*من در حال حاضر مثل گذشته در جریان مسائل کشور، آنگونه که اتفاق میافتد، نیستم. بیشتر از طریق رسانهها و گاهی از طریق بعضی ملاقاتها مطالبی را میفهمم اما در مجموع فکر میکنم در شرایط کنونی، هم ضعف مدیریت و هم تحریمها هر دو سهم دارند.
*نمیتوانیم بگوییم تحریمها بیتأثیر یا کمتأثیر است. به هر حال تأثیر دارد که دشمنان به آن دلخوش کردهاند. اینکه چه کار کنیم، بحث دیگری است. مدیریتها هم واقعاً اشکال دارد. من سالها پیش تذکرات جدّی دادم. این سبک مدیریت در نهایت نمیتواند خوب باشد. شاید بعضیها به سوءنیت منتسب میکنند اما اینگونه نیست. معتقدم مسئولان، کشور و انقلابشان را دوست دارند و مسئولیتشان را میفهمند. ولی عدم کارایی یک مسئله است و باید در مسئولیتها کارایی باشد و شرایط یک مدیر چه در مقدمه یک بحران و چه در خود بحران شرایط ویژهای دارد که به اصطلاح بحران مدیریت و مدیریت بحران میگویند. نمیتوان هر کاری را دست هر انسان بیتجربه و یا در حال آموزش داد.
*الان بهترین نیروهای کاردان در ایران هستند. تحصیلکردهها، تجربهدیدهها، دورهدیدهها و آنهایی که در دوران جنگ از دانشگاه جنگ عبور کردند و یا در دوران انقلاب و خدمت در شرایط سخت کارایی به دست آوردند. انسانهای مخلص و انسانهایی که زندگی سادهای دارند. فکر میکنم همین الان کشور ظرفیت عبور از همین بحران را دارد. البته الان دشمن خیلی راهها را بسته است. ولی باز باید راهی انتخاب کرد. الان وضع ما بدتر از وضع بعد از جنگ که نیست؟
*با توجه به شرایط فعلی اقتصاد راهحل همین سه عنوانی است که رهبری مطرح کردند. اینکه از من میپرسید راهش چیست؟ رهبری گفتند که سرمایه لازم داریم، درست است و بدون سرمایه کاری را نمیشود انجام داد. گفتند که کار لازم داریم. کار هم بدون سرمایه ایجاد نمیشود. بلکه کار بدون سرمایه همانطور که میبینید روزبهروز ریزش میکند. گفتند که تولید لازم داریم. تولید هم احتیاج به نیروی کار و هم احتیاج به سرمایه دارد. اگر همین رهنمود ایشان را پیگیری کنیم، میتواند نسخه شفابخش باشد ولی در اجرا صفر است. در این هفت ماه که از سال گذشته نگاه کنید، بیکاری کم نشده، بلکه زیادتر شده، گرانی بیشتر شده و تولید کم شده و سرمایهها یا راکد و یا غیربازده هستند.
*مجمع سیاست مینویسد آن هم جهت مشورت برای رهبری. رهبری سیاستها را امضا میکنند و قانونی میشود و ابلاغ میکنند. گویا دولت اصلاً نظرات مجمع را قبول ندارد. موارد خیلی زیاد است. یک نمونه را میگویم. برنامه پنج ساله چهارم که نوشته شد، برنامه خیلی خوبی بود. سیاستهایش با دقتهای فراوان تنظیم شد و رهبری هم تصویب کردند و مجلس هم تصویب کرد. ولی بعداً در اجرا شنیده شد که گفتهاند این برنامه خمیر شود.
*بینید درگیری و قطع رابطه با آمریکا را ما آغاز نکردیم. آمریکا آغاز کرد. اول آمریکا اموال ما را آزاد و رفتار خود را اصلاح کند، بعد ما این را نشانی از حسننیت میگیریم و مینشینیم و مذاکره میکنیم. مذاکره هم به معنای روابط نیست. مذاکره میکنند و اگر به توافق رسیدند و در صورت تحقق شرایط روابط برقرار میکنند. حرف من این بود و الان هم همین است. یعنی اگر آمریکا مایل است و میخواهد با ما رابطه داشته باشد، باید حسننیت خود را نه در لفظ بلکه در عمل نشان دهد. الان شروط مذاکره یک مقدار بیشتر شده است. باید ظلمهایی که به ما کرده جبران کنند و اموال ما را حداقل آنهایی که فعلاً وجود دارد، تحویل بدهند. این حرف من بود و الان هم همین است و ثابت است. امام هم یک بار فرمودند که اگر آمریکا آدم شود، ما مشکلی نداریم و میتوانیم همکاری کنیم. من تعبیر آدم شدن را اینگونه تفسیر میکردم. اینکه در این شرایط گفته شود بیایید رابطه برقرار کنیم، خوب نیست.
*اسرائیل به تنهایی نمیتواند حمله کند. اگر بخواهد حمله کند، باید مطمئن باشد که یا از اول و یا در مسیر، آمریکا به او میپیوندد. لذا احتیاج به اجازه آمریکا دارد. دشمنان الان به هر قیمتی میخواهند ما را متوقف کنند و ضربه بزنند. ولی الان آنچه انسان میفهمد، فعلاً امید بستهاند که همین وضعی که با تحریمها و تبلیغات در کشور ایجاد کردند، آنها را از جنگ بینیاز کند. ولی ما باید خودمان را برای هر پیشامدی آماده کنیم. همیشه هم باید آماده باشیم. اولویت کاری ما باید این باشد که فعلاً مسائل خودمان را در داخل حل کنیم. فکر میکنم اگر مردم ایران متحد باشند، مثل زمان جنگ و مثل بعد از جنگ و پشت سر انقلاب حاضر به فداکاری باشند و مسئولان و آدمهای باتدبیر کشور همراهی کنند، در آن صورت این حوادث رخ نمیدهد.
*من دیگر آمادگی این کار را ندارم. در دورهای هم که آمدم، صد بار تأکید کردم که ترجیح دارد انسان جوانتر و تازه نفسی وارد شود و ما حمایتش کنیم. شرایطی پیش آمد که مجبور شدم خودم را نامزد کنم. والاّ برای من آن دوره اول کافی بود و بیش از این لازم نبود. همه حرفهایم را هم زدم و طراحیهایم را اجرا کردم و برنامههایم را ریختم. بارها گفته بودم که نیازی نیست بیایم. الان هم اگر یک رئیس جمهور توانا با آرای بالا روی کار بیاید، من به عنوان یک مشاور تا آخر به او کمک میکنم.
*بعد از جلسه مجمع، معمولاً چهار، پنج نفر از دوستان میمانند و با هم ناهار میخوریم و مسائل کشور و راهکارها را مطرح و بحث میکنیم. این حرف را هم من به آقای ناطق زدم و هم ایشان به من زدند. گفتم: هنوز وضع جسمی و سن شما بهتر از من است و بیایید. ایشان هم برعکس به من میگفت. اما همه حرف بود. گفتم که دیگر نمیتوانم بیایم و آقای ناطق هم عذرهایی داشت.
*ما باید دست از این سیاسی بازی برداریم. این چه چیزی است که خط کشیدند؟! اصلاحطلب و اصولگرا، هر دو اسم است. اینها اصلاح را میخواهند و آنها هم اصول را قبول دارند. بر سر چیزی دعوا میکنند و کار را به اینجا رساندند که میبینید. من نمیگویم که حزب و رقابت نباشد. حزب و رقابت باشد و شعار هم بدهد ولی انتخابات کنند و وقتی که یکی پیروز شد، همه پشت سر او باشند و کار کنند. اگر این کار را بکنیم، آمریکا مأیوس میشود. چون میداند در آن فضا نمیتواند کاری بکند. مشکلاتمان را هم حل میکنیم.
*واقعاً هیچ فرقی ندارد و اجرای قانون باید برای همه باشد و من به آن راضی هستم. نمیخواهم وضع خاصی برای بچههای خودم در مقابل دیگران درست کنم. ولی میگویند و فکر میکنند که این طور نیست. فائزه ۶ماه محکوم شده بود، گرچه من روی حکمش اشکال داشتم اما بالاخره محکوم شد و بایست میرفت، دورهاش را میگذراند. خودش را برای زندان آماده کرده بود که هر وقت خبر کنند، برود. البته شیوه بردن اشکال داشت. در زندان هم در حال مطالعه و ترجمه است. درباره مهدی هم مطمئن هستم که غیر از انقلاب و اسلام و ایران و ملت چیز دیگری برایش جاذبه نداشت.
*رهبری در نماز جمعه گفتند گناه کبیره است چیزی که در دادگاه ثابت نشده، به کسی اتهام بزنند ولی میبینید همان روزنامههایی که خودشان را نظامند میدانند، دارند تکرار میکنند. من نمیدانم اینها چطور میگویند که ما مقلّد هستیم. مهدی در اختیارشان است و من هم هیچ مسالهای ندارم. جز اینکه قانون اجرا شود. اگر احساس کنم که بیقانونی رفتار میشود، اقدام میکنم.
*قانون اساسی واقعاً معیار انتخابات باشد. آن کسانی که صلاحیت دارند، حق نامزدی داشته باشند و انتخابات هم سالم انجام شود و نظارت درست انجام شود. گروهها و جبهههای مشخص سلیقه خودشان را بر قانون تحمیل نکنند. در آن صورت هر کسی را که مردم بیشتر قبول دارند، سرکار میآید. ممکن است افکار عمومی هم اشتباه کند، اما کمتر از افراد اشتباه میکند. در آن صورت مردم پشتیبان نظام میمانند. من اینگونه میبینیم.
* اصلاحطلبها و اصولگراها و مستقلها همه در این کشور کار کردهاند و انسانهای زحمتکشیدهای هستند. سلیقههای مختلفی هم دارند. اگر شما وزرا، استانداران و معاونان دولت مرا ارزیابی کنید، میبینید که تعادل بین مجموعه سلیقهها را در دولتم کاملاً حفظ میکردم.
مجله اینترنتی برترین ها سبک زندگی سلامت دکوراسیون موفقیت کودک
نظرات این مردبزرگ واندیشمند نشان از عمق بینش ونگاه ژرفنگرش به مسائل روز جهانیست..ایشان سرمایه بزرگی برای این سرزمین است.