روان شناسی بطالت

 واژۀ انگلیسی (idleness) به معنی بطالت برابر با کلماتی مانند بیکاری، تنبلی، بیهودگی، سستی، بی حالی و بیکارگی است.

معانی گوناگون بطالت نشان می دهد که با مفاهیم متفاوت و درعین حال مشابهی روبرو هستیم. دربررسی پژوهش های علمی انجام شده در مورد بطالت نیز این چندگانگی دیده می شود. تنوع معانی و برداشت های موجود از بطالت نشان می دهد که با پدیده ای دارای معنی صریح و مشخص سروکار نداریم. لذا فهم درست آن نیازمند رجوع به برخی قراین و مفاهیم دیگر مانند کار، زمان، هدف، پوچی، ملال، استراحت و فراغت است. در تعریف بطالت به معنی گذراندن زمان بدون انجام کاری یا اجتناب از انجام کار و فعالیت یا تنبلی بدون هدف نیز این قراین به چشم می خورد.

بطالت امری نکوهیده شمرده می شود و برخی آن را منشأ تمام زشتی ها می دانند. می گویند شیطان در دستان فرد عاطل همیشه شرارتی برای انجام می یابد. هزیود بطالت را مایۀ شرمساری می دانست و ویکتور هوگو آن را سنگین ترین رنج و ستم برمی شمرد. تاریخ بشر ظاهراً درستایش کار رقم خورده است. معهذا گهگاه رسالات و مقالاتی با نگاه مثبت به بطالت نگاشته شده است. ویرجینیا وولف می گوید: “در بطالت و رؤیاهای ماست که گاه حقیقت فرو نهفته بالا می آید و آشکار می شود.” آگاتاکریستی معتقد بود که اختراع زادۀ بطالت است و نه احتیاج. و آنتوان چخوف می نویسد هیچ شادی نیست که با بطالت برابر نباشد و تنها آن چه بی فایده است می تواند لذت بخش تلقی شود. و بالاخره فیلسوف معروف برتراند راسل مقاله ای در ستایش بطالت نوشته است که درآن با نگاهی انتقادی نسبت به کار و انواع آن می گوید که نیل به شادی و سعادت بشر در تقلیل سازمان یافتۀ کار تحقق می یابد.

اصولاً چرا بطالت وجود دارد و از لحاظ زیستی و تکاملی چه نقشی ایفا می کند. چنان که گفته شد پژوهش های علمی بسیار اندکی در مورد بطالت انجام شده ولی برخی یافته های قابل توجه به دست آمده است. برخلاف آن چه ظاهراً به نظر می رسد یکی از این تحقیقات نشان می دهد که افراد درنهایت از دست زدن به کار حتی اگر مجبور به انجام آن باشند بیشتر از نشستن و کاری انجام ندادن استقبال می کنند. پس اگر به سیزیف اختیار می دادند که میان بالا بردن و غلطاندن بی انتهای سنگ از تپه و نشستن دریک سلول انفرادی و بازی با انگشتانش یکی را انتخاب کند او از همان مجازاتی که زئوس برایش تعیین کرد راضی تر بود. یافتۀ تناقض آمیز دیگری نیز وجود دارد. افراد وقتی فعالیتی بی معنی و بی هدف به نظر آید بیکار نشستن را بر انجام آن فعالیت ترجیح خواهند داد ولی درعین حال کمتر شاد خواهند بود. افراد دست به این انتخاب می زنند درحالی که پیش بینی می کنند که فعال بودن رضایت بخش تر است امّا از آن جا که کار بی هدف و بی معنی است تحت سلطۀ این نیرو قرار دارند که انتخابی منطقی انجام دهند و نه احساسی. معهذا شاد نخواهند بود. مانند کسی که از راه رفتن بدون هدف احساس حماقت کند. به عبارت دیگر افراد بطالت را بر انجام کار بیهوده ترجیح می دهند. یعنی اگر سیزیف در سلول زندان می نشست، کمتر از وقتی که سنگ از تپه بالا می برد و می غلطاند می توانست شاد باشد.

این یافته ها در حالی است که برخی از روان شناسان براین باورند که وجود بطالت در انسان دارای وجه عمیق غریزی است و نقش تکاملی داشته است. نیاکان ما مجبور بوده اند برای ذخیرۀ انرژی مدت ها به صورت عاطل و باطل بنشینند یا دراز بکشند تا انرژ ی حیاتی خود را برای انجام امور مهم تر و حفظ بقا ذخیره کنند. امروزه ما به یمن دستاوردهای تمدن انرژی زیادی برای انجام امور داریم و بطالت چنین نقش مهمی را ایفا نمی کند. معهذا بر اساس باور این دانشمندان بطالت کماکان در اعماق یاخته های عصبی ما حضور دارد.

همه افراد زمانی یا دوره ای از عمر خود را به بطالت سپری می کنند. گاهی افراد به یک روز عاطل و باطل نیاز دارند تا رفع خستگی کنند. گذران یک یا چند روز اتفاقی در بطالت مشکلی ایجاد نمی کند امّا دوره های طولانی بیکارگی بر افراد تأثیرات منفی جسمانی و روان شناختی دارد. بدیهی است اگر شاعری ساعت ها بدون آن که کاری کند در تخیّلات خود غرق شود یا دانشمندی ظاهراً عاطل و باطل بنشیند و در افکار خود در جستجوی راه حل مسئله ای باشد با توجه به دستاورهایی که دارند نمی توان انگ بطالت را بر آن ها زد.

نکتۀ مهم دیگر مرز تعریف نشدۀ میان بطالت و گذارندن اوقات فراغت است. اوقات فراغت برای افراد مختلف معانی متفاوت دارد. اوقات فراغت به مفهوم آسودگی و آسایش از کار و شغل و پرداختن به اموری است که فرد از آن ها لذت می برد، خواه برای رفع خستگی باشد و خواه موجب ایجاد تنوع و یا حتی شکوفایی استعدادها و رشد اجتماعی شود. استراحت بطالت نیست و گاهی دراز کشیدن روی علف ها در زیر درختان در یک روز تابستانی و گوش دادن به صدای آب و تماشای ابرها به هیچ وجه تلف کردن وقت به شمار نمی رود. سازمان دهی صحیح اوقات فراغت می تواند زمینه ساز نوعی تربیت و پرورش غیر رسمی باشد که تاثیر آن در مواردی از آموزش و پرورش رسمی نیز بیشتر است و موجب افزایش شکوفایی و بهره وری می شو د. اوقات فراغت با خستگی، استرس کاری و فرسودگی شغلی مقابله می کند و از ضروریات حفظ تعادل در زندگی است.

چنان که گفته شد بطالت دارای اثرات منفی جسمانی و روان شناختی است. افزایش وزن و چاقی که خود مادر بسیاری از بیماری ها به شمار می آید یکی از پی آمدهای دوره های طولانی بطالت است. بطالت سوخت و ساز بدن را کم می کند و بدن مستعد تجمع چربی در بافت ها می شود. افراد برای سوزاندن کالری هایی که مصرف می کنند نیاز به فعالیت دارند و وقتی مدت ها غیر فعال هستند کالری های ذخیره شده تبدیل به چربی می شود. بطالت تنش عصبی به وجود می آورد که در ارتباط نزدیک با گرسنگی قرار دارد لذا افراد سعی می کنند با پرخوری یا پرنوشی تنش خود را کاهش دهند که هردو منجربه چاقی می شود. بنابراین یکی از راه حل های کاهش وزن و مقابله با چاقی دنبال کردن یک سبک زندگی فعال و هدفمند است.

از سوی دیگر بروز بیماری های قلبی عروقی را معمولاً به چاقی و رژیم غذایی نسبت می دهند حال آن که صحیح تر است که شیوع آن ها را ناشی از بطالت و عدم فعالیت جسمانی بدانیم که درمیان علل این بیماری ها در مرتبۀ مصرف سیگار و افزایش فشار خون قرار دارد. ۳۵% موارد کشندۀ این امراض با فقدان فعالیت منظم و ورزش پیوند دارد. نقش پیش گیری کننده ورزش در بهداشت جسمی و روانی شناخته شده است و نمی توان آن را نادیده گرفت.

از لحاظ تاثیرات روان شناختی خود تنش عصبی می تواند زاییدۀ بطالت باشد. افراد غیر فعال بیشتر نگران می شوند زیرا فرد فعال موضوعات زیادی دارد که باید به آنها بیندیشد و کمتر فرصت می کند تا بر یک نگرانی خاص متمرکز شود. فرد عاطل مکرراً به شکلی بدبینانه غرق در افکاری می شود که منجربه نگرانی بیشتر و تنش عصبی او خواهد شد. تنهایی نیز یکی از دلایل مستقیم بطالت است. فرد عاطل انگیزه ای برای خروج از خانه ندارد و از فرصت تعامل با دیگران محروم می شود. افرادی که برای دوره های طولانی غیر فعال می مانند تبدیل به افرادی منزوی و تنها می شوند و وضعیت روحی آنان روبه زوال می رود زیرا ما بدون وجود تعامل انسانی با دیگران نمی توانیم زندگی کنیم و از رشد و شکوفایی محروم می شویم.

سرانجام باید به رابطۀ میان بطالت و انگیزه و برخی بیماری های روانی مانند افسردگی و اسکیزوفرنی اشاره کرد. انگیزه که یکی از مباحث بنیادی روان شناسی است در بسیاری از موارد یا اختلالات کاهش می یابد و می تواند به بطالت منجر شود. یکی از مشخصه های اسکیزوفرنی نیز تخریب عملکرد و کاهش فعالیت بیمار و اسارت او در دست دوره های طولانی و تشدید شوندۀ بطالت است. رابطۀ افسردگی و بطالت مانند یک حلقۀ معیوب است یعنی هر کدام منجربه دیگری می شود. یکی از علائم افسردگی کاهش حرکت و فعالیت و در نتیجه بطالت است و افراد افسرده نسبت به انجام امور و کار بی انگیزه می شوند. از سوی دیگر عدم فعالیت و تحرک خود به ایجاد خلق افسرده کمک می کند. اصولاً یکی از راه های کمک به درمان افسردگی فعالیت و ورزش است. فعالیت منظم نه تنها ذهن را از آن چه موجب ناراحتی اوست مصون می دارد بلکه خلق را نیز بالا می برد و موجب تخلیۀ تنش و استرس و افزایش اعتماد به نفس می شود و فرد عاطل از تمام این مواهب محروم می ماند.
*روانپزشک

۴۷۲۳۴

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.