شکستی بالمو — مجیــــد خراط ها

هرچقدر بد شدی بازم حرف رفتن نزدم
تو همش راهتو رفتی من همش راه اومدم
تا به سختیا رسیدی خودتو باختی چرا ؟
اگه دوریم دقدقت بود دورم انداختی چرا ؟

هرکاری کردم به چشمت اصلا نیومد
ببخش عزیزم که همین ازم بر اومد
چی شد اون حس زلالت اون دله ساده و صاف
لا اقل دستشو ول کن جلو من بی انصاف

من دلم قد یه دریاست طاقتم خیلی کم
نگیر دستاشو اقلا پیشم انقدر محکم
تا یکی اومد سراغت دل من رو پس زدی
تو کنار کشیدی اما کاش کنار میومدی

به هر دری زدم که تو آروم بگیری
حالا که خوبه همه چی تو داری میری
اگرچه رفتی عزیزم با عشق تازه
ولیکن این در رو به تو همیشه بازه

یه روزی خسته میشی از پرسه و ولگردی
یا پشیمون میشی از اینکه منو ول کردی
تازه خواستم پر بگیرم که شکستی بالمو
تو که جای زانوهام نیستی بفهمی حالمو

…..

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.