شادونه غم/پرونده

امید کریمی: پنجشنبه، ۲۱ اردیبهشت ۹۱، پایان یک دوره حرفه ای هنرمندی بود که می توانست سرمایه گذاری موفق تلویزیون ایران محسوب شود و جای مجریان قدیمی و پر آوازه گذشته برنامه کودکان را بگیرد.

اما افسوس ملیکا زارعی و همه انهایی که روی او سرمایه گذاری کردند، در ۲۵ سالگی، ثبت شده است؛ پس از پایان برنامه خاله شادونه در خرمدره، کودکان ریز و درشت، رفتند تا مادرانشان را پیدا کنند، پشت در خروجی، اسپانسر برنامه، بسته هایی را به مادران می داد. خبر این هدیه ناقابل، دهان به دهان چرخید، مادران و کودکان به خروجی هجوم بردند؛ در تنگ شده بود، داربست زده بودند. جمعیت که در خوشبینانه ترین حالت، هزار نفر از ظرفیت سالن بیشتر بود، برای دست خالی نماندن از تحفه، همدیگر را هل می دادند، چادر مادری زیر پای پشت سری ماند، زمین خورد، جمعیت مهلت نداد از زمین برخیزد؛ چند نفر دیگر هم زمین خوردند. میان انها ۷ کودک بودند، زیر دست و پا ماندند. راویان می گویند جای پاشنه کفش هم روی بدن کودکان ماند. سه کودک جان سپردند، ۴ کودک هم مصدوم شدند. فاجعه رقم خورد. اینجا، اینجا و اینجا

“ناگهان جمعیت به سمت ما هجوم آورد که از پله افتادیم. جمعیت زیادی روی ما افتاد. احساس می‌کردم نفسم بند آمده است، نزدیک ۱۰ دقیقه چشم‌هایم را بستم، فقط عسل را محکم گرفته بودم و با چشم خودم دیدم که دخترم چشم‌هایش را بست و به سختی نفس می‌کشید. بالاخره پس از چند دقیقه‌ای جمعیت زیادی که افتاده بودند بلند شدند. صحنه‌‌های بدی را در آنجا دیدم حتی چهره بچه‌‌هایی که زیر دست و پا خفه شده بودند بشدت وحشتناک شده بود.”

این همه اتفاقی بود پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت در خرمدره افتاد و غم بزرگی را به جان همه گذاشت. حالا همه دنبال مقصر می گردند؛ از پدران و مادران داغ دیده ای که ابتدا لعنت به خود می فرستند که چرا پا به چنین برنامه نحسی گذاشتند و سپس به همه برگزار کننده ها و زمین و زمان. انها بیش از همه البته حق دارند ناراحت باشند.

اما داستان مقصر یابی، به این سادگی ها هم به نتیجه نمی رسد نیست. همه خودشان را بی تقصیر و معصوم و کاربلد و دوراندیش می دانند. حتی مسوولی هم عذر بدتر از گناه آورده و اظهار بی اطلاعی می کند.

 اما یک مقصر قطعا برگزار کننده های برنامه هستند که راضی شدند به خاطر درخواست مردم، بلیت بیشتری بفروشند: “مسئولان برگزاری تصمیم گرفتند بلیت بیشتری به فروش برسانند. آنها برگه‌‌های سفیدرنگ را به قسمت‌‌های کوچک‌تری تقسیم کرده و با مهر برنامه آنها را به عنوان بلیت به فروش می‌رساندند. بیش از ۷ هزار بلیت به فروش رسیده بود” (اینجـــا)

پس از این حادثه پرونده ای در دستگاه قضایی تشکیل شد، عده ای بازداشت شدند. (اینجـــا و اینجـــا)

دستگاه قضایی، فیلم و عکس این مراسم را توقیف کرد. هرچند یک وبلاگ، تصویری از این مراسم منتشر کرد (اینجــــا) و خاله شادونه که همه چیز به نام او تمام شد، پیام تسلیتی نوشت و البته از اجرای برنامه کودکان انصراف داد. (اینجــــا)

اما چه فایده؟ او در پایان برنامه از کودکان خواسته بود مادرانشان را پیدا کنند و همین دلیل تاختن به او شد. اینکه نمی شد بگوید: بچه های عزیز آرام آرام بروید و مادرانتان را پیدا کنید. اینکه نمی شد اینهمه به فکر پول نباشد؟ نمی شد…

اما او که پس از پایان مراسم از سالن خارج شد و ۴۰ دقیقه پس از فاجعه در مسیر تهران، فهمید چه شده واقعا، مقصر است؟ خسرو معتضد، مورخ، در یادداشتی تند، ملیکا زارعی را نواخت و او را به بی تجربگی متهم کرد. که البته این کمترین لفظی بود که معتضد برای خاله شادونه و تقصیرش در این فاجعه بکار برد. (اینجــــا)

مردم اما چهار روز پس از حادثه، انگار که احساس را کنار گذاشته باشند، پاسخ معتضد را دادند و خاله شادونه را هرچند مقصر عنوان کردند، اما درصد تقصیرش را کمتر از بقیه نوشتند. (اینجـــا و اینجـــا)

اما وکیل ملیکا زارعی و عوامل برنامه خاله شادونه نامه ای نوشت و مستنداتی رو کرد که نشان می داد همه مراحل قانونی برگزاری برنامه انجام شده است و همه مسوولان شهر هم از آن با خبر بوده اند. (اینجا)

هنوز کسی نپذیرفته که در این حادثه مقصر بوده است، همه هم تقصیر را گردن هم می اندازند و البته یکی هم می گوید سالن بیمه بوده و خانواده قربانیان، دیه می گیرند که این خودش آتشی است به جان پدر و مادر کودکان از دست رفته.

اما یک سوال برای همیشه بی پاسخ می ماند؛ چه کسی می تواند کودکان زیر دست و پا مانده را به مادرانشان برگرداند؟

۴۷۴۷

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.