زن از وقتی پای ماهواره به خونشون باز شده بود صبحها بیدار میشد می دید لباساش خیسن
تصمیم گرفت شب ؛ خودشو به خواب بزنه
شوهرش بعد از مدتی اومد و شبکه تلویزیون را به کانال ماهواره ای مورددار زد
شوهره همچین که محو زنهای تلویزیونی میشد یه نگاهی به زنش می کرد و یه نگاهی به تلویزیون و می گفت اگه زن به اینا میگن پس زن من …
یه تف رو لباس زنش می انداخت ؛ باز به تلویزیون نگاه میکرد و باز یه تف دیگه
این بود که زنه فهمید خیسی لباساش از کجا آب می خوره از ماهواره !!!