جام جم آنلاین: موضوعی هست که هر چه بیشتر به آن فکر کنی کمتر از آن سر در میآوری. موضوعی هست که اصلا با فکر و عقل آدمیزاد جور در نمیآید. همین است که وقتی میآید، آدم طور دیگری میشود.
دیدهاید این آدمهایی را که تا دیروز میگفتند و میخندیدند و بالا و پایین میپریدند، از امروز ناگهان طور دیگری میشوند. کم حرف و آرام ـ درظاهرـ و سر به زیر میشوند و اینطور مواقع به اینجور آدمها میگویند: عاشق شدی؟
عشق جذابترین کلمه زندگی خیلی از ماست. بسیاری از ما عاشق شدهایم و میدانیم که عشق حال آدم را خراب میکند.
یک حال خرابی خوشایند که برایمان هم سخت است و هم خوب. هیچ کس تا به حال هیچ دو دو تا چهار تایی برای عشق اثبات نکرده است، اما تا دلمان خواسته از عشق سرودهایم و با عشق شاعر شدهایم و مجنونوار از خودمان بیخود شدهایم.
عاشقها میدانند که هیچ تعریفی از عشق بالاتر از این نیست، عاشق که میشویم یعنی یک جوری میشویم. همین یک جور یک دیوان شعر عاشقانه در خودش دارد.
راستی عشق از کجا میآید؟ راستی این در یک نگاهی که میگوییم تا عاشق شدن فاصله است چند ثانیه طول میکشد. هیچ کس نمیداند. چون عشق حساب و کتاب ندارد، اما راه و چاه دارد.
عشق از راه بالا میآید. عشق که آمد در چشمهای ما خانه میکند. چشم آدمهای عاشق برق دیگری دارد. زبانشان آری، اما چشم آدمهای عاشق هیچ وقت بند نمیآید. آدم عاشق راستگو میشود. آدم عاشق چشم پاک میشود. آدم عاشق فرصت با خود خلوت کردن زیاد دارد.
آدم که عاشق شد، کمکم خودش را بیشتر میبیند. آنهم نه از دریچه حساب و کتاب و چرتکه اندازیهای ریالی و تومانی، آدم عاشق در خودش فرو میرود و انگار که خودش را بیشتر میشناسد. آدم عاشق در دیگری فرو میرود و فنای دیگری میشود.
به چشمهای معشوق که نگاه میکند، آسمان را میبیند. چشمها به آسمان نزدیکترند. همین است که خیلیها میگویند عشق اگر عشق است، آدم را هوایی میکند.
عشق اگر عشق است، دست چشم را و دست دل را و دست عقل را در دست هم میگذارد. آدم عاشق عقل و دلش یکی میشود. یکی برای یکی. یک عقل و دل عاشق برای یک معشوق. عشق ظرفیت بالایی برای کامل کردن آدمها دارد. آدم عاشق به خدا نزدیکتر است، تا زمانی که با عشق، هوایی است. تا زمانی که دست و پای عشق را نمیبندد. تا زمانی که عشق را زمینگیر نکرده است. عشق زمینی با عشق زمینگیر فرق دارد. عشق زمینی حرمت میآفریند و عشق زمینگیر هوس میزاید.
زمانی دور عشق بیشتر هوای ما را داشت و ما بیشتر حرمتش را داشتیم. زمانی دور عشقها زبانزد میشد. زمانی دور و نزدیک استاندارد عشق ـ همین عشق ساده و زمینی خودمان ـ معلوم و مشخص بود. زمانی دور و نزدیک، عشق آدم را تنها عاشق نمیکرد که صبور میکرد، نجیب میکرد، آدم میکرد. حالا از راه عشق دور شدهایم و بیشتر در چاه عشق میافتیم.
صولت فروتن - جامجم
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version