جام جم آنلاین: بعد از اشاره به بعضی از دلایل معاد در آیات قبل، در این آیات بار دیگر، به مساله رستاخیز و سرنوشت خداترسان (اهل تقوا) و هوا پرستان (گنهکاران) در آن روز بازمیگردد، میفرماید: «هنگامی که آن حادثه بزرگ، رخ دهد»؛ نیکوکاران و بدکاران هرکدام به جزای اعمال خویش میرسند.
«طامه» در اینجا اشاره به قیامت است که مملو از حوادث هولناک میباشد و توصیف آن به «کبری» تاکید بیشتری درباره اهمیت و عظمت این حادثه بینظیر است. سپس میافزاید: «در آن روز انسان به یاد کوششهایش میافتد».
اما این تذکر و یادآوری چه سودی برای او میتواند داشته باشد. اگر تقاضای بازگشت به دنیا و جبران گذشته کند دست رد به سینه او میزنند. اگر توبه کند و از اعمالش پوزش طلبد، فایدهای ندارد، چرا که درهای توبه دیگر بسته شده است.
آری! در آن روز حجابها از قلب و روح انسان برداشته میشود و همه حقایق مکنون بارز و آشکار میشود و لذا میافزاید: «و (در آن روز) جهنم برای هر بینندهای آشکار میگردد».
جهنم هماکنون نیز وجود دارد بلکه طبق آیه ۵۴ سوره عنکبوت کافران را از هر سو احاطه کرده، اما حجابهای عالم دنیا مانع رؤیت آن است ولی آن روز که روز ظهور و بروز همه چیز است جهنم از همه آشکارتر ظهور میکند.
قیامت، بزرگترین و فراگیرترین حادثه است که تمام حوادث دیگر را تحتالشعاع خود قرار میدهد. انسان در قیامت، دائما متذکّر کارهایش در دنیا میشود البته دنیا بد نیست، ترجیح آن بر آخرت بد است. شرط اول بهشتی شدن «خوف» ناشی از «معرفت» و شناختن مقام پروردگار است.
ترسیدن از مخالفت فرمان او، شرط دومی است که در حقیقت نتیجه شرط اول و میوه درخت معرفت و خوف است. تسلط بر هوای نفس و بازداشتن آن از سرکشی، چرا که تمام گناهان و مفاسد و بدبختیها از هوای نفس سرچشمه میگیرد.
مشخص است که خداوند ترس ندارد، مقام اوست که مایه ترس انسان میشود. مثل اینکه انسان از قاضی میترسد، زیرا میداند اگر جرمی مرتکب شود، با او سر و کار دارد. ریشه طغیان، دنیاپرستی است. ریشه مبارزه با نفس، خوف الهی است. نفس انسان فتنهگر است که باید او را باز داشت.
سؤال از زمان وقوع قیامت، بارها در قرآن مطرح شده، امّا پاسخی به آن داده نشده است. زیرا یکی از الطاف الهی، مخفی بودن زمان مرگ و قیامت است و دانستن زمان آن سبب به هم خوردن آرامش درونی و ارتباطات بیرونی و سبب رشد اضطراری است.
آنچه مهم است ایمان به وقوع قیامت است نه دانستن زمان وقوع آن. برای غافلان، هشدار و انذار لازمتر از بشارت است لذا «انما انت مبشر» در قرآن نداریم، امّا «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ» آمده است.
وظیفه پیامبر، انذار مردم است، نه الزام و اجبار به پذیرش. از شرایط پذیرش دعوت انبیا، آمادگی روحی مردم و پرواداشتن از گناه است.
حواسمان باشد علم بشر محدود است و نمیتواند به انتهای علم که مخصوص خداوند است دست یابد. آخرت به قدری بزرگ است که تمام عمر دنیا و برزخ در کنار آن، به مقدار شبی یا روزی بیش نیست.
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version