سوگنامه ای برای محمدرضا لطفی

گردآوری توسط گروه موسیقی ممتازنیوز

هوشنگ فراهانی: خداحافظ استاد ! ما را ببخش از اینکه که قدر سختی هایی را که تو در این راه پر مخاطره و در این سنگلاخ زندگی کشیدی ندانستیم.

هوشنگ فراهانی، موسیقی‌دان و نوازنده تار و سه تار پس از درگذشت محمدرضا لطفی یادداشتی در اختیار هنرآنلاین قرار داده که در ادامه می‌خوانید:

دریغ ودرد مرگ نابه هنگام استاد محمد رضا لطفی این اسطوره و قافله سالار موسیقی ایران زمانی فرا رسید که هنوز اندیشه های بسیاری برای موسیقی ایران داشت که می بایست به ثمر می نشست.

میراثی که او از خود بر جای گذاشت درخت تناوری است که شاخه هایش سر کشیده بر جان و عمق روح مردمی که سالیان سال با نغمه های غرورآفرینش زندگی کردند.

خنیاگری که نغمه های سازش راوی دردهای مردمش بود. گاه با سرودهایش مبارزی بود در سنگر دفاع از آرمانهای انسانی و گاه عارفی در سماعی بی پایان و راوی نغمه های عرفانی.

در روزهای سخت بیماریش در روزهای بی قراریش با من که روزی روبه رویش نشستم و دستانش را با مهر به دست فشردم، از درد بی درمانش که بر جانش ریشه دوانیده بود، هیچ نگفت. می دیدم که رنجور است می دیدم که بی تاب است، اما هیچ گلایه ای از درد نکرد.

از نزدیک تر شدن سایه های مرگ و نیستی که می دانست در همین نزدیکی است باز هم سخنی نگفت و اما دوباره از موسیقی گفت و باز از نغمه ها سخن ساز کرد و بار دیگر از طرح های موسیقایی آینده اش گفت و از ایده هایی که برای آموزش موسیقی داشت و از اینکه موسیقی ایران را به گونه ای دیگر نگریسته است از اینکه هیچگاه از کار مفرط خسته نشده است و هیچگاه از یاران ناموافق گلایه ای نکرد.

محمدرضا لطفی رفت و بغضی فرو خورده در سینه یارانش شکست، به حسرت نشست، به دریغ نشست و نگاه های منتظری که به اشک نشست و دریغ که این قافله سالار موسیقی ایران درگذشت.

خداحافظ استاد! آخرین کلامی بود که در آخرین دیدار با او بر زبانم گذشت و بعد تا روزها و هفته ها دغدغه روحم شد. انگار می دانستم که باید این نگاه واپسین را با تمام جان نوشید و خاطره این وداع واپسین را در جای جای ذهن نگاشت تا برای سالها بیادش زخمه بر ساز نواخت و با سوز این داغ پر حسرت نغمه و سرود خواند.

خداحافظ استاد بزرگ، مرشد من، استاد من ! ما را ببخش که در این روزگار مسخ شده و جنون آمیز، قدر بزرگانم را نمی دانیم. ما را ببخش که گاه نگاه هایمان بی تفاوت و سرد است. ما را ببخش که قدر مهربانی را نمی دانیم.

خداحافظ استاد ! ما را ببخش از اینکه که قدر سختی هایی را که تو در این راه پر مخاطره و در این سنگلاخ زندگی کشیدی ندانستیم.

تو بودی که در روزهای خونین انقلاب بشارت از آزادی دادی تو که برادران غرق در خونت را در نغمه های سازت زمزمه کردی. تو بودی که ایران را سرای امید دانستی. تو بودی که به یاد عارف این آزادی خواه مانند خود، نغمه ها ساز کردی و صدها نغمه دیگر با کاروان شهید، تا سپیده، صدها سرود، صدها آوازهای اساطیری که از هزارتوی روح تو به جهان امروز راه باز کرده بود.

خداحافظ استاد! روزی دیگر که آفتاب بر سراسر ایران بتابد جسم تو در خاک وطنت آرام گرفته است. برای شاید هزاران سال برای همیشه و تا ابد اما می دانم که بقول حافظ بزرگ : بر سر تربت ما چون گذری همت خواه / که زیارتگه رندان جهان خواهد بود.

آن گوشه ای از خاک ایران که تو در آن آرمیده ای زیارتگه عاشقان جهان خواهد بود. روح تو اما در زبان ساز تو جاری است تا همیشه و بدان که جان عاشقان سازت به ساز و نوای تو کوک شده است و این نوا می رود تا به نسلها، می رود به روزهای روشن آینده ای که در انتظارش بودی. می رود به دشتهای این سرزمینی که برای روشنایی اش سرودی. در کوچه ها و در شهرها در زمزمه شبانه قلندران و عاشقان.

خداحافظ استاد روانت شاد که ترجمان دیگری از عشق داشتی، عشق را جرعه جرعه نوشیدی. شیوه و راه مستی را می دانستی و طریق عاشقی را بر ما آموختی.

فقدان استاد بزرگ موسیقی ایران محمد رضا لطفی بر همه عاشقان تسلیت باد.

هوشنگ فراهانی

چهاردهم اردیبهشت هزار و سیصد و نود سه

پایان پیام/۴۶
 


آخرین خبرها
منبع:هنرآنلاین
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.