شنگول و منگول قرن بیست و یک …


وبلاگ "تکبیر" نوشت:
به گزارش سایت حرف تو، راستی راستی چقدر دنیا عوض شده و پیشرفت کرده ایم دیگر این روز ها با این همه تکنولوژی و پیشرفت و فناوری مشکلی نداریم .

گفتم تکنولوژی یک نمونه کوچکش همین آیفون تصویری. بله همین آیفون تصویری آخر با وجود این پدیده خیلی راحت شده ایم
حالا دیگر با بودن این ، شنگول و منگول گول آقا گرگه را نمی خورند و اصلا با این همه پیشرفت که مامان بزی خانه اش را ترک نمی کند تا آقا گرگه به سراغ بچه هایش بیاید و فقط با یک تماس تلفنی یا پیامک به سوپر مارکت سر خیابان و دادن شماره اشتراک تمام آنچه که لازم دارد را در اسرع وقت در خانه خودش تحویل می گیرد
و تازه از اینها گذشته با این همه پیشرفت مگر انجمن های حامی حقوق زنان مرده اند که مامان بزی برای تامین ما یحتاج خانه بیرون برود ؟! چشم بابا بزی کور ؛ دندش نرم ، خودش باید همه احتیاجات را تامین کند
و تازه از همه اینها گذشته مگر بچه ها بیکارند که تا صدای در را شنیدند بع بع کنان پشت در بیایند و در را باز کنند الان با اینترنت و چت و گیم کی حال دارد در را باز کند حتی اگر خود مامان بزی هم باشد
و تازه از همه اینها گذشته بزغاله هم بزغاله های قدیم الان دیگر همه بزغاله ها خودشان یک پارچه گرگند و صد تا مثل آقا گرگه را تا چشمه می برند و تشنه بر می گردانند
تازه باز از همه اینها گذشته این آقا گرگه که آن آقا گرگه قدیم نیست او کلی پیشرفت کرده و دیگر نیاز نیست دستانش را آردی کند یا صدایش را نازک کند او الان میتواند به راحتی با یک جراحی پلاستیک خودش را به شکل مامان بزی در بیاورد و به سراغ شنگول و منگول برود و آنقدر شبیه مامان بزی می شود که حتی خود مامان بزی هم به خودش شک می کند
و تازه از همه اینها گذشته مگر آقا گرگه بیکار است که کل روز را به خاطر دو تا بزغاله هدر بدهد او دیگر الان برای خودش کسی شده است و شرکت دارد و دیگر وقت این کارهای بچه گانه را ندارد و کلی جلسه و همایش و کنفرانس دارد و اگر گرسنه اش هم بشود فست فود طبقه پایین همیشه غذا دارد.
و تازه از همه اینها گذشته لازم نیست آقا گرگه این همه درد سر بکشد و هر وقت دوست داشت می تواند گوشت بزغاله برزیلی بخرد که هم ارزان تر است و هم بی درد سر تر
راستی تا یادم نرفته عرض کنم که فکر نکنید حبه انگور همان خواهر کوچولوی شنگول و منگول را فراموش کردم نه فراموشش نکردم اما چه کنم که با این همه پیشرفت و ترقی خیلی بی کلاسیست که بیشتر از دو بچه داشته باشی و از آنجایی که مامان بزی هم خیلی خانم متشخص و با کلاسیست و کلاس آیروبیک می رود تابع همین اصل است و بعد از به دنیا آمدن منگول جان توبکتومی کرده است
تازه اگر حبه انگوری هم در کار بود عمرا اگر میرفت و به مامان بزی خبر میداد که آقا گرگه شنگول و منگول را خورده چون اولا اصلا به او چه ربطی دارد یک کسی خورده و کس دیگری خورده شده این چه ربطی به حبه انگور دارد این را خود مامان بزی بعد از آن اتفاق که برای همسایشان افتاده بود به او یاد داده بود
ثانیا او الان مشغول دیدن برنامه عمو پورنگ است و حتی یک لحظه هم نمی تواند چشم از این برنامه بردارد چون فردا شب جشن تولد دخترِ خاله خرسه است و قرار است او هم در آنجا حالی به مجلس بدهد و الان دارد از حرکات موزون عمو پورنگ جان الگو برداری می کند
ثالثا او تازه باید بنشیند و حساب کند که با مردن شنگول و منگول سهم الارث او چقدر می شود و آیا می شود با این اضافه سهم یک خانه ویلایی کنار رودخانه بخرد تازه چه بهتر که مردند می شود با پول دیه آنها قسط های عقب مانده خانه و ماشین را داد و با باقیمانده اش هم می شود رفت کویت پیش عمه ببعی نه راستی آنجا که آشوب شده می رویم دبی نه آنجا هم اوضاع خوب نیست می رویم بحرین یا …. بالاخره یک خراب شده ای پیدا می کنیم که دریا و ساحل داشته باشد و میرویم و یکی و دو ماه لب ساحل با شلوارک می گردیم این عقده های چندین ساله را خالی می کنیم …
امان از این آدمها … داخل کشور خودمان از دستشان آرامش نداشتیم کشور های عربی را هم نا آرام کردند ای کاش آقا گرگه آنها را هم بخورد
راستی یادم رفت باید یک فکری هم به حال یارانه های شنگول و منگول بکنم اگر سازمان هدفمندی یارانه ها بفهمد که آنها مرده اند حتما یارانه آنها را قطع می کند دیگر فکر نمی کند…
اصلا ولش کنید این حبه ی انگورِ فلان فلان شده را . دیگر دارد یک جریان حیات وحشی را تبدیل به غائله سیاسی می کند .
تازه اگر حبه انگور خیلی شرافت به خرج بدهد و مامان بزی را خبردار کند مامان بزی که حق ندارد سر خود عمل کند و حساب آقا گرگه را برسد درست است جنگل است اما نه دیگه آنقدر که هر کسی از راه رسید بخواهد از حق خودش دفاع کند پاسگاهی هست دادگاهی هست دادسرایی هست همینطوری کشکی کشکی که نیست
باید اول برود شکایت کند و شکوائیه بنویسد بعد نوبت دادگاه شود و بعد از چند ماه رفت و آمد و دادگاه تجدید نظر و حکم قاضی اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم تازه اگر شانس بیاورد و محکوم نشود به اینکه چرا مواظب بچه هایش نبوده میتواند حکم محکومیت آقا گرگه را بگیرد اما آن موقع که دیگر شنگول و منگول داخل شکم آقا گرگه نیستند تا مامان بزی با حضور نماینده ویژه دادگستری شکم آقا گرگه را پاره کند و آنها را بیرون بیاورد بلکه گلاب به رویتان شنگول و منگول تبدیل به ماده مفید دیگری در چرخه حیات شده اند
تازه از اینها گذشته اگر مامان بزی قاضی آشنا هم داشته باشد و حکم دادگاه را تا قبل از گلاب به رویتان شدن شنگول و منگول هم بگیرد عمرا اگر قاضی جرأت کند از دست انجمن های حامی حیات وحش و محیط زیست حکم به پاره کردن شکم آقا گرگه بدهد مگر یادتان رفته همین پارسال بود که وقتی دکتر گور خر مدرک دکترایش را گرفت و هوس کرد تیپ روشنفکری بزند و به جای سبیل نیجه ای ، ریش پرفسری بگذارد همین آقایان حامی حقوق حیوانات چه وا اسلامایی سر دادند حالا چه برسد به اینکه یکی بخواهد شکم یک حیوان قریب به انقراظی مثل آقا گرگه را پاره کند
تازه اگر آنها هم خواب باشند و نفهمند که قاضی چه حکمی داده مگر دیوان عالی میگذارد یک حکمی به این دلخراشی در مورد یک حیوان اجرا شود جواب مجامع جهانی را چه باید داد و با چه رویی به منشور حقوق بشر و منشور کوروش جان نگاه کنیم .
نهایت حکمی که میشود در مورد این گرگ بد صادر کرد این است که چند سال به زندان برود و روی کار بدی که انجام داده فکر کند یا باید برای اینکه دیگه از این کارها نکند و درس عبرتی بشود برای سایر گرگ ها او را با یکی از ماهواره های ایرانی به فضا بفرستند تا دیگر چشم مامان بزی به او نیفتد
گفتم مامان بزی راستی چقدر خوب می شد اگر آقا گرگه شنگول و منگول را می خورد آخر میدانید مامان بزی در حال همکاری با یک گروه هم خوانی است و آنجا با یک قوچ خوشکل و ترگل مرگل آشنا شده و قصد ازدواج با او را دارد حالا اگر شنگول و منگولی نباشند چه ازدواج رمانتیکی می شود
راستی سوء تفاهم نشود درست است که در آن گروه زن و مرد با هم می خوانند و کَمکی هم با هم مَحرمند اما به جان شما فقط شعر های ملی و مذهبی می خوانند نه چیز دیگری حالا بی خیال اما راستی راستی چقدر پیشرفت کرده ایم …
شنگول و منگول قرن بیست و یک … – تـکـبـیر

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.