سوره علق، آیات مبارکه: ۸ ـ۱

جام جم آنلاین: قول مشهور در میان مفسران این است که این سوره نخستین سوره‌اى است که بر پیغمبر گرامى اسلام ـ صلی‌الله علیه و آله ـ نازل شده و محتواى آن نیز مؤید همین معنى است.

در آغاز به پیغمبر اکرم ـ صلی‌الله علیه‌و آله ـ دستور قرائت و تلاوت مى دهد و سپس از آفرینش این انسان با عظمت، از یک‌قطره خون بى‌ارزش، سخن مى گوید. در مرحله بعد، از تکامل انسان در پرتو لطف و کرم پروردگار و آشنایى او به علم و دانش و قلم بحث مى کند.

در مرحله بـعد، از انسان‌هاى ناسپاسى که به‌‌رغم این همه موهبت و اکرام الهى راه طغیان را پیش مى‌گیرند سخن به میان مى‌آورد.

سرانجام به مجازات دردناک کسانى که مانع هدایت مردم و اعمال نیک هستند اشاره مى‌کند و سوره را با دستور سجده و تقرب به درگاه پروردگار پایان مى دهد.

از افتخارات اسلام این است که کارش را با قرائت و علم و قلم شروع کرد و اولین فرمان خداوند به پیامبرش، فرمان فرهنگى بود.

در فرمان «اقرأ» این نکته نهفته است که آنچه بر تو نازل خواهد شد، خواندنى است، نه فقط دانستنى.

قابل توجه این که در اینجا قبل از هر چیز تکیه روى مساله «ربوبیت» پروردگارشده است و مى دانیم «رب» به معنى «مالک مصلح» است؛ کسى که هم صاحب چیزى است و هم به اصلاح و تربیت آن مى‌پردازد.

براى اثبات ربوبیت پروردگار نیز روى مساله خلقت و آفرینش جهان هستى تکیه شده، چرا که بهترین دلیل بر ربوبیت او خالقیت اوست، کسى عالم را تدبیر مى کند که آفریننده آن است.

این در حقیقت پاسخى است به مشرکان عرب که «خالقیت» خدا را پذیرفته بودند، اما ربوبیت و تدبیر را براى بت‌ها قائل بودند! بعلاوه ربوبیت خداوند و تدبیر او در نظام هستى بهترین دلیل بر اثبات ذات مقدس اوست.

بیان آفرینش انسان از خون بسته شده(علق)، هم یک مطلب علمى است و هم راهى براى تربیت انسان که بداند مبدأ او از چیست و گرفتار غرور نشود.

در تفسیر نوین مى‏خوانیم: آنجا که به مساله آفرینش انسان نظر دارد، خداوند، خود را کریم خوانده: «ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ الَّذِی خَلَقَکَ» ولى آنجا که موضوع خواندن و یادگیرى و قلم مطرح است، خود را اکرم خوانده است. «اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ.»

کلمه‏ «کَلَّا» به معناى نفى گذشته است یعنى این‌گونه نیست که انسان به یاد گذشته خود باشد که خداوند او را آفرید و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلکه به جاى بندگى طغیان مى‏کند و مانع بندگى دیگران نیز مى‏شود. انسان ناسپاس است. خدا او را آفرید و هر چه نمى‏دانست به او آموخت، اما او در برابر پروردگارش طغیان مى‏کند. انسان به‌خاطر آن‌که به غلط خود را بى‏نیاز مى‏پندارد، دست به طغیان مى‏زند.

اگر انسان ظرفیت نداشته باشد، ثروت و قدرت و علم و… او را مغرور مى‏کند مثل فرعون و قارون، ولى اگر ظرفیت باشد، اینها در یک نفر جمع مى‏شود مثل حضرت یوسف و سلیمان ولى مغرور نمى‏شود، چون همه را از خداوند مى‏داند نه خود. چنان‌که حضرت سلیمان گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» (نمل‌‌/‌‌۴۰). آرى خطر آنجاست که انسان به خود بنگرد نه خدا.


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.