تهران امروز: زخم اعتیاد به شیشه و کراک بر تن جامعه ایرانی کم بود، این روزها کارشناسان از فراگیر شدن مصرف الکل و کاهش سن مصرفکنندگان خبر میدهند چنان که براساس آخرین پژوهشها، موج الکلیسم در راه است.
هشدارها جدی است؛ نتایج تحقیقات نشان میدهد که نوجوانان ۱۷ ساله هم در کشور مشروبات الکلی مصرف میکنند و افزایش ۲۰درصدی مصرف این نوشیدنیهای ممنوع سبب میشود تا در آیندهای نه چندان دور بر شمار بیماران کلیوی و کبدی کشور افزوده شود.
نتایج این تحقیق را دکتر «مجید ابهری» متخصص علوم رفتاری و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی به تهران امروز اعلام کرده است اما این همه ماجرا نیست. موج سوم اعتیاد هنوز از گرد راه نرسیده، تا۳۰ درصد آمار مرگ و میر، کوری، ضایعات کلیوی و کبدی را افزایش داده است.
سالانه ۲۰ میلیون لیتر نوشیدنی الکلی به وسیله پلیس در کشور کشف میشود اما سردار«اسماعیل احمدی مقدم» فرماندهی نیروی انتظامی معتقد است که این فقط ۲۵ درصد از مشروبات الکلی است که به کشور قاچاق میشود.
همه این تکههای پازل را کنار هم بگذارید، نتیجه تامل برانگیز است: تا چند سال دیگر موج سوم اعتیاد درصد بالایی از جوانان ایرانی را در برمیگیرد. به گفته حسین قرائتی ستوده، روانشناس ودرمانگر اعتیاد، «ایران امروز، در مرحلهای از موج الکلیسم قرار دارد که ۱۰ سال پیش نسبت به مصرف موادمحرک صنعتی نظیر شیشه و کراک قرار داشت.»
آمارهای رسمی که از زبان فرمانده نیروی انتظامی اعلام شده، از وجود ۱۳۰ هزار ایرانی الکلی خبر میدهد اما کارشناسان آمارهای غیر رسمی را بیش از این میدانند. اگرچه همه توجه در موضوع اعتیاد به مواد مخدر و محرک معطوف است اما موج الکلیسم آرام آرام زیر پوست شهرها میخزد و جوانان ایرانی را در بر میگیرد. وجود مصرف الکل به عنوان یکی از علتهای تصادفات جادهای خود موید این امر است و پلیس راه را بر آن داشته تا در جادهها از رانندگان متخلف تست اعتیاد به الکل بگیرد.
انجمن الکلیهای گمنام
«سلام، مهدی» این را همه افراد حاضر در جلسه بهطور هماهنگ در پاسخ به سلام «مهدی» که خود را «یک الکلی» معرفی کرده است میگویند. اینجا جلسهای است با عنوان «الکلیهای گمنام» که در آن معتادان بهبود یافته از الکل هر هفته گردهم میآیند و از تجربیات خود در راه بهبودی با هم صحبت میکنند. مهدی ۳ سال است که پاک است. این را میگوید و با لبخند ادامه میدهد: «۲ سال و ۱۱ ماه و ۲ هفته و یک روز! بابت روز به روزش خدا را شکر میکنم.» خودش میگوید که الکل زندگیاش را نابود کرده است.
او و همسرش سالها برای بچه دار شدن دوا و درمان کرده بودند اما بعد از تولد تنها دخترش، مهدی الکلی میشود و یک روز که کودک تب شدیدی داشته مهدی همه دارایی نقدیاش را میدهد برای خریدن یک بطری دیگر. اینها را که میگوید سرش را پایین میاندازد: «دخترم داشت از تب میمرد.
اگر پدربزرگش به دادش نرسیده بود تمام میکرد…» وقتی میخواهد از روزهایی که الکل مصرف میکرد بگوید، عضلات صورتش را منقبض میکند و پیشانیاش چین میافتد: «با دوستانم دور هم جمع میشدیم تا ناراحتی هایمان را فراموش کنیم. روزهای اول مقدار مصرفمان کم بود.
بعد کمکم بیشتر شد. من در مصرف افراط میکردم و تا به خودم آمدم دیدم به معتادی تبدیل شدهام که گوشه خانه افتادهام و دیگر هیچکس حتی همسر و دخترم هم برایم تره خرد نمیکردند. حرمت و احترامم را از دست داده بودم.
ارثیه پدریام را به باد داده بودم. حتی به فروش اثاثیه خانه هم فکر میکردم…» مهدی معتقد است که این روزها یک پایش در بیمارستان است برای درمان مشکل کلیوی و یک پایش در جلسات بهبودی برای آنکه اعتیادش را از نظر روانی درمان کند. دلش میخواهد همه از مضرات الکل آگاه باشند. دلش میخواهد به جوانها هشدار بدهد که از همان بار اول اعتیاد آغاز میشود و میگوید: «هر معتادی از همان بار اول آغاز کرده است.»
ماهواره تابوی الکل را شکست
حرف از الکل و مصرف آن که به میان میآید کارشناسان انگشت اتهام خود را به سوی ناتوی فرهنگی نشانه میروند. دکتر مجید ابهری، متخصص علوم رفتاری و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی نیز با این دیدگاه موافق است اما در ادامه علل دیگری را نیز در کنار دسیسهها قرار میدهد.
او میگوید: «ناتوی فرهنگی و اجماعی به دنبال گسترش امواج تهاجمی خود به فرهنگ و هویت جامعه ایران اسلامی، تخریب آینده و سلامت جوانان را سرلوحه کار موج سوم حمله خود یعنی گسترش الکلیسم قرار داده است. بعد از ورود، ساخت و عرضه مواد روانگردان صنعتی در قالب و نامهای مختلف در ظواهر فریبنده این بار به سراغ الکل آمده تا با تبلیغات ماهوارهای تابوی آن را در جامعه بشکند.
وقتی در برخی از برنامههای ماهوارهای افرادی را نمایش میدهند که بطری مشروب الکلی را به عنوان هدیه در مهمانی به صاحبخانه هدیه میدهند و صاحبخانه را خوشحال میکنند یعنی ماهواره سعی دارد مصرف الکل را در کشور فرهنگسازی کند.»
ابهری معتقد است که گستردگی مرزهای غربی و شمال غربی و ضعف نظارت بر مرکزی بر این مناطق سبب شده تا مبارزه با قاچاق این مشروبات آنطور که باید و شاید انجام نگیرد. او ادامه میدهد: «صد البته کمبود نشاط اجتماعی، گران بودن و کاستیهای وسایل رفاهی و تفریحی جامعه برای جوانان باعث شده است گرایش به الکل افزایش چشمگیری پیدا کند تا آنجا که سن مصرف الکل در کشور به ۱۷ سال رسیده و مصرف آن افزایش ۲۰ درصدی داشته است.»
به گفته ابهری برخی از مشروبات الکلی نیز در داخل کشور و در خانهها توسط افرادی که از عواقب کار خود غافلند ساخته میشود.
او میگوید:«حتی دیده شده که این افراد بطریهایخالی مشروبات الکلی را به قیمت پایین خریداریکرده و با چای، آب و الکل صنعتی و مواد شیمیایی و اسانسهای خطرناک پر میکنند.» حسین قرائتی ستوده، کارشناس ارشد روان شناسی دارد و در یک کلینیک درمان اعتیاد فعالیت میکند.
او میگوید: «خیلی از جوانان ما هنوز گمان میکنند که الکل اعتیاد ندارد. یعنی این تفکرکه فردی بر اثر مصرف مداوم آن هم معتاد نمیشود. این موضوع دربین افرادی که بهما مراجعه میکنند به وضوح دیده میشود.»
او ادامه میدهد: «متاسفانه در برخی خانوادهها مصرف الکل در مهمانیها و در مواقع شادی امری قبیح نیست و خطر مصرف آن احساس نشده است. این یک زنگ خطر است. چون بازدارندگی خانواده در اعتیاد اولین عاملی است که میتواند در جلوگیری از اعتیاد موثر باشد. اگر در شیشه و کراک این موضوع وجود داشت و امروز جامعه در این حجم وسیع با معتادان به شیشه روبه روست، در مصرف الکل این عامل نیز وجود ندارد.»
یک تماس، یک بطری!
سامان ۲۲ ساله است. امشب مهمانی دارد. این را که میگوید پقی میزند زیر خنده و ادامه میدهد: «نه از آن مهمانیهایی که با رقص نور و صدای بلند موسیقی همراه است.
من و رفقایم قرار است دور هم جمع شویم.» سامان در یک مغازه فروشنده است و با یکی از دوستانش خانهای ۳۳ متری در مرکز شهر اجاره کرده. همین است که مهمانیهای دوستانش هم در خانه آنها برگزار میشود.
خودش میگوید: «اوایل هفتهای یک شب بود اما الان هفت روز هفته دور هم هستیم. دلخوشی دیگری نداریم دور هم که باشیم بهمان خوش میگذرد. ما اهل کار خلاف نیستیم. الکل هم اعتیاد ندارد!»
اولین بار که مشروبات الکلی مصرف کرده ۱۶ ساله بوده: «عروسی عمویم بود. همه خوردند من هم خوردم. چون مهمانی بود و همه خوشحال بودند پدرم دعوایم نکرد.» میپرسم مشروبات الکلی را از کجا تهیه میکند؟
نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکند و میگوید: «انگار توی این شهر زندگی نمیکنید! شماره تلفنشان را داریم. تماس میگیریم میآورند در خانه. تازه این طوری قیمتش گران میافتد بعضی وقتها هم بچهها خودشان میروند از جایی که میشناسند میخرند.
این طوری هم مطمئنتر است هم ارزانتر.» انگار عجله داشته باشد این پا و آن پا میکند. سوال دیگری ندارم. سامان میرود تا هر چه زودتر به مهمانیاش برسد.