شاهکار دولت های پس از دفاع مقدس؛ کویر نمک در «سرزمین آب» !

 
 
اعتدال – دریاچه ارومیه رو به اضمحلال است و شاید کمتر از دو سال دیگر دچار سرنوشت دریاچه آرال شود. این وضع نتیجه اولویت نداشتن حقابه محیط زیست در تصمیم گیری‌های وزارت نیرو است. علیرغم اعتراضات گسترده مردمی و رسانه ها حقابه محیط زیست نه در اولویت‌های پایین، که اصولا در وزارت نیرو «بدون» اولویت است و این نشان از نوع نگرش مسئولان و تصمیم گیرندگان به مسائل دارد
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اعتدال ، وضع اسفناک امروز دریاچه ارومیه، نتیجه سال‌ها بی‌توجهی به هشدار کارشناسان محیط زیست است. شاید از اولین هشدارها در مورد دریاچه ارومیه، بیش از ۱۵ سال می‌گذرد. بدون اغراق می‌توان گفت در این سال‌ها، کوچکترین اعتنایی به این‌گونه هشدارها نشد و اکنون شمارش معکوس برای مرگ قطعی این دریاچه آغاز شده است.
 
هشدارهای چندین ساله کارشناسان برای تخصیص حقابه محیط زیست، کوچکترین تاثیری بر مسئولان نداشت و مرگ دریاچه‌ها یکی پس از دیگری آغاز شد. اما دریاچه ارومیه به عنوان یکی از بزرگترین دریاچه‌های کشور و نیز به دلیل وجود نمک و احتمال انتشار آن به صورت ریزگرد و تخریب مراتع و دشت‌های کشاورزی، حساسیت بیشتری دارد. ظاهرا، نظر رسانه ها ، کارشناسان مستقل و مجامع دانشگاهی به ذائقه مسئولان خوش نمی‌آید و ابراز نظر کارشناسی توسط کارشناسان حتی در آستانه خشک شدن دریاچه ارومیه نوعی غرض‌ورزی تلقی می‌شود.
 
نخستین هشدارها در خصوص خشک شدن دریاچه ارومیه از حدود ۱۵ سال پیش مطرح شد. علی رغم این هشدارها دولت های وقت به ساخت ۳۵ سد بر رودخانه‌های بالا دست دریاچه ارومیه ادامه دادند. به اعتقاد کارشناسان، احداث جاده بین ارومیه تبریز از روی دریاچه ارومیه نیز در خشکی این دریاچه بی تاثیر نبوده است. هیچ گونه مطالعات زیست محیطی در خصوص اجرای این پروژه انجام نشده و کارشناسان محیط زیست بر این باورند که احداث این جاده موجب اختلال در روند گردش منابع آبی دریاچه ارومیه شده است.‏
 
شاید هیچ ایرانی را نتوان پیدا کرد که نسبت به خشک شدن دریاچه ارومیه بی تفاوت باشد. دریاچه زیبای ارومیه، با مشخصات و ویژگی‌های منحصر بفردش، در ذهن و یاد همه ایرانیان جایگاه دارد. بسیاری از ما، از نقاط دور و نزدیک کشور، خاطرات به یادماندنی از این دریاچه داریم و از این منظر، دریاچه ارومیه یکی از نمادهای ملی ماست و احساس تعلق به آن در ما نهادینه است، سرمایه‌ای برای همگرایی ملی. شاید از همین رو است که در سال‌های اخیر، هر کدام از ما که به دریاچه ارومیه رفته‌ایم اضمحلال آن را با بهت و ناباوری و به طرق مختلف با دیگران در میان گذاشته ایم. چاپ صدها گزارش کوچک و بزرگ و نمایش هزاران عکس از بلورهای نمک و لاشه پرندگان مرده در فضای مجازی و در رسانه‌های مکتوب گواهی بر این احساس تعلق ماست که امروز با حس غریب ناباوری و افسوس همراه شده است.
 
اما نکته و پرسش بزرگی از این واقعه، ذهن آدمی را مشغول می‌کند. چرا هشدارهای چند ساله کارشناسان منابع طبیعی و محیط زیست مورد توجه قرار نگرفت؟ چرا تصمیم‌گیرندگان بعد از «وقوع اتفاق» به دنبال راه حل برای «بازسازی» هستند؟ اصولا وقتی کسی در زمینه‌ای کارشناس و خبره است و در زمینه کاری خود هشدار می‌دهد و راه حل ارائه می‌کند، چه مکانیزمی برای اعمال آن در تصمیم گیری‌ها وجود دارد؟ البته شاید خنده بهترین جواب این‌گونه پرسش‌ها باشد؛ چرا که متاسفانه بعد از مشاهده نتیجه تصمیم‌گیری اشتباه نیز برای بازسازی باز هم به نظر کارشناسان توجه نمی‌شود و باز همان روند قبلی برای حل مسئله تکرار می‌شود.
 
اگر از زاویه‌ای دیگر به موضوع بنگریم، پرسش‌های دیگری ذهن را مشغول می‌کند. راستی اگر تصمیم گیرنده‌ای به نظر کارشناسان توجه نکرد، تصمیمی نادرست گرفت و آن را اجرا کرد و نتیجه آن خسارت به منابع ملی یک ملت شد، دریاچه‌ای خشک شد، جنگلی نابود شد، سرزمین حاصلخیزی از میان رفت، افراد بسیاری درگیر مشکلات جسمی شدند و… چگونه می‌تواند آن را جبران کند و اساسا آیا مسئولیتی متوجه اوست؟
 
 
دریاچه ارومیه رو به اضمحلال است و شاید کمتر از دو سال دیگر دچار سرنوشت دریاچه آرال شود. این وضع نتیجه اولویت نداشتن حقابه محیط زیست در تصمیم گیری‌های وزارت نیرو است. علیرغم اعتراضات گسترده مردمی و رسانه ها حقابه محیط زیست نه در اولویت‌های پایین، که اصولا در وزارت نیرو «بدون» اولویت است و این نشان از نوع نگرش مسئولان و تصمیم گیرندگان به مسائل دارد.
 
شاید در سال‌های ابتدایی شروع خشک شدن دریاچه ارومیه نگرانی‌ها برای از دست رفتن موقعیت گردشگری و زیبایی دریاچه بود، اما امروز که سه پنجم آب دریاچه کم شده، کم کم مشکلات آتی این خشک شدن به چشم می‌آید.
 
صورت مسئله این است که حقابه دریاچه برای توسعه کشاورزی منطقه قطع شده است و نتیجه آن این خواهد بود که با از بین رفتن دریاچه، خطر ریزگردهای نمکی قبل از هر چیز حاصل خیزی دشت‌های منطقه را تهدید ‌کند و اگر روند فعلی ادامه یابد، دور زمانی نخواهد گذشت که شاهد کویر شدن نه فقط محدوده دریاچه، که استان‌های همجوار آن باشیم. ریزگردهای نمکی سلامتی ساکنان حداقل دو استان را نیز هدف قرار خواهد داد و شاید روزگاری کم کم شهرهای و روستاهای اطراف دریاچه نیز خالی از سکنه شود.
 
راستی مسئولیت این اتفاقات بر عهده کیست؟


عصر ایران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.