دلم ز جمله خوبان تو را گرفتار است…

فروردین ۱۴۰۳

منش مرشد نشان می‌داد که پدیده ˝مرشد ترابی˝ از دل دکاکین ترنا، سخن، قهوه خانه‌ها و زورخانه‌های جنوب شهر تهران، خارج آمده، رشد کرده و بالنده شده است.

سرویس نمایش هنرآنلاین، مرشد ولی را از کودکی، وقتی پنج شش سالم بود میشناسم. با پدربزرگم رفیق بود،بامابچه محل بود ،در دوره رکود نقالی، اودر قهوه خانه های محل – شاه عبدالعظیم – نقل میگفت، دراین میان قهوه خانه ی ِ “سید قهوه چی” را به یاد دارم، گاهی از سر دلتنگی، غزلخوانی هم میکرد:

دلم زجمله خوبان تو را گرفتار است / اسیر حسن توام ورنه حسن بسیار است / شبی که عکس تو افتاد بر درودیوار / هنوز عاشق بیچاره رو به دیوار است …

در آن روزگار، مرشد انگشترهای نابی داشت، در قهوه‌خانه که می نشست انگشترهایش چشم آدم را میگرفت، همیشه برای او به رسم احترام، چای شیرین می آوردند که در قهو ه خانه ها علامت بزرگی شخص بود ،من که کم سن وسال بودم و با پدربزرگ به قهوه خانه ی محل می آمدیم بهانه ی چای شیرین را میگرفتم و پدر بزرگم به این رفتار من میخندید ،به خانه که برمی گشتیم کارم شده بود چای شیرین ِ بیهوده خوردن !

منش مرشد نشان می‌داد که پدیده “مرشد ترابی” از دل دکاکین ترنا، سخن، قهوه خانه‌ها و زورخانه‌های جنوب شهر تهران، خارج آمده، رشد کرده و بالنده شده است. فضا سازی و میزانسن در نقالی را از همانجا – همان دانشکده ه‌های علوم انسانی و هنر – آموخته بود.

محتاج به توضیح نیست که او در کارش فوق العاده خلاق بود وبه چیزهایی که از استادانش یاد گرفته بود بسنده نمیکرد، او چکیده ی نمایش ایرانی بود بی آنکه خودش بداند ،من تقریبا هفته ای دو سه بار مرشد را در محل می دیدم ،با اینکه بیش از هشتاد سال داشت، مدام در حال جستجو بود تا مطلب تازه‌ای را برای نقل آماده کند، دفعه ی آخر که با هم قدم میزدیم ومن با اشتیاق، آخرین تحقیقات خودم را با او در میان می‌گذاشتم، آنقدر حرّافی کردم که ظهر شد، او فقط گوش میکرد و کمتر صحبت میکرد، به من گفت برویم فلان قهوه خانه و ناهار بخوریم و یک آبگوشت ِ مشترک سفارش داد ، آ بگوشت را با زیبا شناسی خاصی خورد و نوبت به آماده کردن ِ ” گوشت کوبیده ” رسید، مرشد به من اشاره کرد که : ” بکوب !” و من با یک ادا و اطوار و نا پختگی آغاز به کوبیدن کردم ، پیرمرد ناگاه برخاست ومرا کنار زد و با چنان تبحری گوشت و نخود و سیب زمینی را کوبید که غیر از من اطرافیان هم حیرت کردند، همان روز بود که ایمان پیدا کردم ما به گرد پای مرشد هم نمیرسیم. روحش شاد …

در گذشت پیر هنر نقالی ایران را به اهالی فرهنگ و هنر تسلیت میگویم.

امید داوری

انتهای پیام/۵۴/۵۳
 


آخرین خبرها
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.