سربازان آمریکایی روان‌پریش و خشونت‌طلب

جام جم آنلاین: خانم جانیس‌ هاکن، متخصص بیماری​های روحی و روانی است. این استاد دانشگاه اورگون از ۳۵ سال پیش در کلینیک‌ها، در اردوگاه‌های پناهجویان و در زندان‌ها تحقیقات زیادی درمورد چگونگی کمک به این نوع بیماران انجام داده است، اما این روزها خانم‌ هاکن بیشتر با موردی خاص و درکنار همکاران خود کار می‌کند.

او در حال تماشای فیلمی ‌است که خود آن را فیلمبرداری کرده است. روی صفحه نمایشگر کامپیوتر وی بیماران روانی را می‌بینیم که درباره هراس از بیماری می‌گویند و از این‌که خانم‌ هاکن شغل آنان را مورد تهدید قرار می‌دهد، گله می‌کنند.

این تصاویر مربوط به حوزه روانی و به عبارتی مربوط به آرشیو روان‌شناسان نظامی ‌آمریکاست. در این آرشیو مدارکی از سربازان مبتلا به بیماری‌های روانی که هنوز هم در جبهه‌ها حضور دارند، به چشم می‌خورد.

خانم‌ هاکن همراه با واحد یکصد و سیزدهم «کنترل استرس» که یگان ویژه روان‌شناسان نظامی‌ به شمار می‌رود، سفری به قندهار داشت. ژنرال‌های آمریکایی هم البته از وی استقبال کردند تا وانمود ‌کنند که خیلی به فکر سربازانشان هستند.»

اما روایت‌ هاکن از این سفر چیز دیگری است. یکی از روان‌شناسان حاضر در آن فیلم می‌گوید: «وظیفه ما مداوای سربازان نیست، بلکه باید دوباره آنان را به جنگ بفرستیم. به عنوان روان‌شناس در واقع باید زخم‌های پنهان آنان را بشناسیم و به دلیل ویژگی‌های نظامی، ‌این کار باید سریع و اورژانسی انجام شود.»

فیلم‌ هاکن در واقع یک فراخوان کمک است. او می‌گوید: «در سیستم نظامی‌ این احتمال وجود دارد که روان‌شناسان تبدیل به یک همدست شوند و به جای درمان بیماران، برای استخدام سربازانی سالم و کارآمد به ارتش کمک کنند.»

البته این اقدامات و نتایج بعد از کشتاری که سرجوخه رابرت بالز به راه انداخت، حاصل نشده و پیشینه بیشتری دارد، اما بعد از آن جنایت همه داده‌های پیشین صورت عملیاتی به خود گرفته است.

بالز همان مردی است که صبح روز ۱۱ مارس امسال از پایگاهش در قندهار خارج شد و ۱۷ افغان غیرنظامی‌ را در دهکده مجاور به رگبار بست. تعداد ۹ کودک نیز قربانی این عمل بالز شدند.

تصاویر دلخراش

البته در تمام جنگ‌ها گاه سربازانی پیدا می‌شوند که به شکنجه و تحقیر و قتل مردم غیرنظامی‌ دست می‌زنند، اما این وضعیت در ارتشی که با روش‌هایی نادرست به استخدام سربازان جدید اقدام می‌کند و بدون آمادگی لازم آنان را به جبهه‌ها می‌فرستد، به مراتب وخیم‌تر است.

افزون بر آن، زمانی که سربازان تنها از روی انگیزه‌های مالی و ماجراجویانه به ارتش می‌پیوندند، تحقق صحنه‌های دلخراشی مانند ابوغریب چندان دور از ذهن نیست.

سال گذشته عکس‌هایی از «گروه مرگ» در دنیا منتشر شد. سربازان این گروه غیرنظامیان افغان را کشته و تنها برای سرگرمی‌ با اجساد آنان عکس می‌گرفتند.

این افراد از پایگاه نظامی‌ لوئیس مک‌کورد در نزدیکی سیاتل به افغانستان اعزام شده بودند، یعنی همان پایگاهی که سرجوخه رابرت بالز زمانی جمعی آن بود.

در ژانویه امسال نیز فیلمی ‌ویدئویی از سربازان آمریکایی منتشر شد که در حال ادرار کردن روی اجساد قربانیان افغان بودند. در ماه فوریه هم گروهی از سربازان آمریکایی نسخه‌های قرآن را سوزاندند.

چند هفته پیش نیز تصاویر وحشتناکی از بی‌حرمتی سربازان لشکر ۸۲ چترباز آمریکا به اجساد انتشار یافت. آیا واقعا آمریکا شماری «دیوانه» را به افغانستان اعزام کرده است؟

بر پایه ارزیابی کارشناسان نزدیک به ۲۰ درصد از سربازان بازگشته از عراق و افغانستان دچار نوعی بیماری روحی خطرناک هستند و تنها نیمی‌ از آنان مداوا می‌شوند.

بسیاری از دیگر سربازان هم از ترس این‌که برچسب بیمار روانی بخورند یا از ارتش اخراج شوند، به جنگ ادامه می‌دهند.

آمریکا ادعا می‌کند که ارتشی فوق پیشرفته و آسیب‌ناپذیر دارد، اما ظاهرا سربازان آمریکایی آسیب‌پذیرتر از هر زمان دیگر به نظر می‌آیند.

نکته: روزبه‌روز بر بحران‌های روحی و روانی نظامیان آمریکایی افزوده می شود و نتیجه آن همین رفتار جنون‌آمیز و جنایتکارانه‌ای است که از سوی برخی سربازان آمریکایی در افغانستان و حتی در خاک آمریکا شاهد آن هستیم

در عین حال فرماندهان ارتش آمریکا می‌گویند این مشکل را جدی گرفته و سالانه ۶٫۲ میلیارد دلار هزینه مداوای سربازان بیمار می‌شود.

همچنین طی پنج سال گذشته تعداد روان‌شناسان نظامی‌ دو برابر شده است، اما استیفن زناکیس، ژنرال و پزشک سابق ارتش آمریکا عقیده دارد که این آمار و ارقام به تنهایی نمی‌تواند مشکلی را حل کند.

به عقیده این ژنرال سابق، فرماندهان آگاهی چندانی از یگان‌های تحت امر خود ندارند و نمی‌پذیرند که آنها مسوول رفتار سربازان بیمار خود هستند:‌ «تنها مسوولیت‌پذیری می‌تواند مشکلات روحی سربازان را حل کند.»

اما در ارتشی مانند ارتش آمریکا که از بیش از ۱۰ سال پیش درگیر یک جنگ فرسایشی شده است، انتظاری بیش از این نمی‌توان داشت.

رابرت بالز سه دوره کامل را در عراق بسر برده بود و خانواده‌اش آرزو داشتند این بار به آلمان یا ‌هاوایی اعزام شود، اما در پایان سال ۲۰۱۱ او را به افغانستان اعزام کردند.

بی‌توجهی

اما ظاهرا این واقعیت که بالز پیش از آن جنایت مرتکب جرایم دیگری شده بود، برای کسی اهمیت ندارد. او در زمان مرخصی‌هایش یک‌بار به جرم درگیری خیابانی بازداشت و سپس به جرم کلاهبرداری جریمه نقدی شده و از سوی دیگر فردی بدهکار بود البته به سختی می‌توان گفت که ارتباط این اعمال با آن جنایت تا چه اندازه می‌تواند باشد.

اما در این مورد تردیدی نیست که کشته شدن یکی از دوستان بالز در مقابل چشمان وی در عراق و حادثه‌ای مشابه در افغانستان این سرباز را دچار نوعی بیماری حاد روانی کرده بود.

آیا پزشکان از این مسائل آگاه بوده‌اند؟ بالز در آزمون‌های روان‌شناسی به نوعی از اشتیاق خود برای جنایت گفته بود، اما پرفسور‌ هاکن این آزمون‌ها را معتبر نمی‌داند: «پرسش‌شوندگان در این آزمون‌ها دروغ‌های زیادی می‌گویند.»

از سوی دیگر فرماندهان آمریکایی نیز اهمیت چندانی به این آزمون‌ها نمی‌دهند و به جای آن به دنبال این هستند که سربازان هر چه زودتر به جبهه‌ها بازگردند.

افزون بر آن، این‌گونه درمان‌ها بسیار پرهزینه است. همین چندی پیش فاش شد که یک بیمارستان نظامی‌ در واشنگتن ۴۰ درصد از بیماران روانی خود را مرخص کرده است. از قرار معلوم دلیل این کار ۱٫۵ میلیون دلاری بود که سالانه برای هریک از این بیماران باید هزینه شود.

از قرار معلوم، بیشتر این سربازان روان‌پریش و از جمله رابرت بالز قبلا جمعی پایگاه نظامی‌ لوئیس مک‌کورد بوده‌اند. به نوشته یکی از خبرنامه‌های نظامی ‌آمریکا، این پایگاه بیشترین مشکلات را نسبت به دیگر پایگاه‌ها دارد.

در ژانویه ۲۰۱۰ بود که یکی از سربازان بازگشته از عراق به نام جاشوا تابور به دلیل اقدام به قتل دختر۴ ساله‌اش به زندان افتاد. این سرباز قصد داشت به دلیل آن که دخترش نمی‌تواند حروف الفبا را درست تلفظ کند، وی را با خفگی مصنوعی مجازات کند.

دیوید استوارت، پزشک نظامی‌ بازگشته از عراق نیز در آوریل ۲۰۱۱ پس از فرار از چنگ ماموران پلیس، با شلیک گلوله مغز خود را متلاشی کرد. او پیش از این کار، همسر و پسر پنج ساله‌اش را کشته بود.

تغییرات ناخوشایند

آیا این اقدامات جنون‌آمیز تنها پیامد یک بیماری روانی است؟ به عقیده کارشناسان، افزایش خشونت در میان سربازان آمریکایی بیش از هر چیز ریشه در تغییرات این ارتش در سال‌های اخیر دارد. در جنگی مانند جنگ افغانستان، سربازان در واحدهایی کوچک و در پست‌های دورافتاده بسر می‌برند و این حالت حس به اصطلاح قهرمان‌بازی را در میان آنان افزایش می‌دهد.

افزون بر آن به دلیل کاهش تقاضا برای استخدام در ارتش طی سال‌های اخیر، شمار افراد خشونت‌طلب با سطح آموزشی زیر متوسط در ارتش آمریکا افزایش یافته است.

فناوری‌های ارتباطی جدید این امکان را در اختیار سربازان قرار می‌دهد که از زندگی روزمره خود در جبهه‌ها فیلم و عکس تهیه کنند و حاصل این کار همان تصاویر وحشتناکی است که در نشریات معتبر آمریکا چاپ می‌شود.

از روی همین تصاویر می‌توان دریافت که یگان‌های عملیاتی ارتش آمریکا برخلاف گذشته توسط افسران جزء و درجه‌داران و گاه سرجوخه‌ها هدایت شده و افسران ارشد تقریبا در هیچ‌یک از عملیات چریکی حضور ندارند. به​این ترتیب نارضایتی در میان سربازان افزایش یافته و گاه منجر به پیامدهایی وحشتناک می‌شود.

آنچه مسلم است این‌که شمار بالای این‌گونه جنایات را نمی‌توان تنها به علت مشکلات روانی دانست. بی‌تردید ارتش آمریکا هیچ توجیهی برای حضور در افغانستان ندارد و نمی‌تواند سربازان خود را برای ادامه حضور در این کشور متقاعد سازد.

این مساله در کنار دیگر مسائل پیش‌گفته روزبه‌روز بر بحران‌های روحی و روانی نظامیان آمریکایی می‌افزاید و نتیجه آن همین رفتار جنون‌آمیز و جنایتکارانه‌ای است که از سوی برخی سربازان آمریکایی در افغانستان و حتی در خاک آمریکا شاهد آن هستیم.

اشپیگل – مترجم: محمدعلی فیروزآبادی


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.