتبال « صفا » می‌کنی و دورش را گل و قلب و ستاره می کشی … نه رفیق راه من و تو از هم جدا شده اگر چه من هنوز در گنجه رنجم ، فوتبال را عاشقانه و با تمام وجود دوست دارم .

۴۳ ۴۳

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.