شهید توسلی: برای احیا راه دینم به جبهه می روم

در بخش دیگری از وصیت نامه این شهید بزرگوار آمده است: و این راه را من با آگاهی برگزیدم من این راه را انتخاب کرده‌ام. منتظر من نباشید، چون نرفته‌ام که زنده برگردم. رفته‌ام با کفر مبارزه کنم و بکشم یا در راه خدا کشته شوم.

به پدر و مادرم می‌گویم: از آن اشخاصی نباشید که اگر یک حادثه ناگواری برای ایشان، پیش بیاید، خدا را از یاد ببرند. مانند آن مردان خدا باشید که در چنین‌ مواردی خدا را شکر می‌کنند.

پدر و مادر و همشهریان و همسنگران! مرا ببخشید؛ من تمام برادران و خواهران و دوستان را بخشیده‌ام و حلال کرده‌ام. مادر! مبادا بر روی جنازه من گریه کنی که باعث شادی دشمن شود.

مادر! ناراحت نباش؛ من رفته‌ام تا مانند برادران دیگر، با خون خود درخت اسلام را آبیاری کنم؛ امروز من لباس مقدس پاسداری را به تن کرده‌ام، تا بتوانم حرمت این لباس زیتونی ‌رنگ مقدس را حفظ کنم و بتوانم مفهوم ‘و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه’ را بر طرف چپ سینه‌ام و روی قلب تپنده‌ام، جامه عمل بپوشانم. اگر شربت شهادت نثارم شد، در روستای بحیری، دفنم نمایید. شهادت، تنها سعادتی است که نصیب همه‌کس نمی‌شود. والسلام،

*خصوصیات و ویژگی های مذهبی و اخلاقی شهید

شهید فردی بسیار خوشرو بود. کسی از مصاحبت با او سیر نمی‌شد همواره با روحیه‌ای باز و گشاده با مردم برخورد می‌کرد و در رفتارش ذره‌ای کبر و خودبزرگ‌بینی دیده نمی‌شد. از خصوصیات بارز او شوخ‌طبعی توام با متانت بود که جذابیت خاصی به خلق و خوی او بخشیده بود، بسیار مختصر و حساب‌شده مزاح می‌کرد.

فردی بود بزرگ‌منش و با سعه صدر؛ به همه اعم از کوچک و بزرگ، احترام می‌گذارد و با آنان گرم می‌گرفت. هیچ‌کس را از خود آزرده نمی‌ساخت. بسیار صبور و پرحوصله بود و به خستگی ناشی از کار، اعتنایی نمی‌کرد.

شهید توسلی، به خواندن نماز اول وقت، بسیار مقید بود. این خصلت شهید، آنچنان بارز بود که به خاطر آن، نزد خانواده، دوستان و همکاران، زبانزد شده بود. با اینکه در کسوت پاسدارِ رسمی، مشغولیت های فراوانی داشت اما موقع فرا رسیدن وقت نماز، دست از هر کار و فعالیتی می‌کشید و با روحیه‌ای شادمان و بشاش، به ادای این فریضه بزرگ دین می‌پرداخت.

یکی از همکارانش در سپاه ناحیه دشتی می‌گوید: ‘یادم هست زمانی که شهید توسلی در واحد بسیج سپاه خورموج، خدمت می‌کرد، مسوولیت تبلیغات را به عهده داشت و اکثر اوقات، در کنار دستگاه تکثیر دیده می‌شد. در تمام مدتی که همکار او بودم، به یاد ندارم که حتی یک‌بار، نمازش را به خاطر کار، به تاخیر انداخته باشد…’

‌حیدر توسلی، برادر شهید نیز در این‌باره می‌گوید: ‘برادرم همیشه نماز را اول وقت و در مسجد به جای می‌آورد و به ما نیز کرارا توصیه می‌ کرد که اینگونه باشیم.’

مادر شهید هم در این ‌باره می‌گوید: ‘فرزندم دارای روحیات مذهبی بزرگی بود. او نماز را در مسجد می‌خواند و تقید بالایی به خواندن نماز اول وقت داشت.’

شهید توسلی، در تمام آیین های انقلابی و مذهبی حاضر بود و شرکت در آنها را بر خود، فرض می‌شمرد. مادر شهید در خصوص حضور ایشان در برنامه‌های مذهبی می‌گوید: ‘فرزندم، از محبان و دوستداران اهل بیت(ع) بود. سابقا در روستای ما مسجدی وجود نداشت که در آن مراسم عزاداری برای اهل بیت (ع) برگزار شود. لذا در ایام محرم و صفر به طور مرتب به روستاهای همجوار می‌رفت و در عزاداری سالار شهیدان حضور پیدا می‌کرد.’

از خصوصیات بارز شهید توسلی، بی‌باکی و شهامت بالای او بود. او تا زمان شهادت، در عملیات های مختلفی شرکت کرد و شرایط جنگی بسیار سخت و دشواری را تجربه کرد. شرایط جنگی جبهه و هنگامه‌های نفس گیر نبرد نظامی، ذره‌ای هراس در دل او ایجاد نمی‌‌کرد و او همچون شیر می‌غرید و چون کوهی سترگ، در برابر حملات دشمن می‌ایستاد.

* خاطرات شهید غلامحسین توسلی از زبان مادر:

فرزند شهیدم غلامحسین، بسیار به من و پدرش احترام می‌گذاشت و بی‌اذن ما هیچ‌کاری نمی‌کرد. یادم هست یک بار طی ماموریتی به شمال رفته بود. خلق و خوی والای او سبب شده بود تا یکی از کسانی که در طی همان ماموریت، به تازگی با شهید آشنا شده بود، شیفته اخلاق و رفتار ایشان شود. آن فرد پس از مدتی رفاقت با شهید، موضوع ازدواج خواهرش با ایشان را مطرح کرده بود که شهید، غالبا با خاطر اینکه ممکن است در صورت تحقق این ازدواج، از پدر و مادرش دور بیفتد، این پیشنهاد را رد کرده بود.

از مهم‌ترین خاطراتی که از فرزند شهیدم در ذهنم مانده و همواره آن را در ذهنم زنده نگه ‌خواهم داشت، مربوط است به آخرین شب حضورش در منزل. در آن شب، که فردای آن به نبرد با آمریکایی‌ها رفت و بعد از آن دیگر هرگز به خانه بازنگشت، همراه با یکی از دوستانش به منزل آمد. من در آن شب، برنج و ماهی سرخ‌ شده را برای شام، آماده کرده بودم. سفره را چیدم و آن دو سر سفره نشستند.

هنگامی‌که غلامحسین نگاهش به ماهی‌ها افتاد، انگار که دلش از فردایی پرحادثه خبردار شده باشد، با حالتی خاص و به لهجه شیرین محلی، خطاب به ماهی‌ها گفت: ‘ای ماهی ها! امشب ما شما را می‌خوریم و چه بسا فردا، شما ما را بخورید!’

* بخشی از زندگی شهید توسلی

شهید غلامحسین توسلی چهارده بهمن ۱۳۴۴ ه ش در خانواده‌ای متدین و پرهیزکار به عنوان ششمین و آخرین فرزند خانواده، در روستای بحیری دیده به جهان گشود. شهید در کودکی بسیار پر جنب و جوش بود و بهره بالایی از هوش و کیاست داشت و تحت تاثیر تربیت خانوادگی، خلقیات فردی و اجتماعی‌اش منطبق بر آموزه‌های ارزنده اسلامی، ساخته و پرداخته شد.

او در سال ۱۳۵۱ راهی دبستان شفیق شهریاری در زادگاه خود شد و تحصیلات ابتدایی را در شهریورماه سال ۱۳۵۸، به پایان رسانید. وی دوران اول و دوم راهنمایی را در شهر خورموج گذراند اما برغم اشتیاق فراوان به علم‌آموزی، به دلیل عدم توانایی در تامین مخارج تحصیل و مشکلات خاص تحصیل در خارج از روستای محل سکونت، به ناچار ترک تحصیل کرد.

شهید پس از ترک تحصیل، به کمک پدر در کار کشاورزی شتافت در این هنگام او نوجوانی شانزده ساله بود و وقایع زمان خود به خصوص پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و تحمیل جنگ ظالمانه عراق علیه ایران را به خوبی درک می‌کرد.

وی در حالی که تنها شانزده سال داشت، تصمیم به حضور در میدان های نبرد حق علیه باطل گرفت و پس از دلارمردی ها و رشادت های بسیار در میدان جنگ سرانجام در شامگاه روز ۱۶مهرماه سال ۱۳۶۶ زمانی که به عنوان سکاندار ناوچه طارق و به فرماندهی سردار شهید نادر مهدوی در عملیات مقابله به مثل با متجاوزان آمریکایی شرکت کرده بود، پس از بیست دقیقه نبرد جانانه، هدف اصابت آتش‌باری بالگردهای MS6 آمریکایی قرار گرفت و جسم پاک و مطهرش به ابدیت پیوست و روح بی قرار و متلاطمش در جوار قرب الهی آرام گرفت.

در جریان تشییع جنازه سردار شهید نادر مهدوی، لباس پاسداری شهید توسلی به عنوان یادگار جسم به ابدیت ‌پیوسته‌اش در مزاری نمادین، به صدف خاک سپرده شد.

فراهنگ ۱۸۸۳**۱۵۸۸

انتهای خبر / خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) / کد خبر ۸۰۱۸۹۱۶۳


ایرنا: خبرگزاری جمهوری اسلامی

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.