سندرم یادگاری نویسی روی بناهای باستانی یا میل مفرط به جاودانگی
شاید سنت یادگاری نویسی از خیلی قبل ها باب شده باشد. خیلی قبل تر از وقتی که دختر و پسرهای همسایه، طی یک حرکت رمانتیک، روی تنه درخت باغ هایشان تصویر یک قلب بکشند و یک تیر هم از وسطش رد کنند و اسمشان را کنارهم حک کنند.
به هر حال یادگاری نویس، اثرش را روی چیزی باقی می گذارد که گمان می کند مانا تر و پایا تر ازاوست. البته باید اعتراف کنم این حس که حتی پس از مرگت – شاید تا آخر دنیا – اثرت یک جای دنیا باقی بماند، نه تنها حس بدی نیست، حتی خوشایند هم هست.
من کارشناس نیستم ولی بدم نمی آید بدانم واقعا فلسفه این میل مفرط به یادگاری نویسی چیست. بیماری است؟ سندرم است؟ هوس است؟ یا شاید هم یک رفتار طبیعی است؟